گزارشگر:احمد ذکی خاورنیا/ شنبه 24 قوس 1397 - ۲۳ قوس ۱۳۹۷
بخش دوم/
هیچ خردمندی این واقعیت را انکار نمیکند که سلفیها توجه زیادی به حدیث دارند و یگانه سرمایۀ آنها که هرازگاهی آن را به رخِ دیگران میکشند، حدیث است و با میزان و معیار حدیث است که دیگران را سنجیده و رد و یا قبول میکنند. به همین لحاظ در گذشتهها این گروه را «اهل حدیث و اثر» مینامیدند و پیروانِ این مکتب با کمال اعتماد تمام احادیث در بابِ شرف و بزرگداشتِ آن عده که به احادیث رسول خدا توجه دارند را بر خود و پیروانِ خود تطبیق می کردند؛ زیرا گذشتهگانشان نیز چنین تصوری داشتند و حاشا که آنها بدون علم، به رسول خدا چیزی را نسبت دهند که او علیهالسلام آن چیز را نگفته باشد.
هرگاه آنها این سخن رسول خدا را میخوانند که میفرماید: «خداوند تر و تازه نگهدارد شخصی را که گفتۀ مرا بشنود و آن را از بر نموده، همچنان که شنیده است به دیگران برساند، چون خیلی از کسانی که این سخنان را میشنوند، از شنونده خوبتر و بهتر آن را به یاد و حافظه میسپارند»، در ذیل این حدیث از ابوبکر بن عربی نقل میکنند که وی درتفسیر خود نوشته است که: «علمای حدیث گفتهاند هرکسی که در طلب حدیث باشد، خداوند در چهرۀ او طراوت و شادابی میآفریند؛ زیرا پیامبر فرموده است: «خداوند تر و تازه نگهدارد شخصی را که گفتۀ مرا بشنود» و این دعای آن حضرت برای حاملان علم است و لابد که به فضل و احسان الهی آن برکت را درمییابند.»
در زمینۀ توصیف و تبجیل اهل حدیث سخنانِ زیادی گفتهاند و اشعار بلندی سرودهاند و هرجایی که در فضل اهل علم در احادیث نبوی سخنی میرود، آن را بر اهل حدیث تطبیق میکنند. از پیامبر روایت است که فرمود: «نزدیکترین مردم به من در روز قیامت (برای شفاعت) آنانی اند که از همه بیشتر بر من درود میفرستند». اهل حدیث در شرح این حدیث میگویند که در این حدیث دلیل است بر اینکه نزدیکترین و بهترین مردم به رسول خدا در روز قیامت اهل حدیث اند؛ زیرا در امت اسلامی هیچ قومی بیشتر از اینها به رسول خدا صلاه و سلام نمیفرستند»، و دهها حدیث و روایتِ دیگر را ذکر میکنند که دربارۀ فضیلت نقل حدیث و توجه به آن از رسول خدا روایت شده است، و تمام این احادیث، آثار و روایتها را میگویند که دربارۀ اهل حدیث وارده شده اند اما یک حدیث را که در آن به گونۀ صریح از اهل حدیث یاد شده، آن را بر اهل حدیث تطبیق نمیکنند که در آن رسول خدا میفرماید: «درآخر زمان گروهی ظهور میکنند که جوانسال هستند. از نظر علمی سفیه و فاقد درایت هستند. سخنان بهترین مخلوق خدا را میگویند، قرآن را میخوانند اما قرآن از گلوی آنها به پایین نمیرود. همانگونه که تیر از کمان بیرون میرود، آنها هم از دین خارج میشوند، هرگاه این گروه را دیدید، با آنها بجنگید. کشتن آنها در روز قیامت نزد پروردگار موجب اجر و ثواب است.»
ما هیچگاه خدمات و تلاشهای خستهگیناپذیر سلفیها در زمینۀ سنت و تدوین و وضع قواعد بر آن را انکار نمیکنیم اما غرور و خودبرتربینی و فخرفروشیِ آنها نسبت به سایر امت را مورد انتقاد قرار میدهیم و این برتریجوییِ آنها باعث شده تا از کالبد امت اسلامی جدا شده و گروه خاصی شوند و چنین تصور کنند که رسول خدا جز با آنها با دیگران سخن نگفته و رحمتِ او هم تنها شامل حال آنها است.
به همین لحاظ سرمنشای انحراف در میراث سلفی، فرقهگراییِ نفرتانگیزِ آنها است و آنها را به گونهیی ساخته که فکر میکنند که تنها آنها اهل حدیث اند و دیگر مسلمانان چنین نیستند ولو که در تمام زندهگی پیرو راه و رسمِ رسول خدا به مفهوم قرآنی آن باشند. زیرا در جهانبینی سلفی، اهل حدیث دارای شروط خاصی اند و هرکس در آن شروط با آنها بود، اهل حدیث به حساب میآید و کسی که دارای آن نبود، حظ و نصیبی از اجر و پاداش ندارد، چون پاداش را آنها توزیع میکنند!
شیخ سلفیها ابن تیمیه با نگاه برتربینانه مینویسد: «سزاوارترین مردم به اینکه فرقۀ ناجیه باشند: اهل حدیث و سنت اند، کسانی که جز از رسول خدا پیروی نمیکنند و جز برای او تعصب نمیورزند.»
اهل حدیث بر اساس منطق ابن تیمیه و تمام سلفیها، زبده و شالودۀ امت اسلامی اند و با این اعتبار تفاوتی با صحابه ندارند؛ زیرا آنها اطلاع گستردهیی از تمام احوال پیامبر خدا دارند. یکی از اینها میگوید: «اهل حدیث اهل پیامبر اند، گرچه با نفس آنحضرت مصاحبت نداشتهاند اما با انفاس آنحضرت مصاحبت نمودهاند.»
سلفیها از دشنام دادن صحابه نهی میکنند اگرچه شیخشان ابن تیمیه به این اصل پاپند نیست و سخنانِ رکیک و غیرمناسب به مقام امام علی وارد میکند که اگر دیگران چنین کنند، همۀ سلفیها بر آنها میشورند! و اگر کسی هم چنین بدی کرد و اصحاب پیامبر را دشنام داد، سلفیها او را تکفیر نمیکنند؛ اما اگر کسی اهل حدیث را تحقیر و یا مورد طعن قرار داد، او را تکفیر میکنند! برای امام احمد گفته شد که: ابن تقیله محدثین را مورد تمسخر قرار میدهد، امام از جا برخاست درحالیکه لباس خود را میتکاند گفت: او زندیق است، زندیق است، زندیق است!
بنابراین ریشههای مشکلات در میراث دینی سلفی فرقهگرایی نفرتانگیز است اگر سلفیها و سلفشان با حدیث نبوی چنان تعامل میداشتند که امت اسلامی با قرآن کریم داشت هرگز کار به اینجا نمیکشید و در اینهمه انحرافات هم نمیافتادند… برای اینکه قرآن و حدیث هر دو وحی الهی اند و هردو منبع اساسی دین به حساب میآیند، پس چرا باید اینهمه تفاوت میان آنها قایل شد؟!
از اینکه کتاب خدا از دست درازی شیاطین به حفظ خداوند محفوظ است، پروژههای شیطانی نتوانست به قرآن کریم آسیبی برساند و یا به سان امتهای گذشته آن را تحریف کند، به همین لحاظ برای جنگ با قرآن از احادیث استفاده کرد و برای اینکه در این برنامه موفق شود از گروه ناجیه! کسانی را اجیر کرد تا قرآن را مطابق آنچه از روایتها رسیده است تفسیر کنند؛ روایتهایی که در آنها خوب با خراب و عقل با خرافات و مقدس با ملوث درهم آمیخته است.
در ذیل بهطور فشرده به انحرافات بزرگی که میراث سلفیها در تعامل با احادیث نبوی به آن دچار شدهاند، میپردازیم و از طریق استقرا به این نتیجه رسیدهایم که سلفیها پنج اشتباه بزرگ در زمینۀ تعامل با احادیث نبوی دارند که هرکدام از این اشتباهات سهم عمدهیی در به انزوا کشیدن سنت نبوی مطهر داشته که به جای سنت نبوی سنت مذهبی را جاگزین کرده و سنت مذهبی هم جز آرایی که سلف سلفیها آن را پایهگذاری کردهاند چیز دیگری نیست که با این آرا به تفسیر قرآن کریم و حدیث نبوی و هر چیز دیگر میپردازند که این اشتباهات قرار ذیل اند:
۱ـ فرقهگرایی در تعامل با حدیث از نگاه روایت و درایت؛
۲ـ خودباوری در قبول و رد راویان؛
۳ـ اعتماد به نفس در تشخیص علل حدیث؛
۴ـ خودباوری در تفسیر و تأویل احادیث؛
۵ـ مزاحمت ایجاد کردن با روایت از سلف در برابر حدیث.
به این ترتیب، از غربال اهل حدیث جز آن احادیثی که به مذاقشان جور درمیآید و یا به آنها ضرری نمیرساند، نجات نخواهد یافت.
سلفیها نخستین کاری که در زمینۀ تفکیک میان احادیث میکنند این است که آن عده از محدثان و راویانی را که با آنها موافق نیستند اگرچه در مرحلهبلندی از حفظ و اتقان هم باشند، آنها را محروم ساخته و روایتهایشان را نمیپذیرند. هرکس که مطابق میلوهوای آنها حدیث گفت، خودش را موثق پنداشته و حدیثش را با چشم و سر میپذیرند و هر آن کس که با آنها مخالفت ورزید، او را ضعیف پنداشته و حدیثش را تضعیف میکنند، و اگر حدیث وی به گونهیی بود که نتوانستند در سند او طعن وارد کنند، میگویند که صحت سند کافی نیست بلکه حدیث بهخاطر علتهای خفیۀ دیگر نیز تضعیف میشود. پس میروند و علتی را جستوجو میکنند و هیچ کس هم آنها را در این زمینه محاسبه کرده نمیتواند؛ زیرا تعبیر از علتهای خفیه طاقتفرساست. اگر بازهم از تمام این ترفندها حدیث نجات یافت، آن را به گونهیی تفسیر میکنند که با مزاجشان جور دربیاید. اگر بازهم از چنین تفسیرهایی نجات یافت و نتوانستند آن را آنگونه که میخواستند حمل کنند، در آن صورت اقوالی از سلف را ذکر میکنند تا بدینوسیله مزاحمتی برای آن حدیث ایجاد کنند؛ زیرا سخنان سلف از منظر آنها با حرمتتر از قرآن کریم و سنت نبوی مطهر است.
این است راه و رسمِ سلفیها و سلفشان در زمینۀ تعامل با احادیث نبوی.
Comments are closed.