درآمدی بر تاریخ نهضت اسلامی افغانستان

گزارشگر:چهارشنبه 12 ثور 1397 - ۱۱ ثور ۱۳۹۷

بخش هفتم/

——————–

حسن بن علی الکتانی/ برگردان: داکتر هجرت الله جبرئیلی/

—————————————————————————–

mandegar-3ضیاء الحق به جز از آن، مسوولیت دینی را نیز در رابطه با جهاد افغانستان احساس می‌کرد، او تمامی تسهیلات لازم را برای مجاهدین گشود و در سرزمین‌اش قریب سه و نیم میلیون مهاجر را استقبال کرد و هنگامی‌ که دشمن برنامه‌های او را احساس کرد، در تطبیق دسیسه‌اش تأخیر نکرد تا آنکه او را به قتل رساند و شهادت او همانند صاعقهٔ بر رهبران افغانستان بود.
عبدالله عزام می‌گوید: «خبر مرگ ضیاء الحق میان مجاهدین، مثل خبر مرگ در روز عروسی بود، اکثر مجاهدین می‌دانستند که او کیست، ضیاء الحق در زنده‌گانی آنان رییس، مهمان‌دار و یا تنها مجاهد نبود، بلکه برای آنان دوست خالص، برادر صمیمی و در اکثر قضایای اسلامی که دنیا را پُر کرده بود و مردم گرفتار آن بودند، قطب استوار بود.»
در دوران صدارت بینظیر بوتو وضعیت تغییر کرد و برخی موانعی را در برابر مجاهدین بوجود آورد[۶۳] تا آن گاه که نخست وزیری به نوازشریف رسید که رابطهٔ او با مجاهدین در بهترین وجه قرار داشت.
ب: موقف حکومت ایران؛
هنگامی ‌که حکومت اسلامی در ایران ایجاد شد، در همان هنگام نظام کمونیستی در افغانستان حاکم گردید، چنانچه ایران شرط بهبود روابط خود با اتحاد شوروی را خروج او از افغانستان اعلان کرد و [امام خمینی] در نامه‌اش که در (۱۳/۸/۱۹۸۸م) به شوروی فرستاد، از مسألهٔ افغانستان سخن رانده بود. همچنان ایران تعداد زیادی مهاجران را که تقریباً در آن زمان شمارشان به (۲۵۰۰۰۰) نفر می‌رسید، پذیرفت، اجازهٔ گشایش دفاتر مجاهدین را داد، اما سپس آن‌ها را بست و دو باره گشود و سپس بسته کرد. برخی دفاتر را تا آخر باز نگه‌داشت و بر تحرک مهاجران قید‌های گذاشت.
ایران بر تنظیم‌های شیعی تمرکز داشت تا از طریق آنان در امور افغانستان دستی برای خود داشته باشد و اکثر آنان در حکومت مجاهدین به نسبت دعوای سهم برای خود ‌شان مشکل ایجاد کردند، آنان در حدود ۲۵% سهم ادعا داشتند، در حالی‌ که طبق آمارهای ملل متحد تقریبا ۱۰% نفوس را تشکیل می‌دهند و این چیزی بود که رهبران سنی افغانی ترجیح می‌دادند تا دفاترشان را در پاکستان داشته باشند، تا در ایران [۶۴].
ج: موقف حکومت سعودی؛
ملت و حکومت سعودی خود را از روز اول وقف قضیهٔ افغانستان کرده بودند، ملت عرب مسلمان در سعودی در شهامت و توجه به قضایای مسلمانان معروف هستند. نقش علماء و دعوتگران در این مسألهٔ خاص بسیار سترگ بود و رغبت مردمی نسبت به توجه حکومتی واقعاً زیاد بود، حکومت میدان را برای درس‌ها و کنفرانس‌های که در مساجد و مجامع عمومی برگزار می‌شد باز کرد، مردم را به انفاق در راه پشتیبانی از قضیهٔ افغانستان دعوت کرد و به جهاد در افغانستان تشویق کرد. حکومت به جوانانی که شوق جهاد در افغانستان را داشتند، سهولت‌ها را ایجاد کرد، چنانچه قیمت تکت طیاره به پاکستان یک چهارم قیمت اصلی گردید.
حکومت سعودی از نخستین حکومت‌های بود که حکومت موقت اسلامی افغانستان را در مرحلهٔ اول و دوم به رسمیت شناخت، اما بعد از فتح کابل تلاش‌های را به‌راه انداخت تا فتنهٔ را که شعله‌ور شده است، خاموش سازد و در خاک خود مجالس برای مصالحه میان مجاهدین را تشکیل داد و پشتیبانی‌های بزرگ مادی را برای مجاهدین ارایه کرد.
د: موسسات مدد‌رسان اسلامی؛
مهم‌ترین موسسات مدد‌رسان که به پشتیبانی از جهاد افغانستان ایستادند این‌ها اند[۶۵]:
۱٫کمیتهٔ دعوت اسلامی؛ این بنیاد از پیروان جمعیت اصلاح اجتماعی در کویت بوده و در سال (۱۹۸۴م) تأسیس شد و فعالیت‌های آنان در گستره‌های طبی، تعلیمی، اجتماعی و دعوت‌گری بود که از طریق (۵۰) پروژهٔ کامل تقریباً ملیون‌ها مهاجر از آن مستفید شدند. رییس کمیته ماجد الرفاعی و مدیر منطقه‌یی آن زاهد الشیخ بود.
۲٫ هلال احمر کویت؛ اندیشهٔ تأسیس آن در سال (۱۹۸۱م) شروع شد و افتتاح دفتر آن در پیشاور در سال (۱۹۸۳م) بود و کانون کاری آن را گسترهٔ طبی و توسعه‌یی متمرکز ساخته بود. مدیر منطقه‌یی آن دوکتور عبدالحی سلیمان بود.
۳٫ کمیتهٔ مددرسانی بین المللی اسلامی؛ این کمیته یک بنیاد سعودی بود که در رأس آن دوکتور فرید قرار داشت و از بنیاد رابطهٔ عالم اسلامی در سال (۱۹۷۸م) نشأت گرفته بود و در عین سال دفتر فرعی آن در پیشاور تحت سرپرستی مهندس یوسف حمدان گشوده شد. شش دفتر در سعودی داشت که (۲۰) دفتر آن در مناطق گوناگون جهان وجود دارد و هیأتی آن را ریاست می‌کند و تمویل آن از طریق نفقات اشخاص خیرخواه در منطقهٔ خلیج صورت می‌گیرد.
۴٫ کمیتهٔ نکوکاری اسلامی؛ بنیاد مدد رسان سعودی است که مقر آن در جده قرار دارد و شاخهٔ آن در پیشاور به سال (۱۹۸۹م) افتتاح شد و فعالیت‌های آن گستره‌های بهداشتی، تعلیمی و زراعتی را در بر می-گرفت. مدیر آن در پاکستان أیمن الخیاط بود .
۵٫هلال احمر سعودی؛ از نخستین بنیاد‌های مددرسان به شمار می-رود که در پاکستان کار را شروع کرد و دفتر آن در سال (۱۹۸۰م) در پیشاور گشوده شد .
۶٫ دفتر پروژه‌های عمران افغانستان؛ درسال (۱۹۸۸م) کار خود را شروع کرد، رییس آن دکتور احمد فرید مصطفی رییس دانشکدهٔ مهندسی در دانشگاه ملک فیصل در دمام سعودی بود.
۷٫ نماینده‌گی مددرسانی اسلامی افریقا؛ این شبکه در ۴۰ کشور اسلامی فعالیت دارد و بودجهٔ آن ۱۵ میلیون دالر بود. رییس آن دکتور عبدالله سلیمان العوضی بود.
۸٫ تعاون اسلامی؛ یوسف اسلام آوازخوان سابق بریتانیایی که اسلام آورد، آن را در سال (۱۹۸۶م) در لندن تأسیس کرد و از شمار دعوت‌گران بزرگ گردید و فعالیت‌های تعلیمی و فرهنگی داشت.
۹٫ دفتر خدمات برای مجاهدین (مکتب خدمات المجاهدین)؛ آن را دوکتور عبدالله عزام در سال (۱۹۸۴م) تأسیس کرد و فعالیت‌هایش را به داخل افغانستان در تجهیز کاروان‌ها، آماده‌گی‌ها و تمرینات عسکری متمرکز ساخت. همچنان به فعالیت‌های رسانه‌یی از طریق مجلهٔ «الجهاد» و نشریهٔ «لهیب المعرکه (شعلهٔ جنگ) و مجلهٔ «ذات النطاقین» پرداخت.
۱۰٫ بنیاد مدینهٔ منوره برای فرزندان شهداء؛ آن را یکی از نکوکاران سعودی برای حمایت از یتیمان تأسیس نمود و در گسترهٔ اجتماعی، صحی و تعلیمی فعالیت داشت .
۱۱٫ هلال احمر امارات؛ شاخه‌اش را در شهر کویته در سال (۱۹۷۸م) تأسیس کرد.
۱۲٫ کمیتهٔ صحی پیشاور؛ مقر آن در پیشاور و مربوط جماعت اسلامی پاکستان بود که ابو الأعلی المودودی آن را تأسیس کرده بود .
۱۳٫ مجلس هماهنگی اسلامی؛ در سال (۱۹۸۸م) تأسیس شد، تا بنیادی برای برنامه‌ریزی و هماهنگی فعالیت‌های موسسات مدد‌رسان و تعاونی اسلامی باشد، تا از تکرار کارها و تعارض آن‌ها جلوگیری به عمل آورد. رئیس آن جلیدان «أبوالحسن المدنی» بود.
نه. موقف طرف‌های غیر اسلامی در برابر قضیهٔ افغانستان؛
در اینجا موقف سه دولت غیر اسلامی هند، چین و ایالات متحدهٔ امریکا و همچنان مؤسسات مددرسان غیر اسلامی را به اجمال یادآوری می‌کنیم.
الف: موقف هند؛
هند دشمن سنتی پاکستان است و در قضایای گوناگون اختلاف بین این دو کشور وجود دارد، هند در مورد جهاد افغانستان در صف نظام کمونیستی کابل ایستاد و آن نظام را با متخصصین، کنفرانس‌ها، مشاورین و رسانه‌ها پشتیبانی کرد. رهبری هند همیشه تصریح می‌کرد که آنان به اقامهٔ دولت بنیاد‌گرا در افغانستان اجازه نخواهند داد و از موافقت‌نامهٔ ژنیو پشتیبانی خود را اعلام کرد. هند تصور می‌کرد که خروج شوروی‌ها از افغانستان در منطقه خلاء قدرت را بوجود خواهد آورد و او نخستین دولتی است که آن را پر خواهد کرد.
شوروی‌ها در تحکیم سلطهٔ‌شان بر افغانستان شکست خوردند، چنانچه در دادن نقش بارز به هند در آیندهٔ افغانستان نیز ناکام ماندند، قابل یادآوری است که هند از نخستین دولت‌های بود که نظام کمونیستی را در اپریل (۱۹۷۸م) به رسمیت شناخت.
بهبانی سن جوثیا یادآور می‌شود که سفیر اتحاد جماهیر شوروی آن روزگار در هند به وزارت خارجه هند در نیمهٔ شب (۲۸/۱۲/۱۹۷۹م) دخول شوروی‌ها به افغانستان را ابلاغ کرد [۶۶]، از همین رو حکومت اندیرا گاندی به موقف تأئید شوروی‌ها تصریح کرد؛ زیرا که «شوروی‌ها به خواست افغان‌ها وارد افغانستان شده‌اند»، از طرف دیگر آنان به موقف ایالات متحده نگاه می‌کردند که امر را بیشتر از پیش پیچیده می‌ساخت.
کمال هلباوی می‌گوید: «باید دانست که نقش هند در جهاد افغانستان عکس العمل در برابر موقف پاکستان و کراهیت آن از موقف پاکستان بوده است و از طرف دیگر او خود را تحت حمایت شوروی می‌بیند و می‌داند که دالر امریکا در منطقه چقدر نقش دارد و افغانستان گذرگاه استراتژیک به جنوب آسیا است. از طرف دیگر او حکومت سوسیالیستی را بر دولتی که تابع ملاها، مشایخ یا به شکل عمومی اسلام‌گرا‌ها باشد، ترجیح می‌دهد. بیداری فزاینده در پاکستان، ایران و افغانستان به هند، این هوشدار را می‌دهد که امنیت مرزهای خود را تأمین کند، زیرا کشوری است که از هر طرف می‌تواند مورد حمله قرار گیرد[۶۷].»
ب: موقف چین؛
گرایش چین به مکتب کمونیسم مخالف مکتب مارکسیستی – لینینیستی در اتحاد شوروی است، این اختلاف بین دو دولت یکی از اسبابی است که چین بر جهاد افغانستان فشار وارد نکرد، این سخن را می‌توان از سخنان وزیر خارجهٔ چین زمانی‌که در پیکنگ از مشکلاتی که میان مجاهدین و شوروی‌ها در جنگ بوجود آمده بود، پرسیده شد، او گفت: «ما به این فکر هستیم که طرفین جنگ، راهی را برای تأسیس حکومت ائتلافی با قاعده‌های وسیع بیابند تا صلح به زودترین فرصت به افغانستان برگردد.»
مهم‌ترین انگیزه‌های که بر موقف چین در قضیهٔ افغانستان تأثیر گذاشت، سه رویدادی بود که در سال (۱۹۸۸م) و (۱۹۸۹م) به وقوع پیوست:
۱٫کنفرانس مهم چین – شوروی میان گورباچوف و لی بینک در ماه می (۱۹۸۹م) در پکینگ، این کنفرانس پس از شورش‌های دانشجویی بود که در آن خواستار دموکراسی بودند و حکومت چین آن را با خشونت سرکوب کرد، این کنفرانس به قضیهٔ افغانستان نیز پرداخت و چین که خواستار همکاری بازرگانی با اتحاد شوروی بود با این اجتماع تأثیر پذیرفت .
۲٫ دیدار‌های چین – پاکستان در اسلام آباد که تحت تأثیر روابط قوی چین و پاکستان از آوان تأسیس پاکستان برگزار شده بود و میان دو کشور در آنجا موافقتنامه‌های تجاری، نظامی و صنعتی عقد گردید.
۳٫ دیدار‌های چین – هند به سطح وزرای خارجه و نخست‌وزیران که در آن طرفین بر تشکیل مجموعه‌های بر عمل مشترک و کاهش نیرو‌ها در سرحدات به توافق رسیدند و این مسئله چین را بر آن واداشت که خواستار حل مسئله کشمیر و افغانستان گردد.
با این همه چین سعی می‌کرد تا در سر راه اتحاد شوروی مشکل خلق کند، از اینجا بود که برخی همکاری‌های مادی، غذائی و نظامی محدود را برای مجاهدین ارائه کرد. چین به این نظر بود که جنگ اتحاد شوروی در افغانستان شامل برنامهٔ بزرگی می‌شود که برای محاصرهٔ چین ریخته شده است. هدف اتحاد شوروی از تسلط بر افغانستان دست‌یافتن به راه بری (خشکه) بود که در جنوب به پاکستان و ایران و حتی محیط هند برسد و در این محیط گذرگاهی بدست بیاورد و از آن موقع به طرف هند و چین پیشرفت کند. هدف دیگرش تسلط بر خطوط لوله‌های نفت غرباً در شرق میانه و شرقاً بر شرق اصغر بود.
چیزی دیگری که باعث ترس چین گردید، تجاوز ویتنام بر کمبودیا به پشتیبانی اتحاد شوروی در دسامبر (۱۹۷۸م) یعنی در عین سالی بود که کودتای کمونیستی در افغانستان صورت گرفته بود، همچنان از طرف جنوب نیز چین تهدید می‌شد، به‌ویژه آنکه تعداد مشاوران شوروی به (۴۰۰۰) شخص در ویتنام در آغاز سال (۱۹۷۹م) رسیده بود .
نتیجهٔ این همه دیدار‌ها و ملاقات‌ها بر علاوهٔ مشورت‌های امریکا و چین نتائج مهم ذیل را به بار آورد:
۱٫کاهش مساعدت‌های چین با پاکستان به این هدف که باعث پشتیبانی مجاهدین نگردد.
۲٫ کاهش توجه چین به قضیهٔ افغانستان.
۳٫ ارائهٔ مساعدت‌های نظامی، خیرخواهانه و اجتماعی به مجاهدین، زیرا موقف چین در قضیه افغانستان خوف همراه با مراقبت شدید بود که باعث می‌شد کمک‌های محدود به مجاهدین داشته باشد[۶۸].
ج: موقف ایالات متحده امریکا؛
نظر به شرایطی که جنگ سرد میان دو قدرت بزرگ جهان ایجاد کرده بود، جنگ افغانستان برای ایالات متحدهٔ امریکا فرصت مساعد بود، ازاین‌رو، ایالات متحدهٔ امریکا در آغاز کار تا آنگاه که مجاهدین در خدمت مصحلت‌های او بودند؛ مجاهدین را پشتیبانی کرد، پس از آن شرط‌های را خواست که برای حل قضیهٔ افغانستان بر مجاهدین تحمیل کند، اما مجاهدین تسلیم شرایط او نشدند.
می‌توان موقف ایالات متحدهٔ امریکا را چنانچه کمال هلباوی خلاصه کرده است، در سه مرحله ارائه کرد:
۱٫مرحلهٔ شناسایی، آگاهی‌یابی و تهدید؛ که در دوران کارتر شروع گردید و تا سال (۱۹۸۴م) ادامه یافت، در این زمان پشتیبانی امریکا خیلی بسیط و فقط بخش نظامی را دربرمی‌گرفت. امریکا شوروی را به تهدید عدم امضای موافقت‌نامهٔ «سالت»، فشار اقتصادی و تحریم ورزشی بالخصوص در مسابقات المپیک مسکو تهدید کرد و همچنان امتیازات ماهیگیری اتحاد شوروی را در آب‌های امریکا محدود ساخت.
۲٫ مرحلهٔ پشتیبانی قوی و رویارویی فرسایشی؛ این مرحله از سال (۱۹۸۴م) الی (۱۹۸۸م) ادامه یافت که همه در دوران ریگان بود، امریکا با این پشتیبانی قصد آن را داشت تا در سیاست صلح جهان قوی‌تر از شوروی‌ها آغاز کند و مصالح امریکا را در مناطق دیگر جهان مانند نیکاراگوا و کوبا بدست بیاورد.
۳٫ مرحلهٔ تلاش برای یافتن راه حل‌ها؛ این مرحله با امضاء موافقت‌نامۀ ژنیو و آغاز پیروزی‌های سیاست صلح جهانی از اواسط سال (۱۹۸۸م) تا اکنون ادامه دارد و این همه در دوران ریگان و بوش اتفاق افتاد [۶۹].

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.