گزارشگر:احمد عمران - ۱۸ سرطان ۱۳۹۷
اکرم خپلواک، دبیر شورای صلح میگوید به زودی گفتگوهای مستقیم صلح با طالبان آغاز میشود. او تاکید میورزد که این مرحلۀ دوم از این روند خواهد بود. به گفتۀ او مرحله نخست که شامل زمینهسازی برای گفتگوهای صلح بود، با موفقیت به پایان رسیده و احتمال دارد که ظرف یک هفتۀ دیگر گفتگوهای مستقیم آغاز شود. این خوشبینیها برای آغاز گفتگوهای صلح با طالبان که همه روزه از سوی مقامهای کشور و به ویژه اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی بیان میشود، از کجا ناشی میشود. آیا وااقعا آنگونه که مقامها میگویند، زمینههای جهانی، منطقهیی و ملی برای گفتوگوهای صلح فراهم شده است؟ این پرسش را زمان پاسخ خواهد داد؛ چرا که هنوز به صورت قاطع نمیتوان حدس زد که گفتوگوهای صلحی که مقامهای دولتی از آن سخن میگویند واقعا در چه سطحی است و در کجا و چه گونه انجام میشود؛ زیرا مشکل اساسی در روند گفتوگوهای صلح تنها آمادهگی برخی طالبان که مشخص نیست کی آنها را رهبری میکنند، در روند گفتگوهای صلح نیست. چنین گفتگوهایی هر ازگاهی در سطوح پایین انجام شده، بدون آن که نتیجۀ لازم را در پی داشته باشد. به نظر میرسد دولت در عرصۀ گفتوگوهای صلح بیشتر از آن که دستاوردی داشته باشد، در حال پروپاکند کردن در این مورد است. طالبان به عنوان یکی از طرفهای درگیر تا به حال در این خصوص چیزی نگفته و حتا تایید نکرده که قرار است گفتگوهای صلح مستقیم با دولت افغانستان آغاز شود. در این که برخی از گروههای شورشی در برخی ولایتهای کشور با حکومتهای محلی وارد گفتوگوهایی هستند، جای شک نیست. این نوع گفتوگوها از دیر زمانی ادامه دارد و از آنجایی که نقش تاثیرگذار بر روند صلح ندارد، تا به حال اثرهای آن به گونۀ مشخص ثابت نشده است. گاهی در این ولایت و گاهی در آن ولایت تعدادی برای گرفتن امتیازهایی که از سوی شورای صلح در اختیار شان قرار میگیرد، ظاهراً به روند صلح پیوسته اند؛ اما این گروهها چنان کوچک و کمتاثیر بودهاند، هیچ تکانۀ در روند صلح به وجود نیامده است. فراموش نباید کرد که در افغانستان تنها افرادی زیر نام طالبان و یا داعش نیستند که به جنگ ادامه میدهند. در کنار اینها دهها گروه ناراضی دیگر وجود دارند که بدون داشتن رهبری منظم به صورت انفرادی علیه دولت میجنگند. هرکدام از این گروهها و دستههای کوچک، بدون رهبری منظم انگیزهها و دلایل خود را برای جنگ دارند. یک گروه برای این میجنگد که از برخی رفتارهای اعضای دولت در مناطق شان به ستوه آمده اند. برخی به دلیل بیکاری و فقر میجنگند، شماری میان خود نزاعهای قومی و گروهی دارند که مجبور اند به دلیل عدم حاکمیت قانون در مناطق شان به سلاح پناه ببرند. از همه این گروهها که پرسیده شود، خود را طالب و تحت امر هیبتالله آخند رهبر گروه طالبان معرفی میکنند که در حال حاضر در پاکستان زنده گی میکند. چگونه میتوان این گروهها را از یک دیگر تفکیک کرد؟ چگونه میتوان فهمید که واقعا کسانی که وارد گفتگوهای صلح با دولت شده اند، گروههای رهزن و دزد نباشد؟ چگونه میتوان باور کرد که یک بار دیگر دکانداری از کویته پاکستان به قصر ریاست جمهوری راه نیافته باشد و به سران حکومت نگفته باشد که من نماینده طالبان هستم و زمینه گفتگوهای صلح را برای تان فراهم میسازم. اینها شوخی نیستند، تاریخ زنده همین کشور و همین دولت استند. با توجه به این وضعیت آیا بازهم می توان به آغاز روند گفتگوهای صلح امیدوار بود. از جانب دیگر نیت زمام داران کشور و به ویژه ارگ نشینان نیز در رابطه به صلح چنان پاک به نظر نمیرسد. آقای غنی با تصفیه حسابهای قومی که آغاز کرده، روند صلح را نیز به مخاطره انداخته است. بسیاریها نگران اند که ارگ به نام صلح گروههایی را به هدف تصفیهسازیهای قومی در ولایتهای مختلف کشور مسلح نسازد. آقای غنی و اطرافیان او کاملا ثابت کردهاند که برای آن ها قوم در اولویت قرار دارد. هرچیزی که به نفع قوم باشد، آنها بدون شک آن را انجام خواهند داد. به همین دلیل است که اکثریت مردم از روند فعلی صلح هراس دارند. آنها به یاد ملیشه سازیهای دهه شصت خورشیدی میافتند که کشور را در منجلاب بی قانونی و رو در روییهای قومی نزدیک بود به نابودی بکشاند. صلح زمانی معنا پیدا میکند که از محور قوم و افراد خاص بیرون شود و در گام نخست ارگ نشان دهد که هیچ برنامه و پروژۀ تصفیۀ قومی را در سر نمیپروراند. هر قدر که ارگنشینان فریاد برآورند که حرکت های اخیر آنها در جهت صلح و تحکیم حاکمیت قانون بوده است ولی در رفتار شان چنین چیزی را نمی توانند ثابت کنند. در این کشور وزیری که برکنار میشود، کاملا مشخص است که باید به کدام قوم تعلق داشته باشد، وزیری که محاکمه می شود، مشخص است که باید به کدام قوم تعلق داشته باشد و جنگ سالاری که دستگیر میشود مشخص است که باید به کدام قوم تعلق داشته باشد. اینها همه نوعی شک و تردید در میان جامعه میآفریند که در این کشور چه جریان دارد. آیا واقعا کاری به نفع قانون و ایجاد صلح انجام میشود و یا این که برنامههای خطرناک و نابود گر قومی طراحی شده است؟ دزد اگر دزد است باید به هر قومی که تعلق داشته باشد مورد مجازات قرار گیرد، فاسد و قانون شکن هر واقعا فاسد و قانون شکن است باید به هر قوم و تیره یی که تعلق داشته باشد، مجازات شود. اما متاسفانه این طور نیست و این سیاست به شکل فاجعه باری کشور را به سوی انقطاب و بی اعتمادیهای کلان سوق میدهد.
Comments are closed.