گزارشگر:سه شنبه 13 قوس 1397 - ۱۲ قوس ۱۳۹۷
امریکا درحالیکه بر عدم تغییر قانون اساسیِ افغانستان در مذاکرات صلح تأکید دارد، دولت افغانستان مهمترین وثیقۀ ملیِ این کشور را میخواهد در روی میز گفتوگوهای صلح به قمار بگذارد. بحث تغییر قانون اساسی اما چیزی نیست که به خواستِ یک گروه و یا حتا سران دولت افغانستان انجام شود. برای تغییر قانون اساسی به عنوان سندی که در لویهجرگۀ مردم افغانستان تصویب شده، فقط یک میکانیسم وجود دارد و آنهم تشکیل دوبارۀ لویه جرگۀ قانون اساسی است. در ضمن، برخی موارد در قانون اساسی افغانستان وجود دارند که حتا نمیشود آنها را در لویهجرگه نیز تغییر داد، مگر اینکه موارد بدیلی را برای آنها پیشنهاد کرد که قناعت مردم افغانستان را بهدست آورده بتواند.
طالبان بدون شک با نوع و ساختار نظام فعلی مشکل دارند. این گروه چیزی به نام دموکراسی، انتخابات آزاد، حقوق شهروندی، حقوق زنان و آزادی بیان و رسانه را به رسمیت نمیشناسد و حتا بر اساس قرائتی که از آموزههای دینی برای خود تراشیده، این موارد را در تناقض با شریعت اسلامی میداند که نباید در جامعۀ اسلامیِ طالبانی وجود داشته باشند. درحالیکه برای اکثریت مردم افغانستان این موارد بخشی از ارزشهای ملی و سیاسیشان است که به عنوان دستاوردهای نظامِ فعلی شناخته میشوند و شهروندان افغانستان هر زمان که به پای صندوقهای رای رفتهاند، بر این ارزشها تأکید کردهاند.
اگر مردم افغانستان این ارزشها را قبول نداشتند، پس چرا در انتخابات شرکت میکنند، دخترانشان را به مکتب و دانشگاه میفرستند، از آزادی بیان و رسانه حمایت میکنند و دهها مورد دیگر که با وجود کاستیهای حکومت و حکومتگران مورد حمایتشان قرار دارند. اینها همه نشان میدهند که مردم افغانستان از تروریسم، بنیادگرایی و تعصب خسته شدهاند و نمیخواهند که دوباره به گذشتۀ تاریک برگردند. وقتی حکومت افغانستان و یا شورای عالی صلح از تغییر قانون اساسی سخن میگوید، این گفته عملاً در راستای اهدافِ گروه طالبان قرار میگیرد. حکومتگران افغانستان به این صورت به طالبان هویت سیاسی و رسمی میبخشند و در ضمن از آن تصویر یک گروه نیرومند ارایه میکنند که در میان مردم افغانستان طرفداران زیادی دارد. آیا واقعیت همین است؟ آیا طالبان در میان مردم افغانستان از چنان وجه و حمایتی برخوردار است که همه چیز را در پای خواستهای غیرانسانی این گروه قربانی کرد؟
طالبان در طول زمانِ حضور خود در افغانستان نشان دادهاند که به هیچ قوم و نژادی آنگونه که ناسیونالیستهای وطنی فکر میکنند، وفادار نیستند. این گروه نخست همین تکنوکراتهای برگشته از غرب را غیرمسلمان میداند، هرچند که ممکن است از نظر قومی با آنها همتبار باشند. آقای غنی وقتی میخواهد که ارزشهای بهدست آمده را در میز مذاکرات به قمار بگذارد، فقط یک هدف را دنبال میکند و آن اینکه بتواند ترحمِ طالبان را نسبت به خود در انتخابات ریاستجمهوری جلب کند. درحالیکه طالبان ابداً خواهان برگزاری انتخابات و ایجاد دولتی بر پایههای مردمسالاری نیستند. این توهمِ سیاستمدارانِ ارگ است که فکر میکنند روابط قومی و نژادی میتواند برایشان وسیلهیی برای برنده شدن در انتخابات باشد. از جانب دیگر، وقتی امریکا به عنوان حامی استراتژیکِ افغانستان در سطح جهانی نمیخواهد ارزشهای هفده سال گذشته را به معامله بگذارد، سیاستمداران ارگ با چه توجیهی این کار را میکنند؟
به نظر میرسد که هنوز راه درازی تا رسیدن به صلح و امکان توافق با طالبان وجود دارد. فراموش نباید کرد که حتا با دادنِ امتیازهای بزرگ برای طالبان نمیتوان به جنگِ فعلی پایان داد؛ چنانکه پیوستن گلبدین حکمتیار به روند صلح چیزی از بار جنگ کم نکرد. آقای حکمتیار زمانی که وارد کابل میشد، از صلح فوری سخن گفت و انتظار داشت که به محض ورود او، گروههای مخالفِ مسلح تفنگهایشان را بر زمین بگذارند ولی دیدیم که در عمل چنین نشد. طالبان نیز وضعیتِ بهتری از این ندارند و خودفریبییی بیش نخواهد بود اگر باور کنیم با ادغام این گروه در ساختار سیاسی کشور، جنگ پایان مییابد.
Comments are closed.