گزارشگر:علیرضا فولادی - ۲۷ اسد ۱۳۹۷
بخش چهارم/
ببین شعلهام تا کجا میکشد!
مرا یک دل اینگونه آتش زدهست؛
درخت گلابی چها میکشد؟
موضوعات سهگانی
موضوع اصلی سهگانی، زندگی است با همۀ زیروبمهایش:
گاه باید برگشت،
پشت سر را نگریست!
زندهگی یک دوِ ماراتن نیست.
«زهرا ابومعاش»
اما زندهگی، زمینههایی دارد که موضوعات مشخصتر سهگانی را تشکیل میدهند و آنها عبارتاند از:
۱- انسان
انسان عصر بیسرانجامی
زیبا، ولی با روح بیگانهست؛
مانند مریمهای گلخانهست.
«پاییز رحیمی»
در این مورد، انسان با همۀ مسائل او مطمح نظر است و بیگمان، «عشق» هم از این امر مستثنی نیست. در عین حال، شاعر سهگانیپرداز میداند که رسالت وی با عاشقانهگویی محض به پایان نمیرسد و بر این پایه مراقب است سهگانی، مانند غزل امروز، در دام عاشقانهگوییهای سطحی نیفتد:
وقتی تو با منی،
دیگر چه جای غم؟
سرشارم از خودم.
سید محمد نظاری
۲- اجتماع
چشم درّانده تا بترساند؛
دیکتاتور، درون این پوستر
نفرتِ خلق را نمیداند.
«محمدرضا راثیپور»
۳- طبیعت
برفها که آب میشوند،
قطرهها چه بیصدا
زندهزنده آفتاب میشوند!
«محمد کامرانی اقدم»
البته روشناست که امکان تلفیق میان موضوعات نیز وجود دارد و چهبسا بیشتر، اینگونه باشد و سهگانیپردازان معمولاً مسائل انسان و طبیعت یا اجتماع و طبیعت را میآمیزند و از این کار، زیبایی و شگفتی بیشتری میآفرینند:
ماه پشت برگ نخل
پنجهپنجه میشود؛
ماه من شکنجه میشود.
«محمد عبداللهی»
ضمنآ سهگانی، اصالت بومی دارد و بنابر این، دید و دریافت سهگانیپرداز، تنها در حوزۀ فرهنگ بومی میتواند به آن تمایز ببخشد. پس، همچنان که هایکو مبتنی بر «ذن بودیسم» است، سهگانی هم باید مبتنی بر فرهنگ ایرانی- اسلامی باشد:
هی مگو که قارقار میکند!
تو زبان زاغ را نخواندهیی؛
عاشق است و یاریار میکند.
«محمدشریف سعیدی»
جهانبینی سهگانی
رویکرد محتوایی سهگانی، به اقتضای خصوصیات شکلی منحصربهفرد آن، رویکرد حکمتآمیزاست. حکمت، یعنی علم به حقیقت پدیدهها. جهان بیمعنای ما تشنۀ حکمتاست و فرستادن خواننده دنبال نخودسیاه هذیانات گنگ یا احساسات سطحی در این جهان، نوعی همنوایی با پلشتیهای آن بیش نیست. شعر حاصل تعهد است و کدام تعهد والاتر از تعهد به نواهای جاودانۀ حقیقت؟ سهگانیپرداز از دریچهیی که سهگانی پیشروی او گشودهاست، حکمت میجوید و حکمت میگوید، چه، چارچوب تنگ آن، مانند چارچوب تنگ حوصلههای امروزین، جای بیهودهبافی برای وی باقی نمیگذارد. سهگانی پیشاپیش پذیرفته است که فرصتها و فراغتهایمان اندک است و از اینرو، بلندی حرفش را به اندازۀ کوتاهی قدش میفشارد تا انرژی فشردۀ آن، روح گرسنۀ انسان بیحوصلۀ معاصر را سرپا نگاه دارد:
تلخ یا شیرین،
هرچه هست، این است؛
زندگی، لیموی شیرین است.
ادراک ماهیت پدیدهها و روابط نادیده و ناگفتۀ میان آنها، راهیست که سهگانیپرداز را به حکمت میرساند. او این راه را با جان و دل پشت سر میگذارد. حکمتی که وی مییابد و میگوید، شاعرانه است، نه بدان دلیل که در پوشش تصویر و تزئین و موسیقی و زبان رخ مینماید، بل از آن رو که با «شعور» شاعرانه پدید میآید و این شعور، همان ذوقی است که شعر ناب میآفریند:
جنگ یک حرف دیگر است، اما
خواه ناخواه زنده از خونیم؛
ما به گلهای سرخ مدیونیم.
حکمت شاعرانۀ سهگانی، حاصل اشراق است. در این روش، ذهن و عین یکی میشوند و سوژه و ابژه، یگانهگی پیدا میکنند و از این رهگذر، ماهیت پدیدهها و روابط میان آنها بدانگونه که حقیقتا هست، رخ مینماید:
زندهگی جنگِ سرد است؛
مرگ سخت است، اما
زندهگی کارِ مردان مرد است.
ارائۀ نماهای متکثر از حقیقتی واحد، که برآیند هستیشناسی اشراقیاست، به شناخت هرچه کاملتر آن حقیقت میانجامد. با این کار، سهگانی هیچگاه موضوع کم نمیآورد و موضوعات برای آن همیشه تازهاند و هرچند حقیقتشان واحد است، نماهایشان قابلیت تکثر دارد:
مانده تا دریابد
خانۀ دوست کجاست؛
ماه هم سربههواست.
ستارهها! جواب!
کجاست قرص ماه؟
کجاست قرص خواب؟
سهگانیپرداز، فعال است، نه منفعل؛ یعنی به بازتاب حقیقت پدیدهها در آینۀ روحش فعالانه یاری میرساند و آنرا بازمیآفریند و گاه سرنخهایی از آن حقیقت مییابد که گمان وجود آنها نمیرفت:
وای! دارد بوسه میگیرد،
گربه از طوطی؛
گاه زیبا میشود دنیای نالوطی.
باری، نگاه سهگانیپرداز، یک نگاه ویژهاست؛ نگاهی سیال و حساس و دقیق و عمیق و تهوّرآمیز و خطرپذیر و بااینهمه، ساده و بیشیلهپیله. این نگاه مهمترین حدفاصل سهگانی و قالبهای مشابه ایرانی و غیرایرانی است. شاعری که به سرودن سهگانی روی میآورد، از چنین نگاهی چاره نخواهد داشت.
عیوب سهگانی
در سرودن سهگانی موزون با دو عیب زیر مواجه میشویم که لازم است سهگانیپردازان از آنها حذر کنند:
۱- بستهشکنی
یعنی گسستن مصنوعی یک مصراع، برای پدید آوردن دو مصراع سهگانی:
مگر شراب طهوری که بیرسوبی تو
خودت ببین چه زلالی
ببین چه خوبی تو
چینش درست سطرهای شعر بالا، در واقع یک بیت به صورت زیر پدید میآورد:
مگر شراب طهوری که بی رسوبی تو
خودت ببین چه زلالی ببین چه خوبی تو
۲- شکستهبندی
یعنی پیوستن مصنوعی دو مصراع، برای پدیدآوردن یک مصراع سهگانی:
برق رفت؛
لامپ را از سر سیم، باز کردم، شکستم،
جای آن سیب سرخی، بر سرِ سیم بستم.
سطرهای دوم و سوم این نمونه، هر کدام از پیوستن دو مصراع پدید آمده است و چینش درست مصراعهای آن، یک پنجگانی به صورت زیر پدید میآورد:
برق رفت؛
لامپ را از سر سیم
باز کردم، شکستم،
جای آن سیب سرخی
بر سرِ سیم بستم.
ناگفته نماند که وزنهای دوری همواره امکان دارد این دو عیب را برای سهگانی به بار آورند و لازم است سهگانیپردازان از کاربرد آنها در سهگانی بپرهیزند.
چنین که با دل تنگم سرِ مجادله داری
کلاس چندم عشقی
قناری آی قناری
نمونۀ بالا درواقع سهگانی نیست، بلکه دو مصراع از یک شعر با وزن دوری است که مصراع دوم آن بر اثر بستهشکنی بهصورت دو مصراع در آمده است و اصل آن اینگونه است:
چنین که با دل تنگم سرِ مجادله داری
کلاس چندم عشقی قناری آی قناری
ناگفته نماند که پارهیی وزنها خاصیت دوگانه دارند؛ یعنی هم میتوان آنها را گسسته نوشت و همپیوسته، و ذوق سلیم شاعر برای این منظور، حرف آخر را میزند:
سالهای ما تمام،
انتظار و انتظار؛
در کدام سال
میرسد بهار؟
این شعر، هم بهصورت بالا قابل تقطیع است و هم بهصورت زیر، و سرانجام شاعر، تقطیع آنرا به صورت زیر پسندیده است:
سالهای ما تمام،
انتظار و انتظار؛
در کدام سال میرسد بهار؟
ترجیحات سهگانی
۱- برای شعر کوتاه، شمارهگذاری از نامگذاری ارجح است.
۲- بهتر است نشانههای نگارشی در سهگانی تا حد ممکن به کار بروند، چرا که ابهام عارضی تقویت شاعرانگی را از پی نمیآورد و ابهام ذاتی، ماورای اینگونه ولنگاریهاست.
۳- بهجاست سهگانیپردازان اوزان دوبیتی و رباعی را برای سرودن سهگانی مورد استفاده قرار ندهند، به دو دلیل:
Comments are closed.