گزارشگر:چهار شنبه 28 قوس 1397 - ۲۷ قوس ۱۳۹۷
اگر از اخبارِ سیاسی اندکی فراغت حاصل کنیم، آنچه جای خالیاش بهشدت احساس میشود، بحثِ آلودهگی هوایِ پایتخت و نفسگیرترشدنِ آن در این فصلِ بیبرفوبرق است. به نظر میرسد که «سیاستِ قدرت» و بندوبستهای پیرامون آن، چنان دولتمداران و مردمانِ عادی را به خود مصروف ساخته که کمترفرصتی برای اندیشیدن به هوایِ دودآلودی که هر روز به ریه میکشند، مییابند.
کابل به روایت آمارهای غیررسمی، پایتختی شش ـ هفت میلیونی، بهشدت متراکم و بدون رعایتِ کمترین استندردهای بینالمللی است. این شهرِ کوهستانی و کممساحت که متأسفانه به جزیرههای قومیـ سیاسیـ اقتصادیِ متعدد تقسیم شده، هر سال میزبانِ جمعیتِ بیشتری از مهاجرینِ متقاضی کار، نان و امنیـت میشود و از همینرو هر سال بیشتر از سالِ پار دچارِ مشکلاتِ شهری، زیستمحیطی و اقتصادی میگردد. گرانیِ بیرویۀ زمین در این شهر و بیبرنامهگیِ دولت در این زمینه، باعث شده که مردمِ بیبضاعت به ساختِِ خانههای غیرمعیاری در کوه و تپه رو بیاورند و چرخۀ بینظمی و آلودهگیِ این شهر را سرعت بخشند. اکنون هفده سال است که محیط زیستِ کابل از زمین و هوا قربانیِ ظلم و ندانمکاریِ دولت و فقر و ناچاریِ ساکنانش قرار گرفته و میرود که فاجعهیی بزرگ را رقم زند.
کابل مسلماً شهری صاحبِ صـنایعِ سنگین چون ذوبآهن و فولاد نیست که دود حاصل از آنها هوایِ شهر را آلوده کرده باشد و برچیدن یا انتقالِ این صنایع توسط حکومت کاری بسیار دشوار تلقی شود. این شهرِ سنتی را تیلِ بیکیفیت و موترهای دودزا، زغالسنگِ تصفیهنشده، سوختِ زبالهییِ محدودکارگاهها و کارخانههایِ تولیدی آلوده کرده است؛ کورههای خشتپزییی که تایرِ کهنۀ موتر میسوزانند و کارگاههایی که از موبلایلِ کهنه بهجای نفت استفاده میکنند.
این واقعیتِ تلخ را باید پذیرفت که حکومت نمیتواند «کابل جدید» یا کابلی از نو را برای مردم بسازد، اما میتواند این چند اقدام را بهصورتِ فوری و تدریجی برای کاهشِ آلودهگی هوا و فرسایش محیط زیست روی دست گیرد:
۱ـ ایجاد نواحی بزرگِ سبز در زمینهای دولتی و نیز ساحاتِ سبزِ محدود در مناطقِ مسکونی از طریق درختکاری و تبلیغِ فرهنگ زیستمحیطی و تدوین و اجرای قوانین و سیاستهای تنبیهی و تشویقی؛ ۲ـ نظارتِ دقیق و سالم بر وارداتِ سوخت از خارج و رعایتِ استندردها در اینباره؛ ۳ـ معاینۀ فنی و قانونی موترهای معیوب، دودزا و روغنسوز؛ ۴ـ تصفیه و پالایش سنگ زغالِ مورد مصرف در داخل؛ ۵ـ سختگیری و نظارتِ قاطع بر واحدهای صنعتی و تولیدی در مرکز و حومۀ شهر و مکلف ساختنِ همه به استفاده از سوختهای پاک مانند برق و گاز و یا هم تیلِ باکیفیت و سنگ زغال تصفیهشده؛ ۶) افزایش تدریجی سطح تولید برق، واردات برق، ارزانتر ساختنِ آن و از رده خارج کردنِ جنراتورها.
در پهلوی اینها یک نکتۀ دیگر نیز قابل تذکر است که جمعِ قابل توجهی از جمعیتِ کابل، به دلیلِ فقر و فاقۀ فراوان، سوختِ زمستانشان را پلاستیکهایِ کهنه و زبالهها تشکیل میدهد. اخلاقاً نمیتوان بر اینها سخت گرفت و تعزیرشان نمود؛ اما خوب است حکومت با همۀ بیتفاوتیهایش، نسبت به سرنوشتِ چنین خانوادههایی در زمستان بیاعتنا نباشد. به هر رو، اگر حکومت این را نکرد و یا نتوانست انجام دهد، همان شش موردِ فوقالذکر میتواند چارۀ آلودهگی هـوای کابل باشد. در غیر این صورت، دیری نخواهد پایید که هوای کابل چنان سیاه و نفسگیر شود که در آن نه سیاست توان کرد و نه کیاست، و همهگی مجبور خواهیم شد این شهرِ دودزده را به مقصد روستایِ آباییمان ترک کنیـم!
Comments are closed.