گزارشگر:یک شنبه 4 قوس 1397 - ۰۳ قوس ۱۳۹۷
یک مقام ارشدِ پیشینِ ایالات متحدۀ امریکا به رسانهها گفته است که پاکستان خواستار پایداریِ نفوذ طالبان در مناطق هممرز با این کشور پس از برقراریِ صلح احتمالی در افغانستان است. آقای ویکارام سینگ که زمانی دستیار وزیر دفاع در بخشِ جنوب آسیا بوده، توضیح داده است که صلح و راهحلِ سیاسی به طالبان این توان را میبخشد که به پاکستان اطمینان بدهند که مرزهای حیاتیِ جنوب و شرق زیر نفوذ آنها قرار دارد.
اگرچه این چند جمله بهتنهایی میتواند ضریبِ ملیبودنِ پروسۀ صلح و نقش پاکستان در آن را روشن بسازد، اما بازهم برای شکافتنِ بیشترِ مبحث باید این پرسشهای کلیدی را مطرح نمود که اساساً چرا طالبان به سفارش و تأکیدِ اسلامآباد باید بر مناطق جنوبی و شرقی نفوذشان را تثبیت کنند تا خاطرِ پاکستان راحت و پروسۀ صلح نهایی گردد؟ میان پاکستان و طالبان چه پیوندِ عمیقی وجود دارد که تحققِ چنین امتیازی در پروسۀ صلح برای آنها میتواند اطمینان خاطر به ارمغان آورد؟
شاید بهترین پاسخِ پاکستان به این دو پرسش، این باشد که این کشور به دلیل همسایهگی با افغانستان و وجود مرزهای جنجالی میان دو کشور و یک قوم بزرگ، از تثبیتِ نفوذ سیاسیِ طالبان در این مناطق استقبال میکند و معتقد است که میان ماهیتِ طالبان و عنعناتِ مردمِ جنوب و شرق، سازگاریِ بیشتر وجود دارد و در نتیجه آرامش بیشتری در هر دو سوی مرز به میان خواهد آمد. اما پرسشی که باز جایِ طرح و تأمل دارد اینکه: آیا دولت افغانستان با همۀ طول و عرضش قادر به اطمینانبخشی به پاکستان نیست اما یک گروه با سابقۀ انبوهِ فعالیتهای تروریستی میتواند اطمینان خاطر را برای اسلامآباد به میان آورد؟
واقعیتِ تلخ این است که تمام مسایلِ جنگوصلح در افغانستان، ارتباط مستقیم و مستحکمی با خواستها و آرزوهایِ اسلامآباد دارد؛ خواستها و آرزوهایی که حتا ایالات متحده بهرغم اعلام استراتژی جدید در افغانستان و جنوب آسیا نتوانست آنها را از میدان بیرون سازد. قرار بر این بود که در استراتژی جدیدِ امریکا در افغانستان، پاکستان بهدلیلِ فریبکاری در مبارزه با تروریسم، کنار گذاشته شود و جای آن را هندوستان پُر کند؛ اما آنچه در میدانِ عمل امریکا را مجبور به مراوده با اسلامآباد و قایل شدن نقشِ حداکثری به این کشور در پروسۀ صلح افغانستان کرده، «ایدۀ عمق استراتژیک» است.
ایدۀ عمقِ استراتژیک که در نظر سیاستمدارانِ نظامی و غیرنظامیِ پاکستان با ادامۀ حیاتِ این کشور در نظام بینالملل گره خورده، به اسلامآباد دیکته میکند که پاکستان در نبرد و به عبارتی «جهاد»ِ همیشهگی با هند، نیاز به فضای حیاتی دارد و مناطق شرقی و جنوبی افغانستان، بخش اساسیِ این فضای حیاتی و منطقۀ امن برای سربازگیری را احتـوا میکند. آنچه که اکنون آقای ویکارام سینگ زیر عنوان «خواستِ پاکستان پس از برقراری صلح» عنوان نموده، دقیقاً بازتابدهندۀ ایدۀ عمق استراتژیک است که بهنظر میرسد آقای ترامپ با همۀ قهر و درشتیهایی که نسبت به اسلامآباد نشان میدهد، به آن تن داده و با قایل شدنِ نقش محوری برای پاکستان در صلح افغانستان میخواهد آن را تسجیل سازد.
با این اوصاف، طالبان را در بهترین صورت میتوان یک گروه نظامیـسیاسیِ افغـان اما شدیداً وابسته به پاکستان خواند و برنامۀ صلح را میتوان میـدانی برای چانهزنیِ اسلامآباد با امریکا و سایر کشورهای دخیل در قضیۀ افغانستان تلقی کرد. حکومت افغانستان اما آخرین حلقه و ضعیفترین بازیگرِ میدانِ صلح به نظر میرسد که به فراتر از دیوارهای ارگ نمیاندیشد و به آرزوهای مردم در بازی صلح بهـا نمیدهد!
Comments are closed.