احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز احمد حنیف، استاد دانشگاه/ سه شنبه 15 عقرب 1397 - ۱۴ عقرب ۱۳۹۷
کتاب «بنیانگذار کلام حنفی» در باب زندهگی، اندیشه و خدمات علمی امام ابومنصور ماتریدی (رح) نوشتۀ استاد بلقاسم الغالی و ترجمۀ روان، زیبا و عامفهمِ دکتور احمد ذکی خاورنیا؛ به لحاظ جامعیت، اختصار و روشمندی، یگانه پژوهشِ ارزشمند به حساب میرود که از آغاز تا انجام، آن را خواندم و به ویژهگیهای علمی و زیباییهایی از مباحث کلامی در آن برخوردم که بدون تردید در هیچ اثری پیش از این نمیتوان آن را جستوجو کرد.
ابومنصور ماتریدی، در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، بزرگترین متکلم اهل سنت شناخته میشود که در برابر مکاتب کلامی معتزله، کرامیه، جهمیه، روافض، اصحاب تجسیم و تشبیه و تعطیل و همچنان قرمطیها و فلسفۀ یونانی، ثنویها و دهریها، با وضع روش علمی ویژه، معتدل و منطقی، مبتنی بر عقل و نقل، ایستادهگی کرد و از سوی علما به «مهدی امت» ملقب گردید.
در عصر ماتریدی، شهرهای سمرقند و بخارا با وجود آنکه از بغداد (پایتخت خلافت) فرسنگها فاصله داشتند، اما در نتیجۀ توجه شایانِ سامانیان به گسترش علم و تمدن و عنایت ویژه به علما، اندیشمندان بزرگواری در این مرز و بوم در بخشهای مختلفِ علمی مانند: عرفان و تصوف، حکمت و فلسفه، شعر و ادب و فقه و حدیث، آمدند که در نتیجۀ آن، این منطقه به بزرگترین حوزۀ علمی و تمدنی جهان اسلام بعد از بغداد تبدیل گردید. چنانچه زبان فارسی در قالب رسمالخط عربی درآمد، قرآن کریم و تاریخ طبری به زبان فارسی برگردانده شدند، رودکی سمرقندی دهها هزار شعر به زبان فارسی سرود و بزرگمردانِ دیگری مانند امام بخاری در علم حدیث و امام ابومنصور ماتریدی در علم کلام، هریک همچون آفتابی از این خطۀ مبارک بر جهان اسلام پرتو افکندند.
ماتریدی در شرایطی ظهور کرد که مباحث کلامی مانند اثبات وجود و وحدانیت خداوند، چگونهگی رابطه میان ذات و صفات، قضا و قدر، کلام الهی و غیره، میان مکاتب مختلف بهویژه اهل حدیث و معتزله بیش از هر وقتِ دیگر شدت یافته بود و عقل و نقل در تقابل هم قرار گرفته بودند و مذاهب کلامی متعدد در گوشه و کنار جهان اسلام بهوجود آمده بود. در این زمان، نیاز به ایجاد خط سوم و اعتدال، میان افراطگرایی و تفریطجوییهای مکاتب کلامیِ مختلف احساس میشد که از یکطرف متکی به عقل و از سوی دیگر مطابق به نصوص قرآن و حدیث باشد.
ماتریدی با تمسک به آیات قرآن کریم در تمام مباحث کلامی، بهخوبی توانست میان عقل و نقل آشتی برقرار نماید و بر این نقطه تأکید ورزد که هیچیک از این دو، بدون دیگری نمیتواند ره بهجایی ببرد؛ چنانچه در باب حُسن و قبح و رؤیت خداوند، موقفی وسط و معتدل میان دیدگاه معتزله و اشاعره اختیار نمود و مدعای خویش را از راه تلازم میان عقل و نقل، با قوت اثبات کرد.
در پیوند به موضوع اثباتِ وجود خدا که در آن زمان یکی از مباحث مهمِ کلامی به شمار میرفت، در روشنی آیات قرآن کریم با وضع دلایل دهگانۀ فلسفی-کلامی که عبارت اند از: حقیقت تغییر در عالم، مرگ و زندهگی، توازن اضداد در اشیا، جواهر و اعراض، علیت یا سببیت در اشیا، پایانپذیری جهان و برهم خوردن نظام هستی، حرکت جوهری عالم، وجود پدیدۀ شر، تسخیر نیروهای طبیعت برای انسان، موجودیت نظم دقیق در کاینات و همچنان آفرینش هستی، از یک طرف متکی به عقل و از سوی دیگر، از نقل بهره جسته و بدین باور است که دلایل عقلییی که قرآن کریم ارایه کرده است؛ آسان، ملموس و نزدیکتر به فهم نسبت به دلایل دیگر است.
در زمان ماتریدی بحث دیگری که میان اندیشمندان علم کلام داغ بود، موضوع تأویل و تعطیل و تشبیه و تجسیم در باب صفات خداوند بود؛ عدهیی مانند پیروان اندیشۀ جهم بن صفوان بهخاطر گریز از تشبیه صفات خالق به صفات مخلوق، صفاتی مانند: سمع و بصر، علم و قدرت، اراده و حیات و غیره را از خداوند نفی کردند و گروهی دیگر مانند پیروان مکتب احمد بن حنبل، به اثبات تمام صفاتی که در قرآن و حدیث وارد گردیده است، بدون تشبیه، تأویل و تعطیل و بلاکیف تأکید ورزیدند و بحث و جدال عقلی در این باب را، بدعت و خلاف مقتضای شریعت، تلقی نمودند و تعداد دیگری صفات خداوند را به صفات مخلوق تشبیه نمودند و برای خداوند جسم قایل شدند. ماتریدی بهسان علمای سلف به ثابت بودن تمام صفات خداوند تأکید ورزید و بهخاطر فهم بهتر مخاطب، آن را به صفات نفسی، صفات سلبی، صفات معانی، صفات معنوی، صفات افعال و صفات خبری تقسیم کرد.
در رابطه با صفات خبری مانند: ید (دست)، وجه (روی)، استوای خدا بر عرش و غیره، امام ماتریدی بدین باور است که صفات خداوند غیرقابل مقایسه با صفات مخلوق و درک و تحلیل آن از دایرۀ عقل بیرون و از نظر شرع نیز بحث و جدال در پیوند به آن جایز نیست؛ به این خاطر که عقلِ انسان در چوکات محسوسات حرکت و فعالیت میکند و بر ماورای طبیعت راه ندارد و نمیتواند ماهیتِ اشیا را در ورای محسوسات کشف کند.
در پیوند به چگونهگی رابطه میان ذات و صفات، برخی مکاتبِ کلامی بدین باور بود که صفات خداوند عین ذات اوتعالی و قدیم (ازلی) است و برخی دیگر، صفات خداوند را حادث و غیرذات میدانستند تا از تعدد قُدما گریز نموده باشند. در برابر این گروهها، پیروان سلف صالح و اهل حدیث به توقیفی بودنِ صفات و بدعت خواندن بحثهای عقلانی در این زمینه معتقد بودند. امام ماتریدی برخلاف همه، صفات خداوند را نه عین ذات و نه غیرذات خوانده و تصریح نمود که صفات خداوند به اعتبار وجود، عین ذات و به اعتبار مفهوم، غیرذات باری تعالی و ازلی و قدیم اند.
موضوع حادث بودن صفت «کلام» و خلق قرآن، یکی دیگر از موضوعات جنجالبرانگیز در اوایل قرن دوم هجری بود که از سوی معتزله مطرح گردید و امام احمد در برابر آن ایستادهگی کرد؛ چنانچه از سوی خلیفۀ وقت به زندان افکنده شد و سخت مورد شکنجه و تعذیب قرار گرفت.
ماتریدی، با استناد به آیات قرآن کریم و تأیید موقف اشاعره، کلام را مانند سایر صفات، صفت ازلی و از نوع صفات نفسی خداوند معرفی کرد که درک ماهیت آن از دایرۀ عقل بیرون بوده و آدمی از راه خرد هرگز به حریمِ آن نمیتواند راه یابد.
در باب جبر و اختیار نیز موقف وسط میان معتزله و جبریه را اختیار نمود و با دلایل فراوان از خلال آیات قرآن کریم و استناد به معیارهای علمی-کلامی بدین نقطه تأکید ورزید که خداوند افعال خیر و شر را خلق کرده است و وصف آفرینش در هستی، یکی از صفات اوتعالی است و بندهگان در اختیار افعال، ارادۀ مستقل و مخصوص به خود را دارند. این تعبیر، خیلی نزدیک به تعبیر امام ابوالحسن اشعری است که خلق افعال را صفت خداوند و کسب افعال را صفت مخلوق میداند.
نظر ماتریدی این است که در یک زمان، فقط یک فعل برای انسان مقدر نشده است تا جبراً آن را کسب نماید؛ بلکه برای بنده، در برابر تمام افعال خیر و شر، از سوی خداوند، اختیار، اراده و قدرت مطلق داده شده است تا هرآنچه را که میخواهد کسب نماید و مفهوم آیۀ مبارکه (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر) نیز همین است.
ماتریدی، وقتی اراده و قدرت انسان در پیوند به کسب افعال را ثابت میسازد، معضلۀ بحث قضا و قدر نیز حل میشود و انسانها هریک به مقتضای اراده و قدرت مستقل خویشتن، افعال خیر و افعال شر را در زندهگی برمیگزینند.
در کُل، میتوانیم گفت: بحثهای کلامی امام ابومنصور ماتریدی با درنظرداشت رعایت تعادل میان عقل و نقل، به عنوان بزرگترین مکتب کلامی در برابر تمام اندیشههای افراطگرایانه و تفریطجویانه در نیمۀ اول قرن چهارم، با قوت ایستادهگی کرد و در فراز و فرود تاریخ تا امروز به حیات خود ادامه داد. چنانچه هر پژوهشگری در مباحث کلامی، در عصر حاضر به آن نیاز دارد و اندیشههای وی در مدارس و دانشگاههای بزرگ اسلامی، هنوز تدریس میگردد.
در شرایطی که اندیشۀ سلفیت معاصر با رویکردی نسبتاً متحجرانه و متفاوت از اصول عقیدتی سلف صالح و آمیخته با انگیزههای سیاسی، از جزیره عرب سر برآورده است و مکاتب کلامی ماتریدیه و اشاعره را مکاتب کلامی فلسفی و خلاف قرآن و سنت میخواند، کتاب حاضر میتواند پاسخی برای ایندست اندیشههای سطحینگرانه بوده و درآمدی جامع و زیبا برای شناخت آرای کلامی امام ماتریدی و خدمات ارزشمند پیروان این مکتب و مقدمهیی برای بازنگری مجدد روی اصول و قواعد، روشها و منابع ماتریدیه به گونۀ تفصیلی و مطابق به نیاز و مقتضای زمان، بهویژه برای پیروان مذهب حنفی باشد.
خداوند بزرگ برای مؤلف و مترجمِ این کتاب و همچنان کانون اصلاحات که در ترجمه و نشر آن تلاشهای فراوان نموده است، جزای خیر دهد و پاداش زحمات بیدریغشان را در میزان حسنات ایشان بیفزاید و بر عمر، علم و قلمشان برکت بیـندازد.
Comments are closed.