گزارشگر:علیرضا فولادی/ دو شنیه 22 اسد 1397 - ۲۱ اسد ۱۳۹۷
بخش نخست/
تعریف سهگانی
سهگانی یک قالب شعری است که از سه مصراع یا سه سطر پدید میآید و در پایان آن، ضربۀ ذهنی میخورد:
آسمان با دل تنگم گریان؛
روی چترم باران،
زیر چترم باران.
در تعریف دقیقتر، سهگانی نوعی شعر با فرم بیرونی-کلی «کوتاه» و «سهلَختی» و فرم درونی- کلی «بسته» و «کوبشی» است.
از میان ویژهگیهای بنیادین سهگانی، دو ویژهگی «کوتاه» بودن و «سهلَختی» بودن، بهترتیب، کمّیت هندسی و عددی سهگانی را میسازند و با یکدیگر، بنیاد «فرم مکانیک» آن را تشکیل میدهند؛ همچنین دو ویژگی «بسته» بودن و «کوبشی» بودن، بهترتیب، کیفیت هارمونیک[۱] و ریتمیک[۲] سهگانی را میسازند و با هم، بنیاد «فرم ارگانیک» آن را تشکیل میدهند. در یک سهگانی، وجود همۀ این چهار ویژهگی به طور همزمان، ضرورت دارد و این بدان معناست که تنها وجود ویژهگی «سهلَختی» بودن، سهگانی پدید نمیآورد.
اکنون به توضیح این ویژهگیها میپردازیم:
۱ کوتاه
از گذشتههای دور و نزدیک، شعر کوتاه در زبان فارسی، به صورت تکبیت،[۳] دوبیتی، رباعی، شعر نیمایی و شعر سپید، رایج بوده است و ریشههای فرهنگیاش با بررسی حکمتهای بزرگمهر و امثالوحکم فارسی و همچنین ریشههای ادبیاش با مطالعۀ خسروانیها و فهلویات و مانند آنها جای واکاوی دارد. بر این ریشهها بیفزایید اثرگذاری قرآن و حدیث و فرهنگ و ادب دورۀ اسلامی را در این باره. امروزه که عوامل فکری و اجتماعی، بهویژه کمینهگرایی[۴] و کمشکیبایی عام و خاص، شعر کوتاه را بر کرسی کاربرد روزافزون نشانیده است، سهگانی میکوشد خلای شعر فارسی را از جهت نیاز جامعۀ ادبی به شعر کوتاه «روزآمد» و «تعریفشده»، پر کند. پدیدآمدن سهگانی در این شرایط نشان از آن دارد که نظام شعر فارسی، همچنان زنده و توانمند و پویاست.
حال باید بیفزاییم که شعر کوتاه به طور کلی با سه مشخصۀ زیر قابل شناسایی خواهد بود:
الف) از جهت فرم بیرونی، امکانات محدودی دارد، چنان که دوبیتی و رباعی، یک وزن با چهار مصراع و یکی- دو طرح قافیه را بیشتر برنمیتابند و لازم است این امکانات، برای هر قالب شعر کوتاه، کاملاً مشخص باشد تا شاعر با خیال راحت به هنرنمایی در آن قالب بیندیشد.
ب) از جهت فرم درونی، پیوسته است و به عبارتی دارای یک شگرد بنیادی بیش نیست و به عبارت دیگر، تکهستهیی است. افزون بر این، امکان دارد هر قالب، چیز اضافهیی در چنتۀ فرم درونیاش داشته باشد؛ مانند ضربۀ ذهنی مصراع آخر رباعی.
ج) درکل، علیرغم کوتاهی، استقلال یک شعر را داراست.
۲ . سهلَختی[۵]
شعر کوتاه، از جهت فرم بیرونی- کلی، محدود است و بنا بر ظرفیت ذهن آدمی در یک بخشبندی، ظاهراً نمیتواند پنج لَخت، بیشتر داشته باشد؛ خواه موزون، که در این صورت، لَخت، یعنی مصراع، و خواه غیرموزون، که در این صورت، لَخت، یعنی سطر. اینجاست که شعرهای کوتاه کلاسیک فارسی، تا کنون یا دولَختی (تکبیت) بودهاند یا چهارلَختی (دوبیتی و رباعی) و امروزه نیز شعرهای کوتاه نیمایی و سپید فارسی، اکثرا یکلَختی تا پنجلَختیاند و نمونههای فراتر از پنجلَختی آنها چندان نیست. این نکته را گفتیم تا بگوییم، به باور ما حدومرز شعر کوتاه فارسی، از جهت فرم بیرونی- کلی، در تقطیع معمولی لَختها، یکلَختی تا پنجلَختی است و بنابر این، سهگانی به عنوان یک نوع شعر سهلَختی، نقطۀ تعادل شعر کوتاه را پیش روی ما میگذارد و یگانی و دوگانی و چهارگانی و پنجگانی، لبریختههای آن را تشکیل میدهند.
باری، عدد سه، یک عدد کهنالگویی است. برای اثبات این قضیه لازم نیست از اهرام ثلاثه و تثلیث مسیحی و سه بار سلام دادن در نماز و سه باور بنیادین پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک در آیین زردشت و مَثَل «تا سه نشه، بازی نشه» و مَثَل «یکی غمه، دوتا کمه، سهتا خاطرجَمعه» و این قبیل چیزها که شمارشان فراوان است، سخن بگوییم تا پیشینههای اسطورهیی و تاریخی و دینی و فرهنگی آن را نشان دهیم، زیرا وجود سربستۀ خسروانی در ایران باستان که سهخشتیهای کرمانجی بازماندۀ آن است و همچنین وجود هایکو در شعر ژاپنی و همینطور وجود نمونههای مشابه، در برخی ادبیاتها و خردهادبیاتها کافی است تا این نکته را دریابیم و نوخسروانیهای مهدی اخوان ثالث (م.امید) هم بر همین پایه پدید آمدهاند.
۳٫ بسته
فرم درونی- کلی بسته را در مقابل فرم درونی- کلی باز به کار بردهایم. برای نمونه، بیت:
مانند ماه در آب
تابیدنت چه زیباست
فرم درونی- کلی باز دارد و به این صورت قابل ادامه است:
دریا به رنگ چشمت
چشمت به رنگ دریاست
بر بوم گیسوانت
تصویر موج پیداست…
اما همان بیت، با افزودن یک مصراع، میتواند فرم درونی- کلی بسته به خود بگیرد:
مانند ماه، در آب
تابیدنت چه زیباست!
زیبا همیشه تنهاست.
همۀ گونههای شعری، اعم از کوتاه و میانه و بلند، قاعدتاً باید متناسب با شرایط شان دارای فرم درونی-کلی بسته باشند، چنانکه وجود این ویژهگی به طور محسوسی در تکبیت زیر یافتنی است:
خدایا! مرا فارغالبال کن!
و بنشین و…! پرواز را…! حال کن!
و بیتوجهی به این قاعده، شعرهای ناقص پدید میآورد. این در حالی است که شعرهای کوتاه امروزی، بهویژه در شاخههای نیمایی و سپید، اکثراً فرم درونی- کلی باز دارند، چنان که گویی هر کدام یک برش از شعری بلند است. شعر سهلَختی زیر، همین ایراد را به رخ میکشد:
مَشک بر خاک و خیمهها بر باد؛
آب از شرم، آب شد آن روز،
آتش از غم، کباب شد آن روز.
فرم درونی- کلی باز را حتی در بسیاری از دوبیتیها و رباعیهای امروزی میتوان دید و سهگانی با درک این مشکل، بر بسته بودن فرم درونی خویش اصرار میورزد.
فرم درونی- کلی بستۀ سهگانی، برداشت هنری از الگوی قیاس منطقیِ «صغری و کبری و نتیجه» است و بنابر این در ذهن و زبان انسان ریشه دارد. این نکته بدان معناست که پایانبندی سهگانی حتما باید مانند الگویش، تمامشده جلوه کند؛ یعنی خواننده پس از خواندن سهگانی انتظار ادامۀ آن را نکشد.
۴٫ کوبشی
بیشتر کوتاهسرایان امروزی در بارۀ فرم درونی- کلی شعر کوتاه، دریافت درستی ندارند و تمامشدهگی آن را عین قانعکنندهگیاش میدانند و بدین دلیل، شعرهای کوتاه امروزی غالبا از خاصیت اقناع مخاطب بیبهرهاند. برای رفع این مشکل، یک راه بیشتر نمیشناسیم: شعر کوتاه در عوض کوتاهی خویش باید چیزهایی به مخاطب ببخشد که این کوتاهی را جبران نماید. آن چیزها چیست؟ یک موردش زدن ضربهی ذهنی است؛ ضربهیی که به جای منفعل ساختن احساس یا اندیشۀ مخاطب، فعّالیت احساسی و اندیشگی او را برانگیزد. البته این کار به لحاظ تصویر و تزئین و موسیقی و زبان، همگام پیش میرود و یک شاعرانهگی انفجاری پدید میآورد که همان «ناگهانیگی» یا «درلحظهگی» است. ضمنا جلوههای تصویری و تزئینی چنین کاری، متفاوت است و گاه از راه کاربرد یک تشبیه بدیع و گاه از راه کاربرد استعارهیی غریب و گاه از راه کاربرد ایهام و گاه حتی از راه گرهگشایی روایی و مانند آنها پدید میآید:
حیرانم از این حس؛
گلها همه زیبا،
من عاشق نرگس.
باری، ضربۀ ذهنی نمیتواند جز در مصراع یا سطر سوم سهگانی بهخورد و دستکم نمونههای برتر، اینگونه نشان میدهند. بااینحال، چهبسا این کار، به صورت تصاعدی از مصراعها یا سطرهای پیشین آغاز شود و در مصراع یا سطر سوم، به اوج برسد:
هرچند به ماندنش در این دنیا
جز تا سرِ ظهر، دل نمیبندد،
آدمبرفی همیشه میخندد.
شاخههای سهگانی
هر شعری که چهار ویژهگی «کوتاه» بودن، «سهلَختی» بودن، «بسته» بودن و «کوبشی» بودن را داشته باشد، خواه موزون و خواه غیرموزون، سهگانی است. بر این پایه سهگانی، سه شاخه دارد:
۱٫ کلاسیک،
۲٫ نیمایی،
۳٫ سپید.
در بارۀ سهگانی کلاسیک و نیمایی گفتنی است که میتوانند در هر وزنی سروده شوند و این امکان، دست شاعران را برای سرودن سهگانی، نسبت به دوبیتی و رباعی که تکوزنیاند، بازتر میکند.
گاه میپرسند که سطرهای یک سهگانی سپید با کدام معیارها تقطیع میشوند؟ این پرسش، بهجاست، اما کلاً به شعر سپید باز میگردد، نه صرفا به سهگانی سپید. برای نمونه، ما هنوز به طور دقیق نمیدانیم شاملو با کدام معیارها تقطیع سطرهای اشعار سپیدش را پیش برده است. در عین حال، این که قواعد تقطیع سطرهای شعر سپید مشخص نیست، یک حرف است و اینکه وجود این قواعد حتمی است، حرفی دیگر. امروزه ضرورت شناخت دقیق چنین قواعدی را بیش از پیش احساس میکنیم و جای یک پژوهش در این باره خالی است و چنانچه این پژوهش صورت گیرد، قطعآ نتایجش برای سهگانی سپید هم مورد استفاده خواهد بود. با این وصف، چارهیی نداریم جز این که بگوییم، فعلا ذوق سلیم در این باره حرف اول را میزند؛ برخلاف سهگانی کلاسیک و سهگانی نیمایی که تقطیع مصراعهایشان، به تبع وزن عروضی آنها پیش میرود. ناگفته نماند منظور از ذوق سلیم، تن دادن به هر نوع تقطیع نیست، بل دل نهادن به قواعدی است که هنوز نانوشته ماندهاند. این نکته را نیز بگوییم که در شاخهبندی سهگانی، نخستینبار با معرفی یک قالب بیرونی برای شعر سپید فارسی مواجهیم؛ چیزی که پیشتر، جز از رهگذر هایکووارهها نمونه نداشته است و آنها هم اساساً ایرانی نیستند:
بگو دوستت دارم
و سکوت کن!
گل هم باشد، خار میشود.
فرمهای بیرونی- جزئی سهگانی
سهگانی در هر شاخه، فرمهای بیرونی- جزئی چندی دارد که دست سهگانیپرداز را برای گزینش هر کدام از آنها به اقتضای حال، باز میگذارند:
Comments are closed.