گزارشگر:چهار شنبه 14 سنبله 1397 - ۱۳ سنبله ۱۳۹۷
در روزگاریکه اسلامهراسی در سطح اروپا رو بهگسترش است، برند روک مورخ آلمانی نگاه متفاوتی به دین اسلام دارد. او به این باور است که اسلام مانند ادیان مسیحیت و یهودیت به آلمان و به اروپا تعلق دارد.
برند روک مورخ آلمانی از دانشگاه شهر زوریخ سویس در مصاحبهیی با خبرگزاری کلیسای کاتولیک (کی.ان.ای) در زوریخ در پاسخ به پرشس که تیلوزاراسین (نویسنده و سیاستمدار پیشین آلمانی) در کتاب جدید خود از ضعف و پسماندهگی فرهنگی اسلام سخن میگوید. شما در این مورد چه نظر دارید؟ گفته که جهان اسلام از قرن هشتم تا دوازدهم میلادی نسبت به اروپای لاتین بهمراتب برتری داشت. مسلمانان عرب نوشتههای افلاطون و ارسطو را به اروپا آوردند. ابوعلی ابنسینا [بلخی]عرصۀ طبابت را به گونۀ چشمگیری تکامل داد. محمد ابنرشد (فیلسوف نامدار عربی) از اندلس اسپانیا در مورد تقریباً هراثر ارسطو توضیحاتی نوشته است. تصویر او اثر رافایل (نقاش معروف ایتالیای در اوج عصر رنسانس) که در سال ۱۵۱۰ زیر نام «مکتب آتن» برای واتیکان روی دیوار و سقف نقاشی کرده بود، جاودانه شده است. این خود نشان میدهد که جهان مسیحیت به محمد ابنرشد تا چه حدی ارزش قایل بود.
آقای برند روک، اضافه میکند که عربها، چه فلسفه و طب و چه هم عرصههای نجوم، ریاضی و فزیک نور را همیشه بهگونۀ سیستماتیک انکشاف دادهاند. این مساله بهویژه در مورد مراکز علم و دانش مثل بغداد و یا جنوب اسپانیا صدق میکند. کتابخانهها در این مراکز چندینمرتبه بزرگتر از کتابخانههای کلیساها و صومعهها در اروپای مسیحی بوده است. اگر اسلام نمیبود، هیچ دانشگاه، هیچ شیوۀ تعلیمی مسیحی (قرون وسطی) و هیچ علم و دانشی در شکل امروزی آن وجود نمیداشت.
برند روک باور دارد که یکی از عواملی که سبب متوقفشدن پیشرفت ناگهانی در اسلام شد، این بوده است که مراکز روحانی (اسلامی) در اندلس در جنوب اسپانیا و همچنان در بینالنهرین در نتیجۀ جنگها برای بازپسگیری اندلس و تجاوز مغولها از بین رفتند. از آن پس مسلمانان دیگر قادر نشدند که یک سیستم علمی خودشان را رشد و انکشاف بدهند.
او در پاسخ به این پرشس که آیا یک سختگیری مذهبی سبب این عدم توانایی شد؟ گفت: در این امر خود دین مستقیماً تعیینکننده نیست. در کتاب انجیل نیز فانتزیهای نابودی و پاکیزهگی وجود دارد که در تقابل با اندیشههای منتقدان و دگراندیشان قرار میگیرند. بیشتر از همه این مهم است که این متون در دست چهکسانی قرار دارند و آنها در امور روزمره چه قدرتی دارند. در اروپای مسیحی، نیروهای مخالف دین از قرون وسطی به اینطرف هرچه بیشتر قوی میشوند. دولت و کلیسا ازهم جدا ساخته شدند، دانشمندان دیدگاه خود را انکشاف دادند و همچنان در داخل خود مسیحیت جریانها و سنتهای فکری کاملاً متفاوتی وجود داشت. اما در جهان اسلام برعکس قدرت سیاسی و دین در پیوند بسیار نزدیک باقی ماندند. قدرتمندان از پژوهشها و مفکورههای عامه حمایت نکردند و گاهی حتی مانع آن شدند. حتی به چاپرساندن قرآن ممنوع قرار داده شده بود. اما در اروپا راههای بیشتر برون رفت وجود داشت. طور مثال اگر یک نقاش و یا دانشمند در یک شهر با تهدید مواجه میشد، میتوانست به شهر دیگری برود. به ایتالیا بنگرید، به شهرهای روم، فلورنس، میلان و ونیز تنها رقابت میان این شهرها کافی بود که تا این حد تنوع بینشان پدید آید. در آنجا همچنان جوامع آگاه مدنی و همچنان فرهنگهای گوناگون علم و دانش ایجاد گردیدند که بیشتر از پیش راه را به جهان باز کردند.
او در رابطه به اینکه آیا از نظر شما جهان اسلام خواهد توانست به ابعاد پیشین برگردد؟ افزود من در این مورد بسیار تردید دارم. اروپای لاتین برای همچو هدفی به قرنها نیاز داشت. رسیدن به این هدف قربانیهای زیادی بههمراه داشت. کافیست که به ویرانیهای جنگ سیساله فکر شود، جنگی که در نهایت به سکولاریسم و همچنان مهارشدن دین منجر گردید. اما در این رابطه اسلام طور مثال نسبت به کلیسای کاتولیک، ساختار کاملاً دیگری دارد. در دین اسلام هیچ یک مقام تعلیمی واحد و با صلاحیت که بتواند تغییری ایجاد کند، وجود ندارد. هر امام خودش صلاحیت تدریس دارد. از همینرو واردکردن یک تغییر در ساختار اسلامی بسیار دشوار است. به نظر من این ارتباط میگیرد به اینکه ما در عصری زندهگی میکنیم که در آن مفکورهها و آرمانهای بزرگ وجود ندارد. بسیاری از انسانها خواستار وضاحت و وابستهگیهای روشن هستند. هویتهای مذهبی مفهوم خود را از دست دادهاند، اختلاف میان کاپیتالیسم و کمونیسم دیگر ابزارسازی نمیشود و ملیگرایی مدت طولانی هواخواه نداشت. و اروپا برای اکثریت شهروندانش به یک نماد بیوروکراسی و مذاکرات خستهکننده برای رسیدن به یک سازش مبدل شده است.
او همچنان در پاسخ به اینکه آیا اسلام به آلمان و اروپا تعلق دارد؟ تاکید کرده که طبعاً. اسلام، مانند یهودیت و بودیسم (به آلمان و اروپا) تعلق دارد. اروپا همواره از مفکورههای متنوع اسلام بهرهمند شده و جریانات و دانشهای جدید را با آن مدغم کرده است. افزون بر آن مسأله بر سر دین اسلام نیست، بلکه این گروهها هستند که مطرح بحثاند و اکثریت مسلمانهای که در کشور ما زندهگی میکنند، انسانهای معمولی و بیغرضیاند که ما می توانیم از تجارب زندهگی و ارزشهای آنها بسیار سود ببریم.
Comments are closed.