احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 10 قوس 1397 - ۰۹ قوس ۱۳۹۷
حقایقی دربارۀ بریتانیا و بالاحصار و جنگ دوم افغان-انگلیس
نویسنده: گارین اِوینگ
گزارنده: رزاق مأمون- ماندگار
بخش دوم و پایانی/
توجه داشته باشید که رابرتس نمیگوید بالاحصار را با خاک یکسان خواهد کرد، مگر چندین خانهیی که مانع اشغال نظامی میشدند. گذشته از همه، شما نمیتوانید شهری را که قرار است به تصرف درآورید، ویران کنید. چنانی که من دریافتم، رابرتس در بالاحصار یا اطرافِ آن کدام تغییری به میان نیاورد؛ فقط چهار روز بعد، در اثر انفجاری عظیم در ذخیرهگاه اسلحه در بالاحصار چند نفر به هلاکت رسیدند و انگلیس ناگزیر شد برای همیشه از آنجا بیرون برود. اگرچه چند روز بعد از آن که آتشسوزی خوابید، مهندسانِ انگلیس ذخیرهگاه اصلی قلعه را مستحکم کردند.
متن کوتاه جالبی از احساس نگرانیِ هینسمان دربارۀ انفجار وجود دارد:
«شهر در وحشتی بزرگ بهسر میبرد، دکانها بسته و جادهها خالی از سکنه بودند. گزارش شده بود که چند نفر از ساکنان شهر در اثر سقوط گلولهها زخمی شده بودند و این فکر در مغز آنها چاق شده بود که ما زرادخانۀ بالاحصار را قصداً ویران کردهایم.» (هوارد هینسمان، ۱۶ اکتبر، ۱۸۷۹)
انگلیس نیز در رابطه با انفجار زراد خانۀ بالاحصار سوءظن داشت. هینسمان سپس نوشت: «اکنون تصمیم گرفته شده است که بالاحصار باید ویران شود.» او بعداً در یک پاورقی اضافه کرد: «این یک تصمیم تأسفبار است که با وقوع قیام ماه دسمبر، هرگز جامۀ عمل نپوشید.» (منظور هینسمان، به احتمال، قیام کابل وحملات محمدجان خان است- مترجم)
اما انگلیس برای جلوگیری از آتشباری بیشتر، یک نوار مانع چوبی برپا کرد. به نظر میرسید که رابرتس، به طور قطعی خیال داشت که بالاحصار را با خاک یکسان کند. نایبالسلطنه لارد لیتون در یک تلگرام ارسالی عنوانی رابرتس در ۲۳ اکتبر ۱۸۷۹ اتمام حجت کرده است که «من مؤکداً بر تخریب فوری و کامل بالاحصار موافقت دارم. فرمانده کُل قوا هم موافقت دارد.» و لیتون به تاریخ ۲ نومبر بار دیگر عنوانی رابرتس نوشتند: «کار هرچه زودتر به انجام برسد؛ بهتر است.» (هرچه زودتر، بهتر!- مترجم) مگر براین روبسون در یادداشتی عنوانی رابرتس در هند نوشت: «این نظریه، (تخریب بالاحصار) بیسروصدا منسوخ شده است.»
در اواخر دسمبر ۱۸۷۹، انگلیس در قرارگاه شیرپور محصور مانده بود و محمدجان با نیروی عظیم کابل و بلندیهای اطراف شهر را تصرف کرده بود. خرابیهایی در داخل کابل به شمول شفاخانهیی که دکتر اوین برای ارایۀ خدمات به مردان، زنان و کودکان کابل برپا داشته بود، بخشی از عملیات تصرف شهر بود. خانهها غارت شده، دروازهها، پنجرهها و دیوارها تخریب شده، کف ساختمانها کنده شده و بازارها و مغازهها متلاشی شده بودند.
افراد جان (محمدجان خان- مترجم) به بالاحصار هم صدمه وارد کردند و بسیاری از جنگابزارهای باقیمانده را با خود بردند. انگلیس اطلاعاتی در اختیار داشت که قلعه ماینگذاری شده بود؛ سپس هیچ سربازی در آنجا مستقر نشده بود، تا اینکه مهندسان اعلام بیخطری کردند. (این شایعه تقریباً نادرست بود.)
دکترجوشوا دوک پس از شرح دربارۀ پشتههای زباله و کثافات در یک مسیر باریک منتهی به «دروازۀ پشاور» بالاحصار، اطلاعات بیشتر میدهد.
«طی بهار و تابستان سال ۱۸۸۰ بیش از نیمی از قلعۀ بالاحصار از کار افتاده بود و تمامی زبالههای بازمانده از دورههای گذشته، داوطلبانه مدفون شده بودند. بازار اصلی و خانههای کوچک در اطراف آن، منهدم شده بودند. در زمینهای تصرف شده، زرمایش نظامی اجرا میکردند. کشیدن یک جادۀ خوب از وسط قلعه باعث ویرانی بازارچهها شد و تا دو باغی مشرف به «دروازۀ لاهوری» امتداد یافته بود. تقریباً در همه جا دیوارها، سالم و دستناخورده رها شده بودند؛ با این حال، نمای بیرونی آنها یک اندازه تغییر کرده بود.
یک دیوار پُر از سوراخهای دیدهبانی، بالاحصار را به دو بخش مربعیشکل تقسیم کرده بود. دیوارها و تمام قسمتهای دفاعی پیرامون قلعه به وسیلۀ مهندسان ما به طور درست ترمیم شده بودند. در گردنههای بالایی قلعه، جنگافزارهای سنگین و تفنگچیها در بالکنها جابهجا شده و بر شهر مسلط بودند و تغییر استحکامات نظامی قلعه، در برابر هر حملۀ قوای افغان از پایین، نفوذناپذیر بود.
با تسلط انگلیس بر کابل در سال ۱۸۸۰، یک دژ لرزان و بلااستفاده به یک سنگر بسیار نیرومند مبدل شده بود و ما هرچند علایم حضور خود را از کابل زدودیم، با این حال اگر روسیه و دیگر دشمنانِ ما در آینده، از روی حقداری و یا بدجنسی، کابل را تصرف کنند، این پیشرفتهای ما برای خود ما دردسرساز خواهد بود. (جوشوا دوک، خاطراتی از کارنامۀ کابل)
انگلیس در ماه آگست، کابل را ترک کرد. رابرتس، به هدف کمک به قندهار، روانۀ جنوب شد و استیوارد به مقصد پشاور، راه شرق در پیش گرفت. دژ بالاحصار را همراه با یک فوج پیاده و یک صد سواره نظام، با این اطمینان که امیرعبدالرحمن از آن در تأمین پادشاهی خویش بهره ببرد، به جنرال غلامحیدر خان – جنرال امیر – تحویل دادیم.
پس ما گفته میتوانیم که آری، در واقع، بخشهایی از بالاحصار در بهار ۱۸۸۰ به ویرانه بدل شدند، اما بخشهای عمدۀ آن زیر تلی از زباله و کثافات مدفون گشته بودند. از طرف دیگر، بالاحصار، ترمیم و استحکام مجدد یافته بود و دلیل ویرانی آن، انتقامجویی نبود.
رابرتس، تا حدودی زیر تأثیر مرگ دوستش ـ کیوناری ـ نقشۀ انهدام کامل بالاحصار را آماده کرده بود، با آنهم او در خصوص تمایل خودش در اینباره نوشت؛ در عمل، درسال ۱۸۷۹ چنین چیزی هرگز اتفاق نیافتاد و بالاحصار در مقایسه با انگلیسها، بیشترینه به دست خود افغانها تباه شد.
من این مقاله را برای آن ننوشتم که آداب و رفتار انگلیس را در افغانستان در سال ۱۸۸۰ ستایش کنم و یا از روی انگیزهیی ناگوار، کارزاری را برضد کسانی راه بیـندازم که هیچ حرکت عمدی در این کار از خود نشان ندادهاند، و از روزنامهنگارانِ کارآزمودهیی که نتوانستند از تمام جزییات یک مبارزۀ درازمدت سر دربیاورند، انتقاد کنم. این مقاله، فقط برای فاش کردن حقایق در پس این بیانیه (قلعۀ مخروبه، به وسیلۀ سربازان انگلیس درسال ۱۸۷۹ در تلاقی به مرگ سفیر بریتانیا منهدم شده) است که از نظر تاریخی نادرست است. بریتانیا برای کیفردهی به شورشگران در دو سال جنگ، به ویرانی حصارها و شهرها دست زد، مگر قلعۀ بزرگ کابل را که گفته میشود انگلیسها در ۱۸۷۹ قسماً تخریب کردهاند، تخریب نکرده است.
داستان بالاحصار تمام نشده و دیوارهای آن، تا امروز برپا ایستادهاند… تقریباً!
Comments are closed.