احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۹ قوس ۱۳۹۷
جنرال جوزف دانفورد، رییس ستاد مشترک ارتش امریکا، در سخنرانیاش در یک مرکز پژوهشی در واشنگتن گفته است که «اولویتِ آنها تضمین امنیت و ثبات در افغانستان نیست، بل محافظت از مردم امریکا و متحدانشان است». پیرامونِ این جمله که یقیناً در نهایتِ صداقت از زبانِ آقای دانفورد بیرون شده، میتوان نکتههای بسیاری ردیف کرد؛ اما پیش از آن باید تذکر داد که نخبهگانِ مردم افغانستان و همۀ آنهایی که با جوهرِ دنیای سیاست آشنایی دارند، به ایالات متحده حق میدهند که منافع ملی و امنیتِ شهروندانشان را در اولویت قرار دهند اما دغدغۀ آنها فراموششدنِ پیوند وثیقیست که میان امنیت در افغانستان و امنیت در سرتاسرِ جهان از جمله امریکا وجود دارد.
نخستین و نزدیک به ذهنترین نکته پیرامونِ اظهارنظر آقای دانفورد، تأثیر روانییی است که این جملۀ کاملاً منطبق بر واقعیتِ دنیای سیاست بر اذهانِ میلیونها شهروند افغانستانی و غیرافغانستانییی میگذارد که ایالات متحده را به عنوان یگانه ابرقدرتِ جهان میشناسند که در همۀ مناطقِ دنیـا به دنبال برقراری «نظم» و «امنیت» و «آزادی» است و بهخاطر تطبیق این عناصر، سخاوتمندانه هزینه میپردازد و قربانی میدهد. نظریۀ «ثبات هژمونیک» بهخوبی منطقِ اینچنین رویکرد را برای امریکا به عنوان هژمونِ جهانی و حافظ نظم بینالملل توضیح میدهد. اما آیا امریکا دیگر خود را یک هژمون نمیشناسد و نمیخواهد هزینۀ برقراری ثبات در جهان را بپردازد؟
دومین نکته در پیوند با این گفتۀ رییس ستاد مشترکِ ارتش امریکا را میتوان با یادآوریِ این نکته برجسته نمود که هفده سال پیش زمانیکه ایالات متحده به دنبال حملاتِ یازده سپتمبر به میـدان افغانستان وارد شد، تنها محافظت از مردم امریکا و متحدان را دغدغه و اولویتِ خود معرفی نکرد، بلکه مبارزۀ جهانی با تروریسم و تحققِ ارزشهای حقوق بشری در افغانستان و منطقه را اولویت و رسالتِ امریکا خوانده بود و با گفتن این جمله که «مـا با تنها گذاشتنِ افغانستان در چنبرۀ ناآرامیها و تروریسم، اشتباه بزرگی را مرتکب شدیم»، بر این اولویت صحه میگذاشت. اما آیا جهان بهویژه اروپاییها امریکا را در این رسالتِ مهم تنها گذاشتهاند و امریکا عقبنشینی اختیار کرده است؟
سومین نکته اینکه: سخنِ آقای دانفورد به هر گونهیی که توجیه شود، حاکی از ضعفِ ایالات متحده در مبارزه با تروریسم در میدانِ افغانستان است؛ همان جایی که قرار بود لانهها و پناهگاههای تروریستان برای همیشه نابود شود و به جای آن، دولت ـ ملتی با چهرۀ مدرن و ملبس به ارزشهای جهانیشده چون دموکراسی و حقوق بشر استوار گردد. اینکه ثبات افغانستان اولویتِ ما نیست و جانِ شهروندانِ امریکایی اولویت است، این استنباط را به میان میآورد که قوتگیری جریانهای تروریستی در نبرد با ارزشهای جهانیشده، امریکا را به این حد از پیروزی قانع ساخته که فقط بر جان شهروندانش حملهیی صورت نگیرد و بس!
چهارمین و آخرین نکته (به دلیل نبود مجالِ بیشتر) اینکه: در دنیای وابستهگیهایِ متقابلِ فزاینده که جهان در شبکهیی عنکبوتی از ارتباطات و اتصالات به دهکدهیی کوچک شباهت میرساند که کوچکترین حادثه در یکسوی آن به سرعت در تمامِ جهاتِ آن انتشار مییابد، چگونه ارتشِ امریکا میتواند از جانِ شهروندانش محافظت کند درحالیکه در افغانستان افراطیت و بیثباتی حاکم است و شهروندانِ این کشور هر روز قربانی میشوند؟ مگر غیر این است که بیثباتی در افغانستان این کشور را به آشیانۀ تروریسم بدل کرد و امریکا و تمامِ جهان را متضرر ساخت؟
اگرچه امریکا همچنان در نزد افکار عمومی جهان و افغانستان یک هژمون و حافظ ثبات در تمام نظام بینالملل است، اما اظهارنظرهایی شبیه به ادبیاتِ آقای دانفورد، در تخریب و تضعیفِ چهرۀ امریکا نقش ایفا میکند و مردم افغانستان را بهتدریج از همپیمانی با چنین متحدی پشیمان میسازد. آقای دانفورد و از آن مهمتر حکومتِ امریکا باید درک کنند که سیاست خارجی، یک «متن» است که همۀ موضوعات و مسایل در آن جای میگیرند و در نهایت، به بازنمایی وضعیتِ یک دولتـملت در برابرِ سایر دولتـملتها میپردازد.
Comments are closed.