گزارشگر:شنبه 10 سنبله 1397 the_time('j F Y');?>
ق-ع/
اخیرآ حنیف اتمر در جنگ قدرت با غنی شکست خورد و مجبور به استعفا شد. برخیها به این باوراند، که اتمر خودش را در انتخابات پیش رو در برابر اشرف غنی کاندید میکند تا انتقام شکستاش را از وی بگیرد.
به باور این قلم حنیف اتمر مثل هر شهروند دیگر کشور از لحاظ قانون اساسی کشور حق دارد، ولی دو مشکل اساسی دارد: نخست اینکه اگر حمایت آمریکاییها را نداشته باشد به مشکل میتواند به مقام ریاست جمهوری برسد. دوم اینکه در سلسلهمراتب قدرت میان غلجایی و درانیها، لغمانیها، ننگرهاریها، کنریها، وردکیها و دهها قوم کوچک پشتون شده نمیتوانند رئیس جمهور شوند. با آنکه اقوام نامبرده بیش از نسبت بههر پشتون قندهاری و یا پکتیایی خود را پشتونتر میشمارند، و نقش بزرگی در سیاستگذاریها، فرهنگ، زبان و ادبیات پشتو و اقتصاد در رژیمهای مختلف بازی کردهاند، ولی از لحاظ نسب، طائفه و عشیره نه به پشتونهای غلجایی تعلق دارند و نه درانی.
این درحالیست که چندین قرن است جنگ بر سر سلسلهمراتب قدرت میان درانی و غلجایی جریان دارد. در چنین ساختار متنازع قدرت، جایی برای مقام رهبری برای پشتونهای لغمانی، ننگرهاری، کنری و یا وردکی وجود ندارد.
صرف نظر از اینکه ساختارها و بافتهای قبیلوی در نتیجۀ جنگها و تحولات ۴دهۀ اخیر تضعیف شده است، ولی با تاسف ذهنیت قبیلهپرستی، قومپرستی و تبارگرایی و محلگرایی به مراتب نسبت به گذشته تقویت یافته است.
بعد از سقوط طالبان یک فرصت طلایی برای ساختن یک کشور دموکراتیک بهجای قوممحوری میسر شد، ولی به تقصیر نخبهگان قبیلهسالار سلسلهمراتب قدرت در بن برمحور غلجایی و یا درانی بهزور قدرت نظامی، سیاسی و مالی امریکا گذاشته شد. در نتیجه برای لغمانیها، ننگرهاریها و یا وردکیهای پشتونطلب در سلسلهمراتب قدرت ریاست جمهوری در نظر گرفته نشد.
اگر سنگ بنای سلسلهمراتب قدرت در بن عادلانه گذاشته میشد شاید بهجای حامد کرزی، یک شخصیت ناشناخته و مرموزی بهنام حاجی قدیر از ننگرهار که نقش مهم در جنگ ضد تروریزم و طالبان داشت باید رییس حکومت موقت انتخاب میشد نه بهحیث معاون کرزی. این در حالی بود که یگانه امتیاز حامد کرزی تعلقات او به قبایل درانی بود نه کدام قدرت نظامی و یا نبوغ سیاسی.
* چرا اشرف غنی با تمسخر میگوید» زندهباد لغمانیها»؟
ذهنیت برتریطلبی را حتا در اشرف غنی که در بستر فرهنگ غرب تربیت شده بهخوبی میتوان دید که از تنگناهای ذهنیت یک کوچی بیرون نشده است.
او وقتی با تمسخر و چیغزدن میگوید» زندهباد لغمانیها!» و یا میگوید «سیاست را از لغمانیها یاد بگیرید» این در واقع برای تمجید از مردم لغمان نیست، بلکه ناشی از ذهنیت پایینبینی او از لغمانیها نسبت به کوچیها در سلسلهمراتب قدرت است.
چنانچه او با یک فرمان اتمر لغمانی زرنگ را که میگفت»سیاست را از لغمانیها یاد بگیرید»با تمام قدرتش به کمک آمریکاییها از قدرت بیرون انداخت.
* چرا غیر پشتونها فکر میکنند که جامعۀ پشتون یکدست و بدون تبعیض است؟
واقعیت این است که برای بسیاری غیرپشتونها جامعۀ قبیلوی پشتون یکدست و بدون تبعیض و بدون سلسلهمراتب قدرت پنداشته میشود. همچنان هرکسی دوآتشه خود را پشتون بنامد و از آدرس پشتونها به آدرس اقوام غیرپشتون بتازد پشتون اصیل و عاشق پشتون پنداشته میشود و در میان پشتونها جایگاه بابا و یا مشر را کسب میکند. اما در اصل بیشترین پشتونپرستان دوآتشه کسانی هستند، که از لحاظ نسب پشتون نیستند. بهگونۀ مثل اسماعیل یون یکی از همیندسته افراد است. او در نسب نه پشتون غلجایی است و نه درانی. بدتر ازهمه او از کاستهای هندوهای مهاجر در سرزمین خراسان و باشندۀ ننگرهار است و از نام پشتون برای خود قدرت و شخصیت در میان پشتونها ساخته است. او اگر خود را کاندید ریاست جمهوری کند کمتر پشتون غلجایی و یا درانی به او رای خواهند داد. بههمینگونه انورالحق احدی، رهبر افغان-ملت که از جمله عربهای ننگرهار است، بیشترین اعضای حزب او از لغمان، کنر، ننگرهار و یا از وردکاند، تا حال چندینبار خود را کاندید ریاست جمهوری کرده کمتر پشتونی درانی و غلجایی به او علاقمندی نشان داده است. او از کارت برتریطلبی پشتون در میان غیرپشتونها استفاده میکند، این درحالیست که او در میان پشتونهای قندهاری و پکتیایی جایگاهی ندارد.
مثال دیگر زلمی خلیلزاد که اصلا از لغمانیهای ناقل در بلخ است و از او بهعنوان معمار و اساسگذار سلسلهمراتب قدرت پشتونمحور در کنفرانس بن یاد میشود، اگر خود را کاندید ریاست جمهوری کند بدون حمایت خارجی شاید کمترین رای غلجاییها و درانیها را بهدست بیاورد. این نشاندهنده این است، که تعصب و برتریطلبی نه تنها در قانون اساسی نهفته است، بلکه در ذهنیت جامعه نهادینه شده است.
بدبختانه در دو سدۀ اخیر اکثرآ ذهنیت جامعۀ جهانی براساس روایتهای کاذب درانی و غلجاییمحور لابیگری شده است.
* چهگونه میتوان سلسلهمراتب قدرت راسیستی را تغییر داد؟
تاجیکان پیشتازترین نقش را در تغییر معادلات قدرت در چهاردهۀ اخیر در صحنۀ سیاسی و نظامی افغانستان بازی کردهاند، ولی هنوز برای عادلانهساختن قدرت، قربانیهای بیشتری باید داد.
باید گفت این سلسلهمراتب قدرت راسیستی که بهزور خارجیها در بن گذاشته شده است تا زمانیکه آمریکاییها از آن حمایت کنند، با کشمکش از راه تقلب و زورگویی نفس خواهد کشید، ولی بهمجرد خروج قدرتهای خارجی مثل شیشه میشکند.
شاید برای یک پشتون و یا غیرپشتون ننگرهاری، کنری، لغمانی، وردکی بهتر باشد بهجای تقویت غلجاییمحوری، کوچیمحوری و یا درانیمحوری. باید برای شکستن زنجیر تعصب و برتریطلبی تلاش کرد تا بتوان از حقوق مساوی با یک پکتیاوال و یا قندهاری در بلندترین سطح قدرت اشتراک کرد.
برای پایاندادن به سلسلهمراتب قدرت بر اساس برتریطلبی قبیلوی باید نیروهای سالم و عدالتطلب پشتون و غیرپشتون متحد شده و سلسلهمراتب قدرت ناعادلانه را در چهارچوب دموکراسی بر محور شایستهسالاری، وطندوستی و خدمت به کشور بنا ساخت تا یک لغمانی، ننگرهاری، وردکی، بامیانی، فاریابی، غوری، و یا خوستی و قندهای بر اساس شایستهسالاری به رهبری کشور انتخاب شوند. دیگر نیازی نباشد که با تمسخر گفته شود» اگر سیاست میآموزید به لغمان بروید!»
Comments are closed.