احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:بشیراحمد انصاری/ شنبه 12 جوزا 1397 - ۱۱ جوزا ۱۳۹۷
بخش نهم/
صحنههای گرسنهگی و تصاویر گرسنهگانِ جوامع اسلامی و غیراسلامی، وجدانهای زنده را سخت آزار میدهد. یکی از این صحنهها که سناریوی آن شاید هر روز در جاهای مختلفِ زمین تکرار شود، همان تصویر مشهورِ دخترک شیرخوار سودانی است که پوستش بروی استخوانهای نحیفش چسپیده و سر به خاک نهاده است. در یکی از روزهـای مـاه مـارچ سال ۱۹۹۳ مـیـلادی، آقـای «کـیـفین کارتر» از عکسبردارانِ افریقای جنوبی که در یکی از نقاط دوردستِ سودان از هلیکوپتر پایین شده است، کودک شیرخواری را میبیند که جسد بیجانِ خویش را بهسوی یکی از مراکز خیریۀ توزیع مواد غذایی بهروی خاک میکشد ولی در پیش چشمِ کرگسی لاشخوار از پا مانده سر به خاک میگذارد و نقش زمین میشود و کرگس در فاصلۀ چند قدمی در کمینِ او مینشیند. آقای «کیفین» هم کمین میگیرد، ولی نه برای شکار کودک، بلکه بهخاطر شکار لحظۀ عکاسی، و سپس راه خود را در پیش میگیرد. او هم در همان لحظه لاشخوار میشود ولی لاشخواری از نوع دیگر!
آقای «کیفین کارتر» عکس را به نیویورک تایمز میفرستد و در نتیجه، جایزۀ بهترین عکس سال را میگیرد و سپس در زیر فشار وجدان و شرایط زندهگی، دست به خودکشی مییازد. کیفین در وصیتنامۀ خویش مینویسد:
«…ذهن من با خاطرات زندهیی از خشم و رنج و کشتار، اجساد مردهگان روی هم غلتیده و خانههای خالی از سکنه… کودکانی گرسنه و زخمی، مستهای دست به ماشه، پولیس و شکنجهگران قاتل، انباشته شده است… من میروم تا به «کن» بهپیوندم، اگر خوشبخت بودم.»
هدف از «کن» همکار دیگر او بود که چندی قبل کشته شده بود.
عکس آن کودک شیرخوار سودانی در حالی که الهامبخشِ صدها سوژه و شعر در جهان گردید، ولی با آنهم نتوانست رگی را در جسد مردۀ «امت روزه» به حرکت آورد. من هر زمانیکه تصویر «کودک و کرگس» را میبینم، تو گویی به عکس یکی از سرمایهدارانِ خلیجی نگاه میکنم که جلبابی سیاه به تن داشته و با کمال تمکین ایستاده است تا مرگِ انسانیت را بهدست اهریمن گرسنهگی نظاره نماید.
چهطور میتوان فلسفۀ روزه را از فرد به امت انتقال داد و چهگونه خواهیم توانست روزه را از قول به عمل و از احساس به برنامه و از عاطفه به استراتژی تبدیل کنیم؟ و بالاخره چهگونه میتوان تمدنِ روزه را درک نمود و روزۀ تمدنی را برپا داشت؟
فلسفۀ اجتماعیِ روزه
دوست عزیزی از افغانستان زنگ زده بود و با صدایی گرفته میگفت که تابلوی «کودک و کرگس» سودانی، امروز در هر گوشه و کنار کشور جلب توجه مینماید. او از تفاوتِ بزرگی حرف میزد که میان سـرمایهدار و فقیر در جـامعۀ ما ایـجاد شده و میگفت، تمثالی از آن کرگس را به عـنوان «مجسمۀ گرسنهگی» در نقاط مخـتلفِ شـهر در جاهایی که انسانهای کرگسصفت و مست لانه نمودهاند باید نصب نمود؛ تمثالی که در جامعۀ خود ما بیشتر و آشکارتر از جوامع خلیجی بازتاب دارد.
مسالۀ مهمی را که همۀ ما فراموش نمودهایم و کسی با آن تماس نمیگیرد، تاریخ روزه در اسلام است. من به این باورم که فهم درست از روزه و فلسفه و حکمت و مقاصد آن، بدون دانستن تاریخچۀ این فریضه در اسلام ممکن نیست. با آنکه رمضان به شکل کنونی آن در سال دوم هجری در مدینه فرض گردید، ولی تاریخ حکایت میکند که تربیتیافتهگان مکتب نبوت در مکه نیز روزه میگرفتند. کتابهای سیرت نقل نمودهاند، زمانیکه جعفر فرزند ابوطالب سالها پیش از هجرت به مدینه، به حبشه رفت و خواست پیامبر اسلام را به امپراتور آن کشور «نجاشی» معرفی نماید، گفت:
«او ما را به نماز و زکات و روزه امر میفرماید.»
Comments are closed.