احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدجواد رحیمی-پژوهشگر مسایل جهانی/ سه شنبه 13 قوس 1397 - ۱۲ قوس ۱۳۹۷
تلاشهای فردی زلمی خلیلزاد در خصوص دست یافتن به یک توافق سیاسی با طالبان قابل ستایش است اما خوشبینی و اظهار امیدواری او جز مبالغه و خودفریبی، چیزی دیگری نیست. روند مبارزه و مصالحه با طالبان بیشتر از ۱۷ سال طول کشیده است، سه رییسجمهور امریکا، نقش اصلی و اساسی در آن را داشتهاند، بیشتر از ۱۰۰ هزار شهروند افغانستان شهید شدهاند و برای رسیدن به صلح، صدها نشست، مذاکره و گفتوگو در سطوح ملی و بینالمللی نیز برگزار شده است اما جز افزایش جنگ و گسترش ناامنی، نتیجۀ دیگری به ارمغان نیامده است.
اینبار نیز قرار نیست که آقای خلیلزاد به تنهایی و یکبارهگی به فرشتۀ صلح مبدل گردد و یکی از بزرگترین رؤیاهای برحق ملت مظلوم و بیدفاع افغانستان را که همانا صلح است، تأمین کند. تلاشهای خلیلزاد دو نقص عمده و بزرگ دارد. نخست، آقای خلیلزاد میداند که تفاوت در اهداف سیاسی گروههای داخلی و تناقض در اهداف استراتژیک بازیگران خارجی، از مهمترین موانع در برابر تأمین صلح و ثبات سیاسی در کشور میباشد. او بهجای اینکه برای تأمین صلح، به ایجاد یک هدف مشترک سیاسی داخلی و ایجاد یک اجماع منطقهیی و بینالمللی تلاش کند، با اشخاص محدود که آدرس، استقلالیت و رهبری مشخص ندارند، مذاکره و گفتوگو میکند.
به تعقیب سفرها و تلاشهای دور قبلی، قرار است که زلمی خلیلزاد بهتاریخ ۲ تا ۲۰ ماه دسمبر امسال، به کشورهای افغانستان، پاکستان، ازبیکستان، ترکمنستان، روسیه، امارات متحدۀ عرب و بلجیم سفر میکند تا سهولتهای لازم را برای تقویت و موثریت گفتوگو و مذاکره با طالبان فراهم کند. کشورهای ازبیکستان، ترکمنستان و بلجیم در روند مصالحه و مبارزه با طالبان نقش برجسته ندارند، اما امارات متحدۀ عرب با پاکستان روابط عمیق سیاسی، مالی و نظامی دارد و پاکستان و کشور چین، از همسویی و همفکری نزدیک با روسیه برخوردار اند. روسیه نیز به عنوان یک رقیب اصلی و قدرتمند، میخواهد به حضور نیروهای امریکایی در افغانستان نقطۀ پایان بگذارد و این دقیقاً چیزیست که طالبان خواهان آن اند.
دوم، میان گفتههای خلیلزاد و رهبران ارشد سیاسی و نظامی امریکا تفاوتهای فاحش و نگران کننده وجود دارد. خلیلزاد به مذاکرات صلح با طالبان خوشبین است و اظهار امیدواری میکند که تا پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، به یک توافق سیاسی با طالبان دست یابد. در عین حال، جیمز متیس وزیر دفاع امریکا در تازهترین بیاناتش گفته است که فشارهای آنان بالای طالبان افزایش یافته و بخشی از این فشارها متقاعد کردن طالبان به انجام مذاکرات و گفتوگوهای صلح با حکومت وحدت ملی است. در عین حال، آقای متیس، شک و گمانها مبنی بر خروج زود هنگام نیروهای امریکایی از افغانستان را رد کرده و برای رسیدن به صلح با طالبان، سه پیش شرط را اصل قرار داده است.
آقای متیس به سه شرط که توسط مقامات اسبق امریکایی پیشنهاد شده بود، اشاره میکند و میگوید که امریکا هنوز هم به همان شرایط سه گانه پابند است. شرایط سه گانه اینست که برای رسیدن به یک توافق سیاسی، طالبان باید روابط ایشان را با القاعده و سایر گروههای دهشتافگن قطع کنند، قانون اساسی افغانستان را بپذیرند و از قتل و کشتار مردم افغانستان دست بردارند؛ اما واقعیت امر اینست که برخلاف بیانات آقای متیس، یکی از اساسیترین خواستهای طالبان، خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و ایجاد تغیرات گسترده در ساختار نظام و قوانین افغانستان میباشد. در خصوص قتل و کشتار مردم افغانستان نیز باید گفت که یکی از مهمترین راهکار طالبان، هدف قرار دادن نیروها و نهادهای ملکی افغانستان میباشد که در تناقض آشکار با شرایط وضع شدۀ امریکا قرار دارد.
این در حالیست که دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا کاملأ در یک مسیر دیگری در حرکت است. او حتا در مورد مذاکرات و گفتوگوهای مستقیم امریکا با طالبان نیز دیدگاه مثبت ندارد. آقای ترامپ در تازهترین بیاناتش که در هفتۀ گذشته صورت گرفت، پیرامون مذاکرات با طالبان اظهار نظر کرد اما گفت که نمیداند که آیا این مذاکرات موفق خواهد شد یا نه. او همچنان اضافه کرد که این مذاکرات چه موفق باشد یا نه، امریکا در حال مذاکره است.
بعد از ۱۷ سال جنگ و مبارزه با طالبان و هراسافگنان در خاک افغانستان، ادارۀ فعلی امریکا تحت رهبری دونالد ترامپ با یک تغیر چشمگیر، دستور مذاکرات و گفتوگوهای مستقیم با طالبان را صادر کرد و تا حال، چندینبار از دیدار و گفتوگوهای مستقیم امریکا با نمایندهگان طالبان گزارش شده است اما جزییات و نحوه چگونهگی مذاکرات و پیامدهای آن تا حالا پوشیده باقی مانده است. فقدان یک تعریف مشخص از طالبان، نبود یک اداره و رهبری مستقل در میان طالبان و همچنان نبود یک میکانیسم واضح، ملی و همهجانبه برای مصالحه و مبارزه با طالبان، از مهمترین عواملی است که تلاشهای خلیلزاد و امثالهم را به ناکامی مواجه خواهد کرد.
آنچه که به عنوان مهمترین سوالهای حل ناشده باقی میماند اینست که مذاکره و گفتوگو از مهمترین فعالیتهای سیاسی و دیپلوماسی بهشمار میرود، اما به کارگیری این روشها با گروههایی که نه آدرس و رهبری مشخص دارند و نه خط مشی و ماهیت سیاسی، چگونه نتیجهبخش خواهد بود؟ در عین حال، سوال بنیادی دیگر اینست که در صورتی که طالبان خود را برنده میدان جنگ میدانند، چگونه به آنها قناعت داده شود که از جنگ و خونریزی دست بردارند و به خواستهای صلحخواهانۀ امریکا لبیک بگویند؟ سوال مهم دیگر اینست که بازیگران اصلی مانند کشورهای روسیه، چین، ایران، پاکستان و هندوستان که اهداف استراتژیک آنها در تناقض آشکار با اهداف استراتژیک امریکا میباشد، چگونه و چه زمانی آماده پذیرش و تأمین صلح در افغانستان میشوند؟
Comments are closed.