حزب التحریر، دیدگاه‌‌‌ها و روش دعوت

گزارشگر:عزیز احمد حنیف/ سه شنبه 13 قوس 1397 - ۱۲ قوس ۱۳۹۷

بخش چهارم/

mandegar-3مرحلۀ دوم: تفاعل یا تحرک اجتماعی
تفاعل به ‌معنای ایجاد جنبش اجتماعی برای تغییر اساسی فرهنگی و ایجاد فضایی خودجوش در ذهنِ توده‌های مختلف اجتماعی به ‌هدف رفتن به‌سوی حاکمیت سیاسی اسلام و درک این حقیقت است که یگانه راه نجات، ترقی و سعادت، در احیای مجدد خلافت اسلامی می‌باشد.
حزب در مرحلۀ تفاعل، به‌ تربیت و تنظیم تعداد قابل ملاحظه‌یی از جوانان در شهرها یا مناطق مورد نظر دست می‌یابد که در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی می‌توانند به‌ گونۀ محسوس نقش بازی کنند. در این مرحله، سطح آگاهی افراد نسبت به آموزه‌های سیاسی اسلام به‌ حد کافی بلند می‌رود و در قبال توطیه‌های استعمار و حاکمان مستبد داخلی، عامۀ مردم با مدیریت حزب التحریر، به عکس‌العمل‌های اجتماعی می‌پردازند.
در مرحلۀ تفاعل، حزب به افکار عامۀ مردم نفوذ کرده و تلاش می‌ورزد با استفاده از وسایل مختلف به‌ویژه رسانه‌ها، سطح آگاهی مردم را نسبت به‌ مداخلات بیرونی، بی‌کفایتی و سودجویی حاکمان داخلی مستبد و وابسته‌گی آنان به ‌قدرت‌های استعماری متوجه بسازد و در عین زمان، با شعارهای دینی زنده‌یی توجهِ جامعه را به ‌اهداف و برنامه‌های سیاسی خویش جلب می‌کند تا راه را به ‌سوی گرفتن قدرت هموار ساخته باشد.
مرحلۀ‌ تفاعل، دوره‌یی است که حزب، احساسات و عواطفِ عامۀ مردم را به‌دست می‌گیرد و در راستای رسیدن به حاکمیت سیاسی با روش ویژه‌یی آن را مدیریت می‌کند و از این طریق تلاش می‌ورزد تا دستگاه سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و مجبور به ‌کناره رفتن مسوولان از راه نرم کند.
این مرحله، برگرفته از آیۀ شماره ۹۴ سورۀ الحجر (پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب) بوده و فعالیت‌ها به‌‎گونه‌یی شکل علنی را باید به‌ خود بگیرد؛ به این معنا که دسایس و توطیه‌ها مبنی بر مداخلات استعماری قدرت‌های بیرونی در تبانی با حکام داخلی، با تمام انواع آن باید برای مردم بازگو شود تا جامعه در روشنی قرار گرفته و آمادۀ پذیرش اهداف سیاسی حزب شود.
حزب، در مرحلۀ تفاعل تلاش می‌کند که با اقشار مختلف اجتماعی، مؤسسات دولتی، نهادهای آموزشی، احزاب سیاسی، سازمان‌های اجتماعی و افراد تأثیرگذار، روابط خود را گسترش دهد و با جذب نخبه‌گان و شخصیت‌های سیاسی، فعالان مدنی، علما و متنفذین اجتماعی، اهداف سیاسی خود را برای مردم برساند و بدین ترتیب، جامعه را برای یک انقلابِ بزرگ آماده کند.

مرحلۀ سوم: گرفتن قدرت
بعد از آنکه، سطح آگاهی افراد جامعه نسبت به ‌مداخلات سیاسی استعمار، معاملات پنهانی حکام مستبد و مسوولیت دینی افراد در پیوند به‌ گرفتن زمام امور مسلمانان، در ذهن افراد زنده شد و جنبش مردمی با احساسات دینی خودجوش به‌حرکت درآمد، مرحلۀ گرفتن قدرت از سوی حزب فرا می‌رسد.
حزب در مرحلۀ سوم، از هر مرجعی مانند: رییس دولت، نخبه‌گان سیاسی، اشخاص متنفذ اجتماعی، سازمان‌های سیاسی و مراجع دیگری که نیاز باشد، برای گرفتن قدرت سیاسی، نٌصرت یا همکاری طلب می‌کند و تلاش می‌نماید تا با استفاده از قوت مردمی، بالای حکام مستبد داخلی، مبنی بر کنار رفتن از قدرت، فشار لازم وارد کند و بدون جنگ و خون‌ریزی قدرت را به‌دست بگیرد.
در آغاز تأسیس، شیخ تقی‌الدین نبهانی رح مرحلۀ رسیدن به‌ قدرت سیاسی را سیزده سال تعیین کرده بود، اما بنا به وضعیتِ آشفتۀ‌ سیاسی جهان اسلام و مداخلات گستردۀ استعماری از سوی بیگانه‌گان، آن را به سی سال تمدید کرد، با آن‌هم بنا به‌دلایلی تا هنوز نتوانسته است در یکی از کشورهای اسلامی با وجود نفوذ میلیونی در برخی کشورها، قدرت سیاسی را به‌دست بگیرد.
حزب التحریر، روش گزینش امام یا رییس دولت از راه انتخابات را مؤلفۀ دموکراسی و خلاف روحیۀ نظام سیاسی اسلام خوانده و نامزدی و رأی‌دهی را از منظر فقهی، تحریم می‌کند و به ‌نظام شورایی در روشنی آیات قرآن‌کریم و سنت پیامبر و خلفای آن حضرت صلی‌الله علیه وسلم تأکید می‌کند.

شیخ تقی‌الدین نبهانی
شیخ تقی‌الدین بن ابراهیم نبهانی، مؤسس حزب التحریر در سال ۱۳۳۲ هـ ق برابر با ۱۹۱۴م در روستای «اجزم» از شهرستان «حیفا» در شمال فلسطین در کانون خانواده‌یی متدین، عالم و با تقوا به‌دنیا آمد. پدرش، عالم، فقیه و مدرس علوم شرعی در وزارت معارف فلسطین کار می‌کرد و مادرش دختر یوسف بن اسماعیل نبهانی ملقب به «ابوالمحاسن» ادیب، شاعر، فقیه، نویسندۀ ده‌ها اثر و قاضی برجسته‌یی بود که از سوی امپراتوری عثمانی‌، ریاست محاکم در بخش حقوق جزا را در مناطق شام به‌عهده داشت.
شیخ در نتیجۀ‌ توجه پدر و عنایت مادر، پیش از سیزده ساله‌گی، قرآن‌کریم را حفظ کرد و بعد از تکمیل دوره‌های آموزشی اولیه در شهر حیفا، راهی دانشگاه الازهر شد و دوره‌های ثانوی و آموزش‌های عالی را در علوم شرعی، در ‌سال ۱۹۳۲ در شهر قاهره، به پایۀ اکمال رسانید. بعد از فراغت دوباره به شهر حیفا برگشت و تا سال ۱۹۳۸ به تدریس مضامین شرعی در وزارت معارف فلسطین پرداخت و به‌دنبال آن، تا سال ۱۹۴۸ که فسلطین توسط صهیونیسم اشغال گردید، به‌حیث محرر، معاون قاضی و رییس محکمه در شهر «الرمله» کار کرد. بعد از اشغال فلسطین از سوی یهودان، برای مدت کوتاهی فلسطین را به‌ قصد شام ترک کرد و در خلال چند ماهی دوباره برگشت و تا سال ۱۹۵۰م به‌حیث قاضی محکمۀ استیناف، در شهر قدس، کار کرد.
شیخ نبهانی در سال ۱۹۵۰ رسماً از محکمۀ شرعی فلسطین استعفا کرد و به عمان رفت و برای مدت دوسال در دانشکدۀ علوم اسلامی به‌تدریس مضامین شرعی پرداخت. در جریان سه سال اقامه در عمان، از طریق نشست‌های پراکنده‌یی با قشر تحصیل‌کرده و روشن‌فکر در پیوند به قضیۀ فلسطین، آشفته‌گی سیاسی جهان اسلام و سرنوشت امت اسلامی، با علما و صاحب‌نظران به بحث‌ و تبادل نظر پرداخت و کتاب‌های «انقاذ فلسطین» یا نجات فلسطین و «رساله العرب» یا مأموریت عرب را نوشت. این دو اثر که در واقع بیان‌گر اندیشۀ ناسیونالیستی شیخ مبنی بر عربیت قضیۀ فلسطین و رسالت اعراب در قبال جهان اسلام پنداشته می‌شود، مقدمه‌یی برای ایجاد حزب التحریر به حساب می‌روند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.