گزارشگر:بشیراحمد انصاری/ شنبه 5 جوزا 1397 - ۰۴ جوزا ۱۳۹۷
بخش چهارم/
روزه؛ نردبان تکامل انسانی
با آنکه دانشـمندان در فـواید صـحیِ روزه خیلی نگـاشـتهاند، ولـی مخاطب اصلیِ روزه روح، جوهر و نفس آدمی میباشد. آقای «زیگموند فروید» را که پدر روانشناسی غرب نامیدهاند، معتقد بود که شخصیت آدمی از سه بخش ساخته شده است: «اید»، «ایگو» و «سوپرایگو»؛ یعنی: «او»، «من» و «منِ برتر». از نظر این دانشمند، «اید» تحت تأثیر غرایز حیوانیِ انسان قرار داشته و بر اساس «اصل لذت» عمل مینماید. اما «سوپر ایگو» یا «قاضی وجدان» بُعد دیگر شخصیتِ آدمی است که از قوانین اجتماعی و اخلاقی، تشکیل و از محیط خارج به درون ذهن انسان نفوذ مینماید. این «سوپرایگو»، غرایز حیوانی را کنترل و سانسور میکند تا شخص بتواند در جامعه زندهگی کند. قسمت اعظم «سوپر ایگو» در ضمیر خودآگاه قرار داشته، اما قسمت کمی از آن در ضمیر ناخودآگاه نفوذ کرده است و باعث میشود که آدمی از برخی اعمال خود، بهطور ناخودآگاه، احساس گناه کند. از نظر فروید «اید» برای فرار از دست «سوپرایگو» از مکانیسمهای مختلفی استفاده میکند که یکی ار این شیوهها، تغییر قیافه و تغییرشکل است. اما «ایگو» یا «میانجی» سعی مینماید تا غرایز حیوانی را با رعایت قوانین اخلاقی ارضا کند. کار «ایگو» بسـیار دشـوار است؛ زیرا از یکطـرف با هـوسها و وسوسههای شهوانی و خشن «اید» دست و پنجه نرم میکند و از سوی دیگر با احکام اخلاقی و اجتماعی «سوپرایگو» سر و کار دارد.
از نظر فروید، در درونِ انسان همیشه جنگی بین «سوپرایگو» و «اید» جریان داشته و «ایگو» در این میان سعی میورزد تا بهنحوی این جنگ روانی و کشمکش روحی را اداره کند. تا زمانیکه انسان بیدار و هوشیار است، «ایگو» به صـورت بهتری مـیتواند جـلوی غرایز حـیوانی «اید» را بگیرد، اما همینکه شخصی غافل شود، «اید» با استفاده از مکانیسمهای دفاعی، از فلتر سانسور «سوپرایگو» میگـریزد و آزادانه عـرض اندام میکند.
آنچه فروید از آن به نام «اید» و «ایگو» و «سوپر ایگو» یاد میکند، سورۀ «الشمس» در قرآن کریم از آن بهنام «نفس اماره بالسوء»، «نفس لوامه» و «نفس مطمئنه» یاد نموده است.
اگر از فروید بگذریم، بزرگان فرهنگِ خود ما هم انسان را متشکل از دو بخش خواندهاند و از آن جمله میتوان گفت که یکی از اصول مهم دستگاه فکری مولوی، دو پاره بودنِ شخصیتِ آدمی بوده است. طبق اندیشۀ مولانا جلال، انسان از دو نیمه ساخته شده است: یکی نیمۀ فرشتـه و دیگرش نیمۀ حیوان؛ طوری که این دو نیمه، همواره باهم در حال جنگ بودهاند. نیمۀ حیوانی شخصیت آدمی، قابل مقایسه با مفهوم «اید» یا «نفس اماره» در دستگاه فکری فروید است. آن نیمۀ دیگر، یعنی نیمۀ فرشتـهآسای شخصیت آدمی، میتواند معادل مفهوم «سوپرایگو» در مکتب فروید باشد.
هدف اصلی رمضان، زیر کنترل آوردنِ نفس اماره و مبارزه با نیمۀ حیوانی شخصیتِ آدمی است. مولوی معتقد است که آدمی میتواند با سرکوب نیمۀ حیوانی خویش، نیمۀ فرشتهآسای خود را رهبر بلامنازع شخصیتِ خود قرار دهد.
مولوی این کشفِ روانشناسانه را چه هنرمندانه در قالب شعر ریخته و کاخ بلند فلسفه را با کلک هنرآفرین ادب، چه زیبا تزیین نموده است:
گـفت پـیـغـمـبـر کـه خـلاق مـجـیـد
خـلـق عـالـم را سـه گـونــه آفــریـد
یک گروه را جمله علم و عـقـل وجـود
او فرشتهسـت و نداند جـز ســجــود
نیست اندر عنصـرش حـرص و هـوی
نـور مـطـلــق، زنـده از عـشـق خــدا
یـک گـروه دیـگـر از دانــش تــهـی
همچو حـیوان وز علـف در فـربـهـی
او نبـیند جـز کـه اصـطـبـل و عـلـف
از شـقاوت غافـل اسـت و از شــرف
وان ســوم هـســت آدمـیزاده بـشـر
نیم هـست افرشـته و نـیـمـی ز خــر
نـیـم خـر خـود مـایـل سـفـلـی بـود
نـیـم دیـگـر مـایـل عــلـــوی بــود
آن دو قـوم آسـوده از جـنگ و حراب
ایـن بشـر با دو مـخـالـف در عـذاب
تـا کـدامـیـن غـالـب آیـد، در نـبـرد
زین دوگـانه، تـا کـدامـیـن بـرد نـرد
خلاصۀ سخن اینکه: همین مفهومِ دوگانه بودن شخصیت آدمی، در سخنِ اکثر بزرگان فرهنگِ ما آمده است که میشود به این شعر حافظ نیز استشهاد نمود:
در اندرون مـنِ خـسـتهدل نـدانـم کـیسـت
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
Comments are closed.