گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 11 سنبله 1397 - ۱۰ سنبله ۱۳۹۷
ایجاد ایتلافهای سیاسی در فرهنگ امروز از اهمیت بالایی برخوردار است. وقتی سیاسیون یک کشور میخواهند برای رسیدن بههدفهای خود، به مشترکات شان نگاه میکنند میتواند نشانۀ بلوغ سیاسی یک جامعه باشد. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته و یا درحال توسعه این روند را به خوبی میتوان شاهد بود. وقتی یکی از جناحهای سیاسی نمیتواند حداکثر کرسیهای پارلمان را برای دستیافتن به قدرت سیاسی از آن خود کند، فورآ سیاسیون وارد بحث ایتلاف میشوند و به اینصورت مشکل به وجود آمده را میان شان حل میکنند. و یا وقتی منازعۀ بزرگتر رخ میدهد که میتواند کشور را دچار مشکل کلان سازد، احزاب و سازمانهای سیاسی آن کشور برای بیرونرفت از مشکل بهوجود آمده ایتلاف سیاسی ایجاد میکنند. در چنین کشورهای بحث تنها رسیدن بهقدرت سیاسی نیست. آنها تلاش دارند که جامعه و کشور را شان را نجات دهند. عقلانیت سیاسی در چنین جوامعی به مرحلۀ ارتقا پذیرفته که منافع تنها، منافع شخصی و گروهی نیست. منافع در چنین جوامعی برای احزاب و نهادهای سیاسی، خیر همهگانی است که میتواند منافع آنها را نیز تامین کند. بههمین دلیل است که میبینیم کمتر تضادهای سیاسی در چنین کشورهای به تخاصم و رویارویی منجر میشود. وقتی دونالد ترامپ رییس جمهوری فعلی امریکا برندۀ انتخابات اعلام شد، با وجود اما و اگرهای فراوانی که در مورد این پیروزی مطرح بود، ولی سیاسیون امریکا برای حفظ ثبات کشورشان نتیجۀ انتخابات را پذیرفتنی خواندند. آیا اگر چنین وضعیتی در کشوری مثل افغانستان به وقوع میپیوست، حزب بازنده و هواداران آن آرام مینشستند و نتیجۀ انتخابات را قبول میکردند؟ تجربۀ هفدهسال گذشته نشان میدهد که با وجود تغییرات مهم در عرصۀ رقابتهای سیاسی در کشور، ولی هنور افغانستان فاقد چنان فرهنگ سیاسی است که بتوان مطمین بود که رقابتهای سیاسی در چهارچوب قانون و حرکتهای مدنی باقی میماند. انتخابات سال ۱۳۹۳ بهخوبی نشان داد که افغانستان هنوز تا رسیدن به مرحلۀ بلوغ سیاسی راه درازی را در پیش دارد. در آن انتخابات اگر پادرمیانی برخی کشورهای قدرتمند نمیبود، افغانستان حالا به حتم چهرۀ دیگر میداشت. ایتلافهای سیاسی نیز در افغانستان آن وجاهت و جایگاه خود را بازنیافته است. در این کشور ایتلاف سیاسی قبل از آنکه برخاسته از خواستها و مطالبات عمومی باشد، خاستگاه شخصی و گروهی دارد. بههمین دلیل است که حکومت هرگز ایتلافهای سیاسی را جدی نگرفته و با آن برخوردی از روی تمسخر و شوخی داشته است. ایتلافهای سیاسی در افغانستان زمانی شکل میگیرد که بازیگران سیاسی که عمدتآ در قدرت هستند، بنا به دلایل مختلف از قدرت کنار زده میشوند. آنگاه است که بحث ایتلاف و کنارآمدنهای سیاسی برای مقابله با قدرت حاکم مطرح میشود. ایتلافهایی که با چنین رویکردی پابهمیدان میگذارند، زیاد بقا و دوام هم نمیآورند. همانگونه که در هفدهسال گذشته، هیچ ایتلاف سیاسی نتوانسته بههدفهایی که برای خود تعریف کرده و یا تلاش کرده که از آنها استفادۀ ابزاری ببرد، دست پیدا کند. سیاسیون افغانستان خوب یاد گرفتهاند که برای ایتلافهای سیاسی خود هدفهای بزرگ و آرمانی مطرح کنند، در حالیکه هدفهای شان در اصل چیزهای دیگری استند. بسیاریها این روزها این سوال را مطرح میکنند، که ایتلاف بزرگ ملی پس از اعلام موجودیت خود چه شد. بهویژه وقتی شما کسی باشید که به مسایل سیاسی علاقمند باشید و یا دستی در این امور داشته باشید، نخستین سوالی که با آن در جمعهای دوستانه روبه رو میشوید، مسایل کشور است. افغانستان از معدودکشورهای جهان است که تقریبآ کل جمعیت آن به نحوی درگیر مسایل سیاسی استند. شاید این ویژهگی از رابطۀ مستقیم و دوامدار سیاست در زندهگی روزمرۀ مردم ناشی شود. مردمی که حداقل در چهاردهۀ گذشته از سیاست آسیبهای هولناکی دیدهاند. بههمین دلیل مردم همواره میخواهند بدانند که باز سیاست آنها را به کجا میکشاند. یکی از اندیشمندان سیاسی جهان میگفت وقتی همهچیز سیاسی میشود، به معنای آن است که هیچ چیز سیاسی نیست. در افغانستان هم همین وضعیت حاکم شده است. همهچیز هم سیاسی است و هم نیست. همۀ ما از سیاست و مسایل سیاسی حرف میزنیم بدون آنکه واقعآ بدانیم وضعیت از چه قرار است. یکی بدون آنکه واقعآ مشخص باشد، ناگهان از سمت مشاور شورای امنیت ملی کشور کنار میرود و خود در بیان کنار رفتناش میگوید، با رییس حکومت اختلافهای شدید داشته است. سیاسیون دیگر نیز وقتی ایتلاف بزرگ ملی را ایجاد کردند به چنین وضعیتهای دچار شده بودند. آنها نیز نسبت به موقعیت خود و سرنوشت آیندۀ شان بیمناک شدند. ایتلاف بزرگ ملی با آنکه با هدفهای کلان شکل گرفت ولی ماحصل چنین رویکردی به قضایای کشور است. اعضای این ایتلاف درزمان ایجاد آن از برنامههای کلان به هدف تغییر وضعیت سخن گفتند. آنها ادعا داشتند که اینبار خواستهای آنها فراتر از مطالبات جناحی و گروهی است. اما، این خواستهای بزرگ ملی چه شد؟ اگر واقعآ ایتلاف بزرگ ملی هدفهای کلان در سر دارد، چرا این روزها که کشور از همهسو دچار آفتهای سیاسی و امنیتی است، سران ایتلاف بزرگ ملی خاموشی اختیار کردهاند؟ به نظر میرسد، سرنوشت ایتلاف بزرگ ملی نیز جدا از همگنان آن در سالهای پیشین نخواهد بود. حالا باید منتظر بود که در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری دیگر چه ایتلافهایی شکل خواهد گرفت و سرنوشت آنها چه خواهد شد. این دور باطل تا زمانی ادامه خواهد یافت که واقعآ ایتلافهای سیاسی برنامهها و هدفهای کلان ملی داشته باشند و بر محور آنها تمرکز کنند. در غیر آن هیچ ایتلافی به سلامت از گردونۀ خواستهای شخصی و گروهی بیرون نخواهد شد.
Comments are closed.