«غـم» با «انسـان» چه می‌کند؟

گزارشگر:دوشنبه 27 عقرب 1397 - ۲۷ عقرب ۱۳۹۷

بخش دوم و پایانی/

mandegarقلب تنها اندامی نیست که بر اثر غم آسیب می‌بیند. جیمز کُن، روان‌شناس بالینی و روان‌عصب‌شناسِ دانشگاه ویرجینیا، توضیح می‌دهد که رویدادهای استرس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زا قادرند بر دستگاه ایمنی هم فشار بیاورند. واکنش پیچیدۀ جنگ یا گریزِ بدنْ بهایِ کمی ندارد. برای پرتاب آبشاری از مواد شیمیایی که شما را قادر می‌سازد از دستِ یک خرس یا دزد فرار کنید، جسم باید منابعی را از دیگر دستگاه‌های بدن قرض بگیرد. کُن می‌گوید: «یکی از جاهایی که بدن‌تان می‌تواند منابع انرژی زیستی زیادی از آن بکشد، دستگاه ایمنی است. وقتی استرسِ مُزمن دارید، دایماً توانایی‌تان برای بهبود و مبارزه با عفونت تحلیل می‌رود. به ‌همین خاطر است که استرس مُزمن با آن‌همه عوارض بد برای سلامتی همراه است.»
عوامل ظریف‌تری هم ممکن است بر این امر تأثیر بگذارند که چگونه و چرا زوج‌ها با فاصلۀ کوتاهی از یکدیگر می‌میرند. شروپفر از دانشگاه ویسکانسین، هم در شغل کنونی خود و هم در کار پیشینش به ‌عنوان مددکار اجتماعی هاسپیس، وقتِ زیادی را با افراد در پایان عمرشان گذرانده است. او می‌گوید افرادی که به مرگ نزدیک می‌شوند، ظاهراً می‌توانند تصمیم بگیرند یک روز دیگر زنده بمانند تا عزیزی را راضی کنند. او می‌گوید: «هنگام کار با افراد در حال مرگ، دیده‌ام که آن‌ها چنین تصمیماتی می‌گیرند. فکر می‌کنم چیزهای زیادی درمورد قدرتِ اراده وجود دارد که ما نمی‌دانیم.»
شروپفر هرگز یکی از بیماران هاسپیس۳ خود را فراموش نمی‌کند که در آستانۀ مرگ سردرگم بود. او بی‌هوش بود و به سختی زنده مانده بود. فرزندانش همه‌گی به او گفته بودند که دیگر می‌تواند با آرامش از این دنیا برود. اما شوهر ماتم‌زدۀ آن زن هنوز نتوانسته بود دعای ‌خیرش را به همسرِ خود تقدیم کند. در آخر، او پس از صحبت ‌کردن با دخترش آماده شد تا به همسرش اجازۀ ترک آن‌ها را بدهد. شروپفر این‌گونه به یاد می‌آورد که «شوهرش کنارش نشست و به او گفت که دوستش دارد و این‌که او می‌تواند ترک‌شان کند. سپس بلند شد تا روی صندلی‌اش بنشیند و پس از این‌که نشست، همسرش سر خود را بلند کرد و گفت ’دوستت دارم‘ و از دنیا رفت. خوشحالم که دخترشان هم آن‌جا بود، وگرنه فکر می‌کردم خیالاتی شده‌ام.»

گرچه پژوهش‌های پزشکی شاید نتواند به طور دقیق تبیین کند که این موجِ قدرتِ اراده از کجا می‌آید، اما شواهدی مبنی بر توانایی شگفت‌انگیزِ آدم‌ها برای مقاومت و انتخاب اختیاری زمان مرگ وجود دارد. دیوید فیلیپس استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیه‌گو و متخصص تحلیل آماری داده‌های جامعه‌شناختی است. او در پژوهشی رابطۀ میان مرگ‌و‌میر و وقایع معنادارِ فرهنگی را بررسی کرده است. فیلیپس دریافت که در ایام منتهی به جشن پسح۴، نرخ مرگ‌ومیر یهودیان از سطح معمول بسیار پایین‌تر می‌آید و بعد از آن، بلافاصله دوباره افزایش می‌یابد. غیریهودی‌ها قبل و بعد از این عید هیچ تغییری در مرگ‌ومیر نشان نمی‌دهند. او کاهشی مشابه در تعداد مرگ‌ومیر در چینیان قبل از فستیوال مهم و نمادین ماه برداشت‌محصول۵ و افزایش متناظر آن پس از پایان این رویداد را نیز نشان می‌دهد. اگر افراد می‌توانند اراده کنند بدن‌شان یک فستیوال ماه برداشت محصول یا یک دورهمی خانواده‌گی دیگر را دوام بیاورد، پس چرا برای عشق چنین نباشد؟
کُن دریافته که عشق فقط حس خوبی ندارد، بلکه واقعاً برای‌مان خوب است، چرا که روابط شاد ما را در برابر اثرات منفی استرس مصون می‌کند. در پژوهش‌هایی با هدف سنجش نحوۀ تأثیر حمایت اجتماعی بر واکنش استرس، کُن داوطلبان را در یک اسکنر ام.آر.آی می‌گذارد و تهدید می‌کند به آن‌ها شوک الکتریکی وارد خواهد کرد. هرازگاهی نمادی جلوی چشم آن‌ها فلش می‌زند که حاکی از این احتمال ۲۰درصدی است که آن‌ها شوک را در چند ثانیۀ آینده دریافت خواهند کرد. او می‌گوید هدف از این کار ایجاد «اضطراب انتظار» است که تقلیدکنندۀ حسـی است که از استرس‌زاهای روزمره همچون نزدیک ‌شدنِ یک ضرب‌الاجل کاری به شما دست می‌دهد. اما داوطلبان در این‌جا تنها نیستند. برخی از آن‌ها دست فردی مورد اعتماد را می‌گیرند، مثلاً شریک عشقی، مادر، پدر یا یک دوست صمیمی. برخی دیگر دست یک غریبه را می‌گیرند. کُن دریافته که فعالیت مغزی در هیپوتالاموس (قسمتی از مغز که دخالت زیادی در واکنش استرس بدن دارد) بین کسانی که دستِ یک عزیز را می‌گیرند و آن‌هایی که دست‌ در دست یک غریبه دارند، متفاوت است. گرفتن دستِ یک عزیز فعالیت مرتبط با خطر را کاهش می‌دهد.
در پژوهش‌هایی مرتبط، کُن داوطلبان را در اسکنر قرار داد و از آن‌ها خواست تا دست یک شریکِ عشقی را بگیرند. اما این‌ بار، نماد فلش‌زن هشدار می‌داد که شریک‌شان قرار است شوک را دریافت کند. کُن دریافت که الگوهای مغزی داوطلبان، چه خطر متوجه آن‌ها و چه شریک‌شان بود، تفاوتی نداشت. اما هنگام گرفتن دستِ یک غریبه این تفاوت وجود داشت. او می‌گوید: «تا جایی که به مغزتان مربوط است، شریک عشقی شما نه فقط به‌ صورت استعاری، که به واقع بخشی از وجود شماست.»
وقتی شریکی را از دست می‌دهید، واقعاً بخشی از خودتان را از دست داده‌اید. همچنین بخشی از مکانیسم مقابلۀ‌تان را برای رویارویی با دشواری‌های زنده‌گی از دست می‌دهید. کن می‌‌گوید: «باید واکنش استرس‌تان را تطابق دهید. قرار است منابعی را از دستگاه ایمنی‌تان بیرون بکشـید و بدن‌تان قرار است ضربۀ بزرگی بخورد.»
هلن فیشر انسان‌‌‌شناس زیستی در دانشگاه راتگرز و مؤلف چرا عشق می‌ورزیم۶ و کتاب‌های دیگر دربارۀ تکامل و شیمی جاذبۀ رمانتیک است. او توضیح می‌دهد که آسیب‌های فیزیولوژیکِ غم می‌‌‌‌‌تواند قدرت و اهمیتِ عشق را برجسته کند. فیشر می‌گوید ما حیواناتی اجتماعی هستیم و به شکلی تکامل یافته‌ایم که عاشق شویم و با دیگر اعضای گونۀ‌مان پیوند زوجیت برقرار کنیم. «مسیر مغزی اصلی مربوط به عشق رمانتیک در پایین مغز و در کنار کارخانه‌‌های اساسی مربوط به تشنه‌گی و گرسنه‌گی‌ است. عشق نوعی سیستم بقاست.»
فیشر سه ویژه‌گی شاخص این سیستم را شرح می‌دهد: اول احساس دلبسته‌گی، دیگری احساس شدید عشق رمانتیک، و سوم میل جنسی. دلبسته‌گی با محوریت اکسی‌توسین است، هورمونی که نقشی اساسی در پیوند زوجیت ایفا می‌کند. فیشر می‌گوید: «وقتی زنده‌گی زناشویی خوبی دارید، یکدیگر را در آغوش می‌گیرید، می‌بوسید، ماساژ می‌دهید و از صدای یکدیگر لذت می‌برید. تمام این‌ها اکسی‌توسین را افزایش می‌دهد». او می‌افزاید اکسی‌توسین ضمن نقشی که در پیوند اجتماعی دارد، هورمون استرس کورتیزول را هم کاهش می‌دهد.
عشق رمانتیک سیستم مغزی را برای دوپامین هم تحریک می‌کند. دوپامین پیام‌‌رسانی شیمیایی است که نقشی مهم در مسیرهای مغزی مربوط به لذت و پاداش ایفا می‌کند. فیشر می‌گوید: «وقتی عاشق هستید دوپامین مرتباً فعال می‌شود و به شما انرژی، تمرکز، انگیزه، خوش‌بینی، خلاقیت و انواع چیزهایی می‌‌‌دهد که برای یک زنده‌گی سالم نیاز دارید». سکس هم سیستم دوپامین را فعال‌ می‌کند و ارگاسم سیلی از اکسی‌توسین را وارد جریان خون می‌‌نماید. فیشر می‌گوید سکسِ مرتب سیستم تستسترون را هم در مردان فعـال می‌کند که به حس تندرستی کمکِ زیادی می‌نماید.
با در نظر گرفتن تمام این‌ها، پس از ازدست‌دادن یک شریک عشقی، پتانسیل زیادی برای ویرانی در مغز وجود دارد. فیشر می‌گوید در کسی که همسرش را از دست داده، تمام این سه سیستم مغزی اساساً غیرفعال می‌شود». این آشوب شیمیایی همراه با دیگر تغییراتی که یک مرد یا زنِ همسر ازدست‌داده تجربه می‌کند ـ تغییر عادات روزمره، ارتباطات اجتماعی و انتظارات مربوط به مابقی زنده‌گی ـ می‌تواند زمینه را برای پایانی نابهنگام فراهم کند.

پی‌نوشت‎ها
این مطلب را کریستن ویر نوشته و در تاریخ ۱۰ جولای ۲۰۱۴ با عنوان «Can You Die From a Broken Heart» در وب‌سایت نوتیلوس منتشر شده است..
کریستن ویر (Kirsten Weir) نویسندۀ علمی است و جستارهایش در نیوساینتیست، نوتیلوس و برخی دیگر از نشریات به چاپ می‌رسد.
[۱] People
[۲] JAMA Internal Medicine
[۳] بی‌قراری دم مرگ [مترجم]
[۴] Passover
[۵] Harvest Moon Festival
[۶] Why We Love

مد و مه/ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.