احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۴ قوس ۱۳۹۷
لطیف پدارم به شورای ملی راه نیافت و رای کافی بهدست نیارود تا نمایندۀ مردم در “خانۀ ملت” باشد و صدای عدالتخواهی را در این ماتمکدۀ پُرتوحش بهتنهایی فریاد بزند. اگر نهانِ قضیه چیز دیگریست نمیدانم، ولی در ظاهر امر چنین است. یکی از نقدهای درشت و برجستۀ دموکراسیجهانها و کشورهای فلاکتزده و عقبمانده، همین تنها ماندنِ افرادیست که یک سر و گردن از دیگران برجسته و جهیدهاند و معیارشان حق و عدالتگوییست تا ستمپذیری، شعارهای آبکی و سروصداهای عوامفریبانه. آیا روشنفکران را سرمایه و ماشین در زیر مهرههای خود میفشارد تا دیگر نتوانند سربرافرازند؟ آیا اینطور نیست که دموکراسیهای مبتنی بر سرمایه، روشنفکران و چیزفهمان جامعه را طرد میکند و جامعۀ ستمپیشه و ازخودراضی تربیه میکند که مانع سلطۀ سرمایه نشوند؟
هربرت مارکوزه منتقد سرشناس و نامآشنای مکتب فرانکفورت در “انسان تکساحتی”اش به تبیین جامعۀ ترکخوردۀ صنعتی که در آن سرمایهداری حکم میراند و ماشین و احساس بر آنها فرمانرواست، میپردازد. او میگوید پیشرفتهای فنی نظام سلطه را میگستراند و صدای اعتراضها را میبلعد و انباشت سرمایۀ دولت رفاه را میسازد و نظام رفاه هم مخالفتها و صداهای دادخواهی را فرو میکشد و در خود حل میکند. بعد نیازهای کاذب خلق میشوند و این نیازها حواس را به سوی خود معطوف میکند؛ در نهایت هوش و حواسِ انسان روز به روز رو به ضعف میگراید و جامعهیی به وجود میآید که صدای مخالف در آن دیگر بلند نمیشود.
انتخابات در جهانسوم یک فرایند منطقی، آگاهانه و عقلانی نیست تا مردم به صورت دلبخواهی از روی بینش سیاسی، مصلحتاندیشی و دید واقعبینانه نمایندۀشان را در شورای ملی و ریاستجمهوری برگزینند. متغیرهای دیگر در این میان نقشبارز و غیر قابلانکار دارند. نخستین مولفه در این فرایند دستکاری افکار عمومی کتلۀ عام مردم یا به تعبیری “انبوه خلق” است که سواد کافی ندارند و تعریفشان از نماینده به مقدار پولی ناچیز، پلو و چلو و کمکهای مادی و توزیع “لنگی” خلاصه میشود. ما در افغانستان تعریف یک نماینده را نمیدانیم و بر ارزش یک نماینده واقف نیستیم.
ساختار نظام و اقتصاد در دموکراسیهای مبتنی بر سرمایهداری شرایط خاصِ خودش را دارد. ساختار به گونهیی خود را عیار کرده است که انسانهای عدالتخواه، بیباک، جسور، ضد ستم و ظلمرواداری، قاطع و کنشگرِ منتقد را مجالی برای پر زدن نمیدهد و او را فرو میریزاند. پدارم نمونۀ خوبِ این مدعاست. او سیاستگرِ بیباکیست که همیشه عدالتاندیش بوده و ساختار و مراودههای دولتی را به بوتۀ نقد کشانیده و از عینک نقادی و نقداندیشی، جریانها و قضیهها را رصد کرده است. وقتی سیاستگری مانند او را مردم برنمیگرینند؛ برایند این را مگر میتوان به جز این پاسخ که شرایط دموکراسیهای جهانسومِ مبتنی بر سرمایهداری چنین است، تحلیل و بررسی کرد؟
اقتصادزدهگی در دموکراسیهای مبتنی بر سرمایهداری غیرقابل انکار است. معیار انتخاب در این فرایند پول و ثروت است، نه اندیشه و تفکر. پیروزی ترامپ این غول اقتصادی که تصمیمهای عجیب میگیرد، دلیل واضح بر همین پیروزی پول و سرمایه بر اندیشه و تفکر و سیاست واقعیست، دیگر آن جملۀ معروف آبراهام لینکن “حکومت مردم، توسط مردم و برای مردم” به وادی فراموشی سپرده شده و تنها در لای کتابها مستور و پنهان است که در کتابفروشیها پوسیده و خوانندهیی ندارد. به گفتۀ پوستمن، جهان جهانِ احساس، خوشی و عشرت است، نه جهانِ اندیشه و تفکر و نقادی. این سرمایه و پول است که راه را از چاه تشخیص میدهد و سره را از ناسره جدا میکند و انسان را چنان مچاله کرده که دیگر حتا به آزادی فکر هم نمیکند.
مولفۀ برجسته و درشتِ دیگری که در این میان چهرهنمایی میکند، ظلمپذیری و مصلحتاندیشی انسانِ شرقیست. شرقیها در طول تاریخ در انتخاب اشتباه کردند و افرادی را برگزیدند که ظالم و ناکاره بوده و دوباره بر خود آنها ستم روا دیده و جفا کردهاند. این پرسش که چرا همیشه قدرتمندان و حاکمان شرق وابسته و مزدور بوده، ولی در غرب ما حتا به یک مورد مزدوربودهگی غربیها برنمیخوریم. نشانِ از بیدقتی در انتخاب شرقیها دارد. بیگمان شرایط اجتماعی و عوامل جامعهشناختی و استعمار در این زمینه نقش بارز و آشکار دارد ولی نقش کلیدی نیست و نمیتوان از این بیدقتی و ستمپذیریِ شرقیها چشم پوشید و لب بر آن فرو بست.
شوربختانه این سزای هر عدالتخواه و مبارز و وطندوستِ این جغرافیاست. روز و روزگاری همین مردم بودند که سید جمالالدین افغان آن بزرگمرد اندیشه و درایت و تفکر و خردورزی را از این وطن راندند و او را آواره از وطن نمودند. لطیف پدرام هم در سطح ملی یک مبارز سیاسی و یک اندیشمند با اصول است که تا پای جان بر اهدافش ایستاده است. در روزگار رنگبازیها و چهرهنماییها، افراد یکرنگ و قاطعی چون پدرام، یک غنیمت اند. شاید آرمانهای او قابل نقد و بررسی باشد اما طریقۀ مبارزۀ صاف و ساده دارد و برای حرف و آرمانش سر میدهد.
Comments are closed.