گزارشگر:دوشنبه 24 ثور 1397 - ۲۳ ثور ۱۳۹۷
روز گذشته، بسیاری از رسانهها و خبرگزاریها از کشتهشدنِ شمارِ زیادی از نیروهای امنیتیِ کشور در ولایت فراه بر اثر کمین و شبیخونِ تروریستانِ طالب خبر دادند. برخی منابع در فراه به خبرگزاریها گزارش دادند که بر اثر حملاتِ سه شب پیشِ طالبان بر چند بخش ولسوالی و مرکز فراه، حدود چهل سربازِ نیروهای امنیتی کشته شدهاند و مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات از جمله یک تانکِ زره نیز به دستِ مخالفین افتاده است.
این خبرِ تأثربار درحالیست که هماکنون در آستانۀ برگزاری انتخابات پارلمانی، دستکم در نیمی از ولایاتِ افغانستان جنگ و ناامنی بهشدت جریان دارد. این ولایتها از تخار و جوزجان در شمال تا هلمند و قندهار در جنوب، و از لغمان و ننگرهار در شرق تا غور و فراه در غرب امتداد دارند. کافیست اخبارِ حوادثِ امنیتی در رسانههای افغانستان در ۳۴ ولایتِ کشور را مرور کنیم تا ببینیم و بفهمیم که جوی خون در افغانستان از مرکز تا دوردستترین نقاط، جاری و ساری است.
از انتحارها و انفجارها در پایتخت که اخبارش در همۀ رسانههایِ جهان بازتاب مییابد، میگذریم. بسیاری از حوادثِ امنیتی در ولایات و ولسوالیهایِ کشور یا از پوششِ خبری بازمیمانند یا حکومت تلاش میکند ابعادِ فاجعهبارِ آنها را بهشدت تقلیل ببخشد. در همین مورد فراه، آمار تلفات از آنچه که منابعِ مردمی و محلی گزارش میدهند تا آنچه مقاماتِ رسمیِ حکومت میگویند، تفاوت بسیار زیاد است. برخی از باشندهگانِ ولایت فراه میگویند که شمار تلفاتِ نیروهای دولتی در ناامنیهای چند روزِ اخیر چنان بالاست که نمیتوان ارقامِ دقیقی از آن ارایه کرد. چنانکه رییس شورای ولایتی فراه نیز چند روز پیش گفته بود: «در حملات طالبان ۵۱ نفر کشته و زخمی شدهاند؛ از این جمله، ۶ نفر زخمی و متباقی همه شهید شدهاند. تقریباً ۲۳ یا ۲۴ نفر در یکجا و ده یا یازده نفر در یک جایِ دیگر کشته شدهاند.»
حادثۀ فراه اگر در کنارِ حوادثِ دیگر در بدخشان و بغلان و فاریاب و جوزجان و ننگرهار قرار بگیرد، به برجستهگی میتوان وقوعِ فاجعه و سرازیر شدنِ جوی خون در افغانستان را لمس و استشمام کرد. اگر رقمِ ۴۰ نفر شهید را در فراه بپذیریم و یکچهارمِ این رقم (یعنی ۱۰ شهید) را بر سایر ولایتهایِ کشور تعمیم دهیم و آن را ضرب بر روزهای هفته و ماه و سال کنیم، آنگاه خواهیم فهمید که آقای غنی، زمامدارِ خونینترین و مصیبتبارترین کشور در تاریخ معاصر شده و هنوز لبخند بر لب دارد و مشتاقانه به دنبالِ تمدیدِ قدرت است!
ارقامی مانند ۹ و ۳۰ و ۴۰ و ۵۱ زمانی کوچک مینمایند که معدودِ آنها «انسان» نباشند. اما هرگاه که بحث از جانِ انسانها در میان باشد، عددِ «یک» نیز عددی بزرگ و پُرارزش است؛ چنانکه قرآن کریم و فرهنگِ اسلامی به این مضمون اشارت دارد که «هرگاه یک نفر بیگناه کشته شود مثل این است که تمامِ مردم کشته شده است». متأسفانه اما در افغانستان، فرهنگِ حکومت چنان شکل گرفته که گویا این اعداد، اعدادِ کوچک و کماهمیت و یا دستکم قابلِ جبرانی هستند که میباید فدا شوند تا بازیهایِ ارگ و معاملاتِ حلقۀ اصلیِ حاکم بر کشور موفقانه به پیش برود.
هر سربازی که بهدست طالبان به شهادت میرسد، اولاً سرپرست و نانآورِ یک خانواده، ثانیاً پدر یک یا چند فرزند، ثالثاً مونس و شوهرِ یک خانم و رابعاً فرزند و عصایِ پیریِ یک پدر و مادرِ دلسوخته است که همه انتظار به سلامت بازگشتنِ او را کشیدهاند و آمدنِ پیکرِ بیجانِ او حُکم درهم پاشیدنِ نظم و سلسلهیی از اُمیدها و پیوندها را دارد که بهمراتبِ ارزشِ هرکدام بیشتر از بنایِ تعصبآلودِ کاخ ریاستجمهوری و برنامههای نفاقافکنانۀ نهفته در آن است.
در افغانستانِ امروز، از کابل تا فـراه جوی خون جاری است و همچنان حلقۀ ارگ در تلاش مهندسی قدرت، انحصار سیاست، مداخله در انتخابات، ابتذال و سبوتاژِ پروسۀ قانونیِ توزیع شناسنامههای برقی و تحکیم برتریجوییِ قومی در تمام عرصهها و حوزههاست. چنین تلاشی از آنجا که به خونِ بیگناهان و آه و نالۀ بیپناهان آغشته است، در نهایت محکوم به حـرمان و شکست میباشد.
Comments are closed.