گزارشگر:احمد ذکی خاورنیا/ سه شنبه 1 عقرب 1397 - ۳۰ میزان ۱۳۹۷
بخش سوم/
۲-اخلاق فردی
انچه گفته آمدیم به سطح گروهی بود، اما به سطح فردی هم داستانها و حوادث زیادی را کتابهای تاریخ و تراجم و طبقات ذکر کرده اند، طوری که صحابهیی را در مییابید که میان ارتکاب فاحشه یا مقدمات آن و امامت مردم در نماز جمع میکند، چنانچه مغیره بن شعبه چنین کاری را در زمان خلافت عمر رضی الله عنه انجام داده است، در حالی که او از کبار صحابه و از کسانی است که در بیعه الرضوان حضور داشته اند، ابن خلکان پس از اینکه داستان مغیره با ام جمیل را مفصلاً با تمام لحظههای آمیزش جنسیاش بیان داشت، در ادامه افزود: پس از اینکه مغیره نیاز جنسی خود را برآورده ساخت، وقت نماز پیشین رسیده بود، مغیره رفت تا به مردم در مسجد امامت کند ابوبکره ثقفی که یک تن از شاهدان حادثه بوده برایش گفت: نه قسم به خدا به ما نماز داده نمیتوانی و دیدیم که با ام جمیل چه کردی! (البدایه والنهایه، ۷/۹۴، تاریخ الطبری ۴/۷۰٫)
همچنان صحابی دیگری تمام مقدمات زنا را انجام داد و سپس برای ادای نماز به مسجد آمد، ابن مسعود رضی الله عنه روایت میکند: مردی زنی را بوسید و سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده، او را خبر ساخت، خداوند نازل فرمود: «و برپا دارید نماز را در دو طرف روز و در تاریکی شب که همانا نیکیها بدیها را محو میکند». هود: ۱۱۴، و آن مرد گفت: آیا فقط برای من است، یا رسول الله صلی الله علیه وسلم؟ فرمود: برای همۀ امت من.(رواه البخاری).
حوادث متفرق دیگری که برای مردان و زنان صحابی صورت گرفته است، از نگاه شکل و مضمون با حادثۀ فوق شباهتهایی دارد، از جمله داستان صحابییی که برای نماز صبح پشت پیامبر خدا برآمد و در راه مسجد بود که زن صحابی عابد و با حجابی را دید، او هم به سوی مسجد میرفت، این مرد صحابی خود را کنترل کرده نتوانست و بر آن زن بیچاره هجوم آورد، سپس فرار کرد تا از مجازات شرعی نجات یابد.
همچنان داستان اصحابی که در صف نماز خود را در اخیر صفوف مردان قرار میدادند تا زن زیبا روی را ببینند که در صف اول زنان برای نماز میایستاد، زمانی که مردم به سجده میرفتند، اینان از زیر بغلهای شان آن زنان را نگاه میکردند، همین بود که خداوند این آیت را نازل کرد: (ولقد علمنا المستقدمین منکم ولقد علمنا المستأخرین).( به تفسیر الطبری و دیگر تفاسیر نگاه کنید، کما اینکه این روایت را در ابن ماجه، والنسائی، وأحمد، نیز نگاه کنید).
۱- میگساری
از لابهلای داشتههای تاریخی و حدیثی دانسته میشود: شراب و دیگر نوشیدنیهای سکرآور در قرن اول و در زمانی که آیات خداوند بر پیامبر گرامی اسلام نازل میشد، به اشکال مختلفی وجود داشته است، از جمله میگساران میتوان به گونۀ نمونه از صحابییی بهنام نعیمان بن عمر نام برد. او از کسانی است که در جنگ بدر و احد حضور داشته و در زمان پیامبر شراب مینوشیده است( به صحیح البخاری باب الضرب بالجرید والنعال را نگاه کنید) همچنان عبدالله ابن حمار، أبو جندل، قدامه بن مظعون، علقمه بن علاثه، الولید ابن عقبه، ربیعه ابن أمیه، ضرار ابن الازور، عقبه بن الحارث بن عامر، ضرار بن الخطاب.(به مصنف عبدالرزاق، وأسد الغابه ابن الاثیر، والاصابه ابن حجر مراجعه شود)، از جمله میگساران معاویه بن ابی سفیان نیز است چنانچه احمد ابن حنبل در مسند خود از عبدالله بن بریده روایت کرده است که گفت: «من و پدرم بر معاویه وارد شدیم ما را بر فرش نشاند، سپس غذا آوردند، خوردیم بعد نوشیدنی آوردند و معاویه نوشید و برای پدرم داد سپس گفت: از زمانی که رسول خدا آن را حرام کرد من آن را ننوشیدم.( مسند الإمام أحمد بن حنبل،۳۸/۲۵ شماره حدیث(۲۲۹۴۱).
همچنان عبدالرحمن بن عمر بن الخطاب، أبو سروعه عقبه بن الحارث. عبد الرزاق بن همام الصنعانی در مصنف خویش از طریق معمر از زهری از سالم از ابن عمر ذکر کرده است که گفت: برادرم (عبدالرحمن بن عمر) و ابوسروعه عقبه بن حارث در زمان خلافت عمر در مصر شراب نوشیدند، هر دو مست شدند، صبحگاهان نزد عمرو بن عاص که در آن زمان امیر مصر بود، آمدند و گفتند که ما را پاک کن برای اینکه ما از شرابی که نوشیده بودیم مست شدیم، عبدالله گفت: برادرم برایم گفت که مست شده بود، من برایش گفتم وارد خانه شو تا تو را پاک کنم و نمیدانستم که آنان نزد عمرو آمده اند، پس برایم گفتند، آنان امیر مصر را از این کار خبر کرده اند، پس وارد خانه شد، عبدالله گفت: مناسب نیست که سرهای اینان را در حضور مردم بتراشیم، برو داخل خانه تا سرت را بتراشم – در آن زمان بر علاوه از اجرای حد شراب سر را هم میتراشیدند- وی وارد خانه شد عبدالله گفت: من سر برادرم را تراشیدم سپس عمرو آنان را دره زد از این حادثه عمر خبر شد، برای عمرو نامه نوشت که عبدالرحمن را برپشت شتر نزدم بفرست، عمرو این کار را کرد و زمانی که نزد عمر آمد، وی را دره زد و به خاطر جایگاهی که نزد عمر داشت او را مورد مجازات قرار داد، سپس رهایش کرد و مدت یک ماه صحیح و سالم زنده بود، سپس از قضا وفات کرد، مردم پنداشتند که در اثر درههای عمر وفات کرده است در حالی که او از درههای عمر نمرده بود. ابن عبد ربه در عقد الفرید ذکر کرده که عبیدالله بن عمر بن خطاب در مصر شراب نوشید و در انجا عمرو بن عاص او را مخفیانه دره زد. زمانی که نزد عمر آمد بار دیگر او را در حضور مردم دره زد.(السنن الکبرى، البیهقی، ۸/ ۵۴۳ شماره(۱۷۴۹۸). مصنف عبد الرزاق، ۹/ ۲۳۲ شماره (۱۷۰۴۷).
۲- پدیدۀ علاقهمندی به پسران
سرکوب جنسی در هر جامعهیی پدیدههای منفی را به بار میآورد که باعث نا آرامی جامعه شده و به فروریزی پایههای اخلاقی آن جامعه میانجامد، از جملۀ این پدیدهها، پدیدۀ همجنسگرایی میان مردان و زنان است که ان را شذود جنسی نیز میگویند، یعنی نرینهها به همجنسان خود و مادینهها به همجنسان خود تمایل میداشته باشند، زیر این پدیده عوامل متعددی نهفته است، برخی عامل ژنیتیکی است و برخی خللهای اجتماعییی است که در پایههای فرهنگی و سلوکی جامعه وجود دارد. از لابهلای قرائت ما در تاریخ دانسته میشود که پدیدۀ همجنسگرایی در جامعه خیر القرون به شکل گستردهیی وجود داشته است، میتوان حجم انتشار این بداخلاقی را از لابهلای خطاب عابدان و زاهدان و رجال فقه اسلامی درک کرد، آنان از پدیدۀ همجنسگرایی و علاقهمند شدن به پسران و بیریشان برحذر داشته و اهل تقوا، عبادت و پاکی را هشدار میدادند که مبادا به این اخلاق رذیله دچار شوند و یا اینکه این اخلاق پست از فضاهای فساد و بی بندوباری به صحن پاکی، تقوا وعبادت که مساجد و مراکز تعلیمی بود، نفوذ کند، به همین اساس خطاب رجال دین، تقوا و زهد به گونۀ صریح و با عبارات واضح برای پیروان شان این بود که مبادا کدام یک از آنان تمایلی به بیریشان و پسران نشان دهند و یا اینکه با آنان همنشینی و خلوت کنند. یکی از عابدان در زمان تابعین گفته بود: من بر یک جوان عابد از همنشینی با درنده نمیترسم به آن حد که از مجالست با بچهها میترسم. هرگاه وضعیت در جاهای عبادت و تعلیم اینگونه باشد وضعیت اماکن عمومی و میدانهای جهل و نادانی دیگر نیاز به بیان ندارد؟!
سفیان ثوری تاکید میورزد که علاقهمندی به پسران و بیریشان خطرناکتر از تمایل به دختران است، او میگوید: با زن یک شیطان است؛ اما با جوان خوش سیما دو شیطان است. ابن تیمیه میگوید: امام مالک از وارد شدن بیریشان به مجلسش برای شنیدن حدیث منع میکرد، یکی از جوانان بهنام هشام که هنوز ریش در نیاورده بود روزی با ترفندی خود را در میان مردم جا زد و از امام مالک شانزده حدیث شنید، از این کار وی امام مالک اطلاع یافت، پس وی را شانزده قمچین زد، هشام گفت: ایکاش صد حدیث میشنیدم تا مرا صد قمچین میزد. جنید بن محمد گفت: مردی نزد احمد بن حنبل آمد و همراه او جوانی بود که هنوز ریش نیاورده بود، احمد برایش گفت: این جوان کیست؟ آن مرد گفت: پسرم است. احمد گفت: دوباره او را اینجا همراهت نیاور. برخی از یارانش او را ملامت کردند، پس احمد گفت: بر همین منوال ما استادان ما را دیدیم و آنان از گذشتهگان چنین حکایت میکردند.(مجموع فتاوى ابن تیمیه، ۱۵/۳۷۶).
ابن تیمیه ذکر میکند: حسن بن رازی نزد احمد بن حنبل آمد، در حالی که با او پسر زیبا رویی بود، با احمد ساعتی سخن گفت، زمانی که خواست برگردد، احمد برایش گفت: ای ابو علی! با این پسر در راه یکجا نرو، او گفت: یا ابا عبدالله! خواهر زادهام است، گفت: حتا اگر خواهر زادهات هم باشد، مردم را در بارۀ خودت گنهکار نساز، یا کسانی که تو و او را نمیشناسند، گمان بد نکنند. سعید بن مسیب میگوید: هرگاه مردی را دیدید که به جوان بیریش نگاه عمیق میکند، او را متهم کنید. حسن بن ذکوان میگوید: با فرزندان ثروتمندان ننشینید، زیرا آنان چهرههایی بسان زنان دارند و فتنۀ آنان از زنان بیشتر است.( همان، ۱۵/۳۷۷)
ابن حزم اندلسی در(طوق الحمامه فی الألفه والألاف) داستانهای زیادی از همجنسگرایان ذکر کرده است، علاقهمندان میتوانند به باب(سلو) و (الموت) این کتاب مراجعه کنند، همچنان میتوانند به رسایل الجاحظ والامتاع والمؤانسه ابو حیان التوحیدی نیز مراجعه کنند.
آنچه در بالا گفتم، نمونههایی از قرنهای سهگانه بود، پُر واضح است که این پدیده از جمله پدیدههایی است که در منطقه ممنوعه اندیشۀ دینی قرار دارد و به آن پرداخته نمیشود. گرچه هدف از این بحث تحقیق پیرامون چنین پدیدههایی در قرنهای سهگانه نیست؛ اما اشاراتی به وجود بحران اخلاقی در این قرنها کردیم تا دلیلی باشد بر این مدعای ما که جامعۀ قرنهای نخستین اسلام جامعۀ انسانی بودند و در آن جوامع انگیزههای شهوانی و رغبتهای حیوانی بسان هر جامعۀ انسانی دیگری که در آن صالح، طالح، عابد و فاسد وجود داشت، زندهگی در آن قرنها تصادفی بیش نیست و نمیتواند انسان را در قطار عصمت قرار دهد و یا آن را به مرتبۀ ملائک بالا برد.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که اخلاق، پارهیی از فرهنگ جامعه است، اخلاق، محرک اساسی در فعل و فرآورد انسانی به حساب میآید، اخلاق، ارزشها و قواعدی است که باورهای دینی و یا عرف آن را در جامعه نهادینه میسازد؛ آنچه از لابهلای داشتههای تاریخی دانسته میشود این است، اخلاق دینی در جامعۀ قرن اول آنگونه که مقتضای اخلاق دینی بود، رسوخ نکرده بود و با گذشت مدت زمان کمی مردم بیشتر به اخلاق عربی جاهلی روی آوردند و اخلاق دینی نتوانست در برابر آن ایستادهگی کند، دلیل این مدعا حوادث و رویدادهایی است که در قرنهای سهگانه صورت گرفت که در آن از ارزشهای دینی خبری نبود آنچه حضور پُررنگ داشت کشمکشهای قدرتطلبانه و انگیزههای قومی و قبیلهیی بود تا انگیزههای اخلاقی و دینی. گرچه روایتهای تاریخی تسنن و تشیع در ارتباط به قرنهای سهگانه بیانگر این است که مردمان آن قرنها معصوم نبوده و تفاوت چندانی با مردمان قرنهای دیگر نداشته اند، اما بیشتر سنیان و شیعیان از آن زمان تا کنون از آن نگاه تاریخی قدم فراتر ننهاده و بر نگرش دینی شان در قرن بیستویکم همان مرحلۀ تاریخی حکومت میکند!
Comments are closed.