آواز قــوی «آمرصاحب»

گزارشگر:دوکتور جبریلی/ یک شنیه 18 سنبله - ۱۷ سنبله ۱۳۹۷

نام‌ها و القاب از خود دستگاه تاریخی واژگانی دارند، نام‌ها عمومیت می‌داشته باشند، اما آرام آرام ویژه می شوند برای شخصیت هایی.
به‌عنوان نمونه، حجت الاسلام، در تاریخ مسلمانان ممکن نام ده‌ها شخصیت بوده باشد، اما ویژه شده است برای امام غزالی، یعنی این نام به قامت زیبای او می‌زیبد.
mandegar-3مولانا، لقبی است برای علمای دین در فرهنگ تمدنی خراسان و از آن‌جا به هندوستان رفته است. این لقب در تاریخ ما برای بسیاری از بزرگان نهاده شده است، اما زمانی‌که نام مولانا بر زبان رانده شود، به‌یاد مولانای بلخی رومی می افتیم، گویا این نام فقط برای شناسایی ژرفا و پهنا و بلندای عرفان و تصوف و فرهنگ مولانا جلال‌الدین بلخی زیبنده است.
آمر در فرهنگ اداری ملکی افغانستان لقب منصبی است، بالاتر از مدیر و پایان‌تر از رییس. آمر، در فرهنگ جهادی افغانستان لقب فرماندهان جهادی بود که از خود نام و نشانی داشتند و بالاتر از سر گروپ و قطعه و … بودند. اما وقتی‌که «آمر صاحب» به زبان می‌آید، همه فکر و ذهن به یک‌سو می‌رود، به بلندای کوه‌های هندوکش و استواری درۀ پنجشیر و سالار جهاد و مقاومت، یعنی آمرصاحب آن شهید عزت و سر بلندی، یعنی آمرصاحب، یعنی آن استراتیژیست امپراتورى شکن، یعنی آمر صاحب احمدشاه مسعود که به گفتۀ دکتر نصر مجاهدی که در عصر ما عارفی روزگاران و سنگردار و مرزبان بود.
مسعودشناسی، در این قریب دودهه زمان، عنوان ده‌ها و صدها کنفرانس بوده است، به نظرم نخستین مسعودشناسی از آن استاد ربانی شهید بود که در عنفوان جوانی او را امیر پروان کاپیسا ساخت. شاید هم دومین نوع مسعودشناسی، مسعودشناسی استخباراتی بوده باشد که کا.گ ب. و خاد و سیا و آی. اس. آی و … به‌منظور شناخت و تعامل و تأثیرگزاری بر او، پروندۀ مسعودشناسی تشکیل داده بودند.
شاید هم ده‌ها نوع مسعود‌شناسی وجود داشته باشد، دوست‌داران درس نخواندۀ ما، مسعودشناسی نوع خود را دارند، و شاید زیباترین آن‌را، مجاهد بانوان ما، مسعودشناسی ویژۀ شان را دارند، شاید لطیف‌ترین آن را، کودکان ما مسعود‌شناسی نوعی خود شا ن را دارند، شاید هم راستین‌ترین آن را. ادیبان، شاعران، تاریخ دانان، نظامیان به شیوه خود مسعودشناسی می‌کنند و …
به نظر می‌رسد، در تاریخ معاصر ما، پس از سیدجمال‌الدین افغانی بیشترین کتاب در مورد آمر صاحب نوشته شده باشد، کار کتاب‌شناسی‌ مسعودشناسی عزیز ما هارون مجیدی در سال پار برجسته‌ترین کاری بود، در این زمینه که من خواندم.
اما «آواز قوی» آمر صاحب …
در عالم اندیشه و به‌ویژه در جهان اندیشه‌شناسی شخصیت‌ها، معروف است که هرانسان اندیشمند و پُرثمری، آخرین محصول فکری و آخرین اقدام عملی‌اش، کوچک‌ترین و در عین حال، مهم‌ترین حاصل عمرش است که به یادگار به تاریخ می سپارد، عصارۀ عمر اوست… باری آخرین کار سنجیده و هدف‌مند افرادی که در زنده‌گی، برنامه و هدفی اندیشیده دارند، «آواز قوی» او خوانده می‌شود.
به نظرم، دوست‌داران «آمر صاحب» و پیروان او انک‌ترین کارها را برای مسعودشناسی انجام داده‌اند.
قریب همه به این نظراند که مسعود دانشگاه را ناتمام گذاشت، دستار مولوی گری نبست، فیلسوف نبود، مؤرخ نبود، ایدیولوگ نبود، ننوشت، به‎جز یک‌ مقاله‌یی و چندخاطره‌یی و …
اما، به نظرم او کتاب‌خوان‌ترین فرماندۀ جهادی بود، شاید بعد از کلاشینکوف، مهم‌ترین چیزی را که در سفر برایش انتقال می‌دادند، کتاب بود و کتاب. او هم اسلامی می‌خواند، هم چپی و هم راستی، من عمق کتاب‌خوانی او را از تحلیل‌های سیاسی‌یی که در برخی از سخنرانی‌ها و درس‌هایش برای مجاهدین ارائه کرده است، درک کرده‌ام.
یادم می‌آید که در کتابی دکتر حسین بشیریه در درس گفتارهای «گفتمان» گفته بود که مردان بزرگ، پس از خود «گفتمان» به‌جای می‌گذارند.
مسعودشناسی به‌ من می‌گوید، که مسعود پس ازعبور از دوران‌هایی به‌عنوان یک مبارز نهضت اسلامی، آمریت جهاد و رهبری شورای نظار، فاتح‌بودن کابل و وزارت دفاع دولت اسلامی، فرماندۀ کل مقاومت‌بودن، بسیار بسیار آموخته بود، اوج پخته‌گی‌هایش را تجربه می‌کرد، ما و جهان نظاره‌گر پخته‌گی‌های او بودیم. می‌بایست او «آواز قوی» می‌داشت.
بله، نوعی از مسعودشناسی می‌باید تا «آوازقوی» آمر صاحب را کشف کند، من نام این مسعودشناسی را،
«مسعودشناسی دانشگاهی» می‌گذارم. مسعودشناسی‌یی‌که همه انواع مسعودشناسی را گرد می‌آورد و با روش‌شناسی دانشگاهی، «آواز قوی» او را در می‌آورد و کشف می‌کند.
پس، به نظر شما، آواز قوی آمر صاحب چیست؟
این پرسش مرکزی و محوری پروژۀ فکری «مسعودشناسی دانشگاهی» است.
آری، «آواز قوی آمر صاحب» چیست؟
برای این‌که دوست‌داران او را سرگردان نکنیم، به نظرم عصارۀ عمر پربار آمر صاحب، به گفتۀ خودش جان گپ او، این بود که در مورد نوع نظام سیاسی در پاسخ به روزنامه‌نگاران فرمود: «ما نظامی می‌خواهیم که هم بتوانیم با خود زنده‌گی کنیم و هم با دنیا».
شاید این عین الفاظ او نباشد، چون من از حافظه نوشتم، اما یقینم این است که این گفتمان آمر صاحب است، پارادایم آمر صاحب است، آواز قوی آمر صاحب است، فلسفۀ اجتماعی و سیاسی آمر صاحب است، نظریۀ روابط بین‌المللی آمر صاحب و در یک کلمه «جان گپ» اوست.
سرنوشت افغانستان به‌همین «آواز قوی» او گره خورده است، شاید هم دهه‌هایی و شاید هم سده‌یی، «آواز قوی» او گفتمان حاکم افغانستان‌اندیشان باشد.
مسعودشناسی دانشگاهی، پروژه‌اش همین است، والسلام. رحمه الله تعالی، واللهم اجعل الجنه مثواه، واجعلنا من اتباعه.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.