گزارشگر:سه شنبه 27 قوس 1397 - ۲۶ قوس ۱۳۹۷
بخش پنجـم/
از معارف و دانشهایی که سلفیها به آن توجه کرده و بخش بزرگی از تألیفاتِ خود را به آن اختصاص داده و تعداد زیادی از علمایشان بهخاطر آن به شهرت رسیدهاند، سیرت پیامبر اسلام و انبیای گذشته و تاریخ بهطور عام است. اما زمانی که به این کتابها مراجعه میکنیم که به دهها جلد مسند و غیرمسند میرسندـ به مخالفتهای صریحی با روش قرآنی در زمینۀ تحقیقاتِ تاریخی برمیخوریم.
روش قرآنی در زمینۀ تحقیقاتِ تاریخی بر دو اصل استوار است:
اصل اول: تأکید بر رویدادهای تاریخی است، به گونهیی که آنها را جزو منابع مورد اعتماد نپذیریم؛ زیرا تاریخ مجرد از رویدادهایی که صورت گرفته است نیست، بلکه رویدادهاییست که بر اساسِ آن موضعگیریها و عبرتها استوار میگردد که اشتباه در آشنایی با رویدادها و عدم دقت در آنها بدون تردید منجر به موضعگیری غلط میشود. به همین لحاظ خداوند در سورۀ کهف مؤمنان را از بحث دربارۀ جزییاتِ خبر جوانانِ اهل کهف منع کرد؛ زیرا منابع موثقی که بتواند ما را از حقیقتِ آنها اگاه سازد و یا از رویدادهای مرتبط به آنها مطلع سازد، وجود نداشت. خداوند میفرماید: «سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً»(الکهف:۲۲): «گروهى خواهند گفت آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگ آنها بود، و گروهى مىگویند پنج نفر بودند که ششمین آنها سگشان بود – همۀ اینها سخنانى بدون دلیل است – و گروهى مىگویند آنها هفت نفر بودند و هشتمینشان سگ آنها بود. بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است، جز گروه کمى تعداد آنها را نمىدانند. بنابراین دربارۀ آنها جز با دلیل سخن مگوى و از هیچکس پیرامون آنها سؤال منما». قرآن کریم مجرد سخن گفتن از تعداد آنها را بدون دلیل تیر در تاریکی و بزرگترین دروغ خواند.
همچنان در زمینۀ مدت درنگ کردنِ آنها در کهف نیز از گفتنِ سخنانِ بیاساس و غیرموثق منع فرمود، آنجا که میفرماید: «وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَهٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً * قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً»(الکهف: ۲۵-۲۶): «آنها در غار خود سیصد سال درنگ کردند و نه سال نیز بر آن افزودند. بگو خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است، غیب آسمانها و زمین از آنِ اوست، راستى چه بینا و چه شنوا است؟ آنها هیچ ولى و سرپرستى جز او ندارند و هیچکس در حکم او شریک نیست.»
موضعگیری قرآن کریم دربارۀ تمام حقایقی که منبع خبر باشد، اینگونه است. در اینباره تنها نقل از هر کسی کفایت نمیکند، چنانچه میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ»(الحجرات:۶): «اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد دربارۀ آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کردۀ خود پشیمان شوید.»
این آیت اشاره به بخش مهمی میکند که بستهگی به رویدادهای تاریخی دارد و آن چیزیست که قرآن از آن به «مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید» تعبیر می کند؛ زیرا از رویداهای تاریخی است که موضعگیریها بهوجود میآید و بر اساس آن موضعگیریهاست که انسان مورد محاسبه قرار میگیرد؛ زیرا ظلم، ظلم است خواه در برابر زنده باشد خواه در برابر مرده، بنابراین قرآن کریم ما را به حقیقت بحث در هرکدام از مسایل تاریخی و غیره یادآوری میکند و این آیت، جامعِ تمام روشهای بحث علمی است که میفرماید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»(الاسراء:۳۶): «از آنچه نمىدانى پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دلها همه مسوول اند!»
اصل دوم: عبرت و پند گرفتن از رویدادهای تاریخی و موضعگیری درست در قبال آن است. قرآن کریم به این حوزه در آیتهای زیادی اشاره کرده، از جمله دعوتِ اوتعالی به بحث در تاریخ و استفاده از تجارب امتهای گذشته و گرفتن عبرت و پند از عذابی است که دامان آنها را بهخاطر تکذیب و سرکشی گرفت؛ آنجا که میفرماید: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ»(ال عمران: ۱۳۷): «پیش از شما سنتهایى وجود داشت (و هر قوم طبق اعمال و صفات خود سرنوشتهایى داشتند که همانند آن را شما نیز دارید) پس در روى زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندهگان (آیات خدا) چگونه بود؟!»
خداوند متعال از سرانجام کسانی که پیامبران را تکذیب کرده و پیامهای الهی را تحریف کرده بودند میفرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»(الروم:۴۷): «قبل از تو پیامبرانى به سوى قومشان فرستادیم، آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند (ولى هنگامى که اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یارى کردیم) و همواره یارى مؤمنان حقى است بر ما.»
خداوند هدف از ذکر داستان فرعون و سرانجام او را چنین بیان میکند: «فَکَذَّبَ وَ عَصى * ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعى * فَحَشَرَ فَنادى* فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى * فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولى * إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشى»(النازعات:۲۱-۲۶): «اما او تکذیب کرد و عصیان نمود. سپس پشت کرد و پیوسته (براى محو آیین موسى) تلاش نمود. و ساحران را جمع کرد و مردم را دعوت نمود. و گفت من پروردگار بزرگ شما هستم! لذا خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت. در این عبرتى است براى کسانى که خدا ترسند.»
همچنان قرآن کریم زمانیکه از مجموعه امتهایی که پیامبرانشان را تکذیب کرده و آنها را مورد استهزاء قرار داده بودند یادآوری میکند، داستان آنها را به این آیت پایان میدهد: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ»(الشعرا:۸): «در این نشانۀ روشنى است (بر وجود خدا) ولى اکثر آنها هرگز مؤمن نبودهاند.»
سرّ این عبرتگیری این است که سنت خداوند در تعامل با جوامع یکی است؛ زیرا این چیزها از مقتضای عدالت مطلق خداوندی است؛ به همین لحاظ خداوند قوم پیامبر اسلام را مورد خطاب قرار داده و تذکر داده که حال و وضعیتِ آنها از دیگر کافرانی که از آنها خبر داده است، خوبتر و موقعیت آنها نیکوتر نیست؛ چنانچه میفرماید: «أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَهٌ فِی الزُّبُرِ»(القمر:۴۳): «آیا کفار شما بهتر از اینها هستند؟ یا براى شما اماننامهیى در کتب آسمانى نازل شده؟!»
قرآن کریم به وجوب استفاده از تاریخ درخشان انبیاء و اولیای خداوند دعوت کرده و میفرماید: «وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَ جاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْرى لِلْمُؤْمِنِینَ»(هود:۱۲۰): «ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیاء را براى تو بازگو کردیم تا قلبت آرام (و ارادهات قوى) گردد و در این (اخبار و سرگذشتها) حق و موعظه و تذکر براى مؤمنان آمده است». و میفرماید: «وَلا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ»(الانعام:۳۴): «پیامبرانى پیش از تو نیز تکذیب شدند و در برابر تکذیبها صبر و استقامت کردند، و (در این راه) آزار دیدند تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید (تو نیز چنین باش، و این یکى از سنتهاى الهى است) و هیچ چیز نمىتواند سنن خدا را تغییر دهد و اخبار پیامبران به تو رسیده است.»
قران کریم در آیت زیر به دو اصل اساسی اشاره میکند که عبارت اند از: تحقق از رویدادها و پند گرفتن از حوادث. آنجا که میفرماید: «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»(یوسف:۱۱۱): «در سرگذشتهاى آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه است، اینها داستان دروغین نبود، بلکه (وحى آسمانى است و) هماهنگ است با آنچه پیش روى او (از کتب آسمانى پیشین) است و شرح هر چیز (که پایۀ سعادت انسان است) و هدایت و رحمت براى گروهى است که ایمان مىآورند.»
با استناد به روش قرآنی در زمینۀ تعامل با رویدادهای تاریخی به گونۀ فشرده و عنوانگونه به مهمترین اشتباهاتی که میراث سلفی به آن افتاده است، اشارت میکنیم:
اول: در زمینۀ تحقق از رویدادهای تاریخی
۱ـ با راویان سهلانگاری میکنند.
۲ـ بر مخالفین دروغ میبندند.
۳ـ خرافات را میپذیرند.
۴ـ به تفاصیلی علاقهمندند که نیازی به آن دیده نمیشود.
دوم: در زمینۀ عبرت گرفتن از رویدادهای تاریخی
در این زمینه سلفیها به سانِ بخشهای دیگر موانع زیادی فرا روی کسانی که تاریخ میخوانند وضع کردهاند و این موانع باعث میشود که مسلمانان از تاریخِ خود عبرت نگیرند و آن را تحلیل و بررسی نکنند؛ زیرا تاریخ از منظرِ این گروه رویدادی مقدس است و سخن گفتن از آن غیبت و سخنچینی به حساب میآید! و اگر کسانی بخواهند ریشۀ اینهمه بدبختی و عقبماندهگی را بررسی کنند، در آنصورت برایشان گفته میشود که «آنها امتى بودند که درگذشتند، اعمال آنها مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شما است، و هیچگاه مسؤول اعمال آنها نخواهید بود» و به جای قرائت و بررسی تاریخ، سخنانی از ابن تیمیه و ابن فلان برایش ذکر میکنند و خاموشش میسازند.
Comments are closed.