احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:صدیق الله توحیدی / یک شنیه 18 سنبله - ۱۷ سنبله ۱۳۹۷
هفتۀ شهید و سالار شهیدان (احمدشاه مسعود) نزدیک است. ما بار دیگر خاطرات آن زندهیاد را مرور میکنیم. احمدشاه مسعود مردی تکرارناشدنی در عرصۀ سیاست و جنگ است. باری یکی از نویسندهگان غربی در موردش گفته بود که مسعود میجنگید؛ اما از کسی نفرت نداشت. برخلاف در چهاردهۀ گذشته ما رهبران چپ و راست زیادی داشتیم که اصل اول کار مبارزاتی شان را پخش نفرت تشکیل میداد. من خوب بهیاد دارم که اسیران وقتی در جبهه مقاومت به اسارت میرفتند حد اقل از این خاطرجمع بودند که دیگر کشته نمیشوند، درحالی رقبای مسعود حریص به قتل انسانها و مسلمانان بودند و همه میدانند چه کسانی مسلمانها را در پشاور به نامهای گوناگون میکشتند.
بسیاریها مسعود را مسلمان افراطی و بنیادگرا و برخیها هم اورا سیکولار و حتا لادین میپندارند. شماری هم او را در لاک قومی میپیچند و فکر میکنند که برای قوم تاجیک داعیهدار بود. در مورد اول اردوگاه چپ افراطیت مسعود را تبلیغ میکرد. در مورد دوم اکثرآ بخشی از بنیادگراهای افراطی که دشمنی احمقانه با مسعود داشتند، آنرا عنوان میکردند و میکنند. در مورد سوم برخیها از سیاستورزانیاند که مصیبت شئونیزم را درک میکنند و جنگ و مقاومت مسعود را بیشتر برمبنای تمایلات قومی و جلوگیری از ستم ملی قلمداد میکنند، اما آنچه من میدانم مسعود یک مسلمان معتدل بود که در شهر کابل بزرگ شده بود و افراطیت روستایی مثل برخیها نداشت او اسلام را دین برتر میدانست، چون نخست برضد لادینی قیام کرده بود .
مسعود مردی بود که بهقول خودش میخواست هم مسلمان باشد و هم با مردم دنیا در سازگاری زندهگی کند بدون اینکه با همه اعلام جنگ نماید، او آزادی عقیده و فکر را پذیرفته بود. او انتخابات را راهِ حل مساله میدانست و معتقد بود که نظامهای انتخابی به مراتب قویتر از نظامهای استبدادی و توتالیتر است.
مسعود اصرار بر این نداشت، اگر نظامی برمبنای شورای اهل حل وعقد بهوجود نیامده باشد، اسلامی نیست. او اسلام را بستر وسیع میدانست که نظامهای مختلف را میتوان در ظرف بزرگ آن گنجانید.
اما برخی از افراطیها و بنیادگراها که او را سیکولار ولادین میخواندند، آنها کسانی بودند که غیر از خود، دیگران را مسلمان نمیدانستند و خود را مستحق ریاست بر کشور قلمداد کرده و حس خودبزرگبینی آنها بهحدی بود که با وجودیکه مسعود را از سالها قبل میشناختند او را متهم به لادینی و حتا الحاد میکردند که انشاءالله خداوند آنها را روسیاه کرده و روسیاهتر خواهد کرد، اما در مورد سوم باید عرض کنم که مسعود یک نظام انتخابی میخواست، طرفدار وحدتملی در سایۀ عدالت اجتماعی بود و همیشه برضد تجزیۀ کشور قرار داشت. آنهاییکه او را متهم به تجزیهطلبی میکنند و حس برتریجویی آنها را بیمار کرده، باید بدانند که حضور استاد سیاف، حاجی عبدالقدیر شهید، برخی از سران اقوام قندهاری مانند عارف نورزی، فرماندهان ملا نقیبالله آخندزاده و عبدالخاق قندهاری، کریم براهوی، استاد عظیم، حاجی اسدالله خالد (رییس سابق امنیت ملی) فرمانده عبداللهجان واحدی، عبدالله لغمانی، حضرتعلی، مولوی عبدالرحمن از نورستان، استاد محقق، استاد کریم خلیلی، آیتالله عرفانی، سیدحسین انوری، مصطفی کاظمی و دهها فرماندۀ دیگر ازغور تا قندهار و از بدخشان تا فاریاب و هرات و پروان تا کنرها، از لغمان تا بامیان در جبهۀ مقاومت بههمین دلیل گرد هم آمده بودند که توطیه تجزیۀ افغانستان که در دستور کار دشمنان کشور قرار داشت، خنثی گردد. شایان ذکر است که این بزرگان با فامیلها و افراد شان در ساحۀ پنجشیر، پروان و کاپیسا، بدخشان و تخار در برابر طالب والقاعده میرزمیدند.
حس جوانمردی و عیاری آن سرو بلندقامت آزادی در حدی بود که در شرایط نهایت دشوار خانواده، زنان و کودکان سیدمنصور نادری رهبر اسماعیلیه افغانستان را با فرستادن چرخبال در میان جبهۀ طالبان از اسارت و کشتهشدن نجات داد. همچنان استاد خلیلی را ازبامیان زمانی بیرون کشید که نزدیک بود بهدست طالبان و عربهای وهابی اسیر گردد. دهها مورد دیگر وجود دارد که تنها به جبهه و افراد خود فکر نمیکرد، بل دغدغۀ همهگان را داشت که باید از آن یادهانی گردد.
اوعدالت را برای همه اقوام و همه مردم کشور میخواست. نه برای خود و همتباران خود، لذا این اتهام هم بسیار موجه نیست که او برتری قوم خویش را میخواست، او رفاه و عدالت را برای همه مردم افغانستان طلبگار بود. او مرد آزادیخواهی بود که دشمناناش را عفو میکرد نه اینکه در پلیگون پلچرخی و یا در «غند ورسک» زیر خاک مدفون کند.
او مردی متواضع بود که در کنار مردم عادی مینشست و خود را برتر از دیگران نمیدانست. مسلمان با تقوایی بود که سعی میکرد، نماز تهجدش را کسی نبیند؛ مثل برخیهای دیگر نبود که نیمههای شب همه را به زور به نماز تهجد بیدار کند و نشان دهد که خود رهبر با تقوایی است که نسبت به دیگران به دین التزام دارد.
برخی از بیخبران که جنایات کابل را به آن ستارۀ درخشان تاریخ معاصر کشور که دنیا بزرگی او را پذیرفته، نسبت میدهند باید انصاف داشته باشند، مسعود نه زراندوز بود نه مفسد و نه هم معاملهگر، اتفاقاً مزدوران پاکستان که او را متهم به وابستهگی میکردند درحالی بود که پاکستانیها در جبهۀ خودشان علنی حکم میراندند. اگر چنان میبود امروز سرمایه و مال و ملک مسعود باید از حساب بیرون میشد. آنهای که زراندوختند، خود مقصراند نه مسعود. دوستان نباید عقیده را فدای عقدههای خویش سازند. حکم مومن بهما این است که وقتی حکم میکنید به عدالت حکم کنید.
او عاشق آزادی بود، او مسلمان معتقد بود، او خار چشم القاعده بود، چون او را نسبت به امریکا بزرگ میدانست که اول او را حذف کرد. او خواب از چشم جنرالان خودخواه اسلامآباد ربوده بود. آیا شرم نیست که وقتی پاکستانیها در روز شهادتاش میتایی توزیع میکردند، عدهیی از افغانها همراه با آنها خوشحالی میکردند. آیا شهادت او جنگ را خاموش کرد، همان آنهاییکه در برابر او میجنگیدند، حالا در برابر غنی و قبلاً در برابر کرزی میجنگیدند. پس حقانیت او ثابت است.
بیدل از شبپره کیفیت خورشید مپرس
حق نهان نیست ولی خیرهنگاهان کوراند
Comments are closed.