احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فهیـم رحیـقپور/ یک شنبه 2 جدی 1397 - ۰۱ جدی ۱۳۹۷
مشخصات اثر
عنوان رساله: رد بر سفسطهگرایی سروش بر ماهیت مقدس کلامالله
نویسنده: دکتور عبدالقهار سروری
ناشر: انتشارات رسالت
سال چاپ: ۱۳۹۷، کابل-افغانستان
درآمد
چنانچه از عنوان رسالۀ برمیآید، آقای دکتر سروری، آن را در ردِ اندیشۀ عبدالکریم سروش، فیلسوف و نواندیش دینی معاصر نوشتهاند. مایلم قبل از ورود به متن رسالۀ ایشان، کوتاهتأملی بر موضوع نقد ایشان یعنی مقالۀ «محمد ص راوی رویاهایی رسولانه» داشته باشم؛ زیرا ردیهنویس محترم، حتا این مقاله را هم نخواندهاند، چه رسد به مبانی تیوریکِ این مقاله که دکتر سروش سالها قبل آن را در کتاب «قبض و بسط تیوریک شریعت» و «بسط تجربۀ نبوی» نگاشتهاند. من در این کوتاهه، کاری به حُسن و قبح نظریۀ محمد ص راویی رویاهای رسولانه ندارم، نه از باب مریدی و ارادتِ کورکورانه و نه از جهت پذیرش این نظریه. زیرا سخن راندن در باب حسن و قبحِ مقالۀ بلند دکتر سروش، هم فرصت بلند میطلبد و هم مطالعات عمیق در تاریخ تفکر کلام اسلامی و از سویی هم، آشنایی عمیق با عرفان اسلامی بهویژه عرفان محیالدین عربی و مولانا جلال الدین بلخی، که در حال حاضر برایم مهیا نیست!
عبدالکریم سروش کیست و چه میگوید؟
عبدالکریم سروش در سال ۱۳۲۴ هـ در تهران-ایران متولد شد. وی پس از گذراندن دبیرستان، در دانشکده داروسازی پذیرفته شد و تا سال ۱۳۴۷ هـ آن را تمام کرد. بعد از آن به خدمت ارتش درآمد و مدتی سربازی کرد. در سال ۱۳۴۹هـ بعد از ختم دورۀ سربازی، در زمینۀ بهداشت کار پیدا کرد و چندی مشغول در آزمایشگاههای بهداشتی بود. سروش اندکاندک مطالعاتِ خود را در زمینۀ فلسفه و روانشناسی آغاز کرد و علاقهمند روانشناسی شد. در این مدت، از دروس مرحوم مرتضی مطهری نیز بهرهمند گردید و بسیاری از مسایل فلسفۀ اسلامی را نزد ایشان خواند. بعد از آن وارد انگلستان شد و دروس شیمی را آغاز کرد. در همین زمان، سروش دو کتاب را مطالعه کرد؛ یکی، اعترافات سنت اگوستین قدیس و کتاب A hundred years of philosophy” “ اثر جان پاسمور. این کتابها، شوق فلسفه را در او برانگیخت. با ویتگنشتاین و کارل ریموند پوپر آشنا شد و آثار آنها را مطالعه کرد، وارد دانشکدۀ فلسفه شد و در زمینه فلسفۀ علم درجۀ دکترا گرفت. سروش زمانیکه از انگلستان برگشت، ضمن تدریس و پژوهش به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی-اسلامی درآمد، که تاهنوز هم مخالفانش آن را به رخش میکشند که گویا او در بسته شدن مؤقتِ دانشگاها بعد از انقلاب اسلامی(۱۳۵۷هـ) نقش داشته است. اما دکتر سروش، همواره تأکید کرده است که برعکس نقش او در بازشدنِ دانشگاهها بوده است، نه بستن درب دانشگاهها. همزمان با فعالیتهای سیاسی و پژوهشی، وی در شبکۀ صداوسیمای ایران، با ارباب تفکر چپ احسان طبری و فرخ نگهدار، هفت مناظرۀ بلند انجام داد که اهل فکر، به قوت فکر و استدلالِ او پی بردند. سروش بعد از خروج از ایران به امریکا رفت که در حال حاضر در دانشگاه هاروارد امریکا مصروف تدریس است.
دکتر سروش، آثار بسیار دارد که تعداد آنها به ۳۰ اثر یا بیشتر و کمتر میرسد، اما سه اثرِ او خطوط فکریاش را ترسیم میکند که دو را در ایران و یکی را اخیراً در امریکا منتشر کرده است. «قبض و بسط تیوریک شریعت» و «بسط تجربۀ نبوی» را در ایران و مقالۀ بلندِ «محمد ص راویی رویاهای رسولانه» را در امریکا منتشر کرد. کتابِ قبض و بسطِ تیوریک شریعت، سبب شد که سروش از جانب روحانیون و سایر متفکرین اسلامی، نقد و حتا آزار و اذیتِ بسیار شود. آنچه سروش در این کتاب گفت، بر سر معرفت دینی بود؛ او کوشید دین را از معرفت دینی جدا انگاشته و معرفت دینی را خطاپذیر و نقدپذیر جلوه دهد. اینجا فرصتِ بحث مبسوط دربارۀ کتاب قبض و بسط نیست، لذا به پیشفرضهای توصیفی و تبیینی قبض و بسط اکتفا میکنیم. نظریۀ قبض و بسط دارای سه رکن معرفتی به عنوان پیشفرض نظریه است که کتاب بر محور همین پیشفرضها میچرخد، که یکی آنها رکن توصیفی نظریه است، دیگری رکن تبیینی نظریه و سومی رکن توصیهیی نظریه:
الف: رکن توصیفی = همۀ معرفتها و فهمها و از جمله فهمهای دینی در تحول اند.
ب: رکن تبیینی = این تحول فهمها ناشی از آن است که هر فهم دینی با همۀ فهمهای بشری گره خورده است.
ج: رکن توصیهیی = باروری فهم دینی در هرچه بیشتر انباشتن ذهن از معلومات بشری است(باید معرفت دینی عصری شود تا رشد کند).
دکتر سروش در اثر دیگرش، بسط تجربۀ نبوی ـ که مسیر تحول فکری او به سوی آخرین نظریه یا مقالۀ بلندش محمد ص راوی رویاهای رسولانه است ـ سخن از بشریت و تاریخیتِ خودِ دین و انسانی بودنِ تجربۀ دینی راند و یکسره توجه را بر تجربههای زمینی و انسانی پیامبر معطوف داشت، چنانچه خودش این تحول فکری را در مقدمۀ بسط تجربۀنبوی چنین توضیح میدهد: «در قبص و بسط تیوریک شریعت سخن از بشری بودن و تاریخی بودن و زمینی بودنِ معرفت دینی میرفت و اینک در بسط تجربه نبوی سخن از بشریّت و تاریخیّتِ خود دین و تجربۀ دینی میرود. به عبارت دیگر این کتاب رُویۀ بشری و تاریخی و زمینی وحی و دیانت را، بدون تعرّض به رُویۀ فراتاریخی و فراطبیعی آن، بل با قبول و تصدیق آن، میکاود و باز مینماید. این کتاب را پیامبرنامه نیز میتوان نامید چراکه سراپا از بسط دین به تبع بسط تجربۀ درونی و بیرونی پیامبر حکایت میکند و وحی رسالت را تابع شخصیت رسول میشمارد. خاتمیت نبوت را مقتضی و موجب ختم حضور نبیّ در عرصه دینداری نمیگیرد بل بر این حضور بهخاطر تأمین طراوت تجربههای دینی انگشت تأکید مینهد و عمده سخن در آن، مربوط به منزلت کانونی شخصّیت بشری پیامبر در تشریع و تجربۀ دینی، و نقش ولایت او در تداوم دینداری است. علم کلام جدیدِ ما امروز با ایراد عنصر بشریّت و تاریخّیت در دین و معرفت دینی و حیات رجال الهی، آگاهانه بابی را در دینشناسی بر خود میگشاید که بر گذشتهگان بسته بود و به توازنی وفا میکند که قرنها بیوفایی و بیمهری دیده بود. بسط تجربه نبوی هم دوست دارد تا جهدی کوچک در این جهاد بزرگ تلّقی شود…».
چنانچه خود گفته است؛ بسط تجربه نبوی، یک تلقی از تجربۀ دینی-بشری است و به هیچ صورت سخنِ آخر در این موارد نیست. بسط تجربۀ نبوی، زمینۀ اصلی مقالۀ جنجالبرانگیز «محمد ص راویی رویاهای رسولانه» بوده که در چهار بخش منتشر شده است؛ اما کسی که بخواهد مدعا و سخن دکتر سروش را به گونۀ دقیق درک کند(فارغ از حُسن و قبح مسأله)، لازم و حتم است که کتاب بسط تجربه نبوی سروش را بخواند، در غیر آن، فهم نظریۀ اخیر وی، ناقص و ناتمام خواهد ماند.
من اینجا قصدِ شرح فکر و فلسفۀ دکتر سروش را ندارم و صرفاً پنجرهیی کوچک را گشوده ام به این خاطر که هم خوانندۀ عزیز آشنایی حداقلی داشته باشد و هم منتقد و ردیهنویس محترم، آقای دکتر عبدالقهار سروی، بدانند که سروش از کجا به چنین تأویلی دست یافته است؛ زیرا اطمینان دارم که آقای سروری، تاهنوز هیچیک از آثار دکتر سروش را نخوانده اند و روح ایشان کلاً از نوشتههای سروش، بیخبر است. به همین جهت، ایشان در نقدِ دکتر سروش، به یک برنامۀ تلویزیونی اکتفا کرده و حتّا مقالۀ بلند «محمد ص راوی رویاهای رسولانه» را نخوانده اند.
من در اینجا، به چند نکته دربارۀ رسالۀ «ردِ سفسطهگرایی سروش بر ماهیت مقدس کلام الله» اشاره میکنم و قضاوت را به خوانندهگان وامیگذارم.
یکم: این اثر، به هیچ صورتِ یک نقدِ علمی نیست، بلکه مجموعهیی از فحش و ناسزاگویی به آدرسِ روشنفکر دینی معاصر، عبدالکریم سروش است. آقای سروری (منتقد عبدالکریم سروش)، تمام آنچه را که در ۷۲ صفحه گفتهاند، میتوانستند در یک صفحه بگویند. سراسر رسالۀ ایشان تکرار مکررات و اتهامات و فحش است. وی شاید بیشتر از صد بار، دکتر سروش را «گمراه خوشکلام» خوانده و چند فحشِ دیگر را پی هم چیده است. به عنوان نمونه در مقدمه نوشته است: «یکی از گمراهان خوشکلام عصر حاضر و یکی از مبلغین برجستۀ پروژههای کفری برای تضعیف اصول و ساختارهای زیربنایی و اساسی اسلام، عبدالکریم سروش ایرانی و ساکن در کشورهای غربی به سفسطهگویی و یاوهگوییهای پیهم و گستاخانه پیرامون ماهیت مقدس کلام الله (قرآن مجید)…. پرداخته است… العیاذ بالله، قرآن را کلام الله و مبتنی بر وحی آسمانی ندانسته، بلکه زادۀ رویاهای پیامبر اسلام (حضرت محمد ص) میداند». این در حالی است که اگر ایشان مقالۀ سروش را میخواندند و به برنامۀ تلویزیونی بیبیسی اکتفا نمیکردند، بهطور حتم متوجه میشدند که دکتر سروش هرگز وحی آسمانی را انکار نکرده و سخن ایشان را آقای سروری درست درک نکردهاند.
دوم: در صفحۀ ۲۳ رساله، آقای دکتر سروری مستقیماً دست به تکفیر دکتر سروش زده و ایشان را «پیشقراول برنامههای کفری برای تعرض به اصول و اساسات دین مقدس اسلام» میداند. بیشک اگر آقای سروری با آثار دیگرِ دکتر سروش آشنایی میداشت، چنین حربۀ تکفیر به سوی ایشان دراز نمیکرد؛ اما از آنجایی که ایشان – چنانچه از نوشته هایش برمیآید- با هیچ یک از آثار دکتر سروش انس نداشته، حتا زحمت خواندن یک اثرِ وی را به خود ندادهاند.
سوم: چگونه ممکن است کسی که درجۀ دکترا دارد، چنین عجولانه دست به تکفیر و قضاوت زده و حتا آنچه را نقد کند که نخوانده باشد! آنچه را ایشان موردِ رد قرار داده، محتوای مقالهیی است که دکتر سروش آن را در چهار پاره (بخش) منتشر کرده؛ اما دکتر سروری تمام استنادهایش به یک برنامۀ پرگار بیبیسی فارسی و چند سخنرانی صوتی است. آقای سروری! چرا به خود زحمت خواندنِ یک مقاله را نمیدهید و به یک برنامۀ تلویزیونی اکتفا میکنید؟ آیا تمام آثار شما که به گفتۀ خودتان در ژورنالهای بینالمللی نشر میشود، چنین است؟!… من از ایشان انتظار داشتم که یک نقد علمیِ بلندبالا بنویسند که شامل بررسی کتابهای مهمِ دکتر سروش از جمله قبض و بسط تیوریک شریعت، بسط تجربۀ نبوی و مقالۀ بلند محمد ص راوی رویاهای رسولانه باشد.
چهارم: آقای سروری در مسألۀ زبان وحی و زبان عرفی، دکتر سروش را متهم به تناقض فکری میکند که اینهم ناشی از عدم فهمِ کمِ ایشان از علم کلام اسلامی است که ایشان فکر کردهاند که دکتر سروش به صورت غیرارادی، حرفهای متناقض میگوید. نه، چنین نیست. آقای دکتر سروری با خواندن مقالۀ رویاهای رسولانه، خود بهطور حتم متوجه میشوند که برداشتشان غلط است. ممکن است در یک برنامۀ تلویزیونی، به ویژه مناظره، حرفهایی ردوبدل شود که به ظاهر تناقضنما باشد، زیرا در آن برنامه آقای دکتر سروش با مهندس بازرگان، قرآنشناس و مفسر معاصر، مناظره و گفتوگو دارند و طبعاً در چنین برنامههایی حرفهایی ردوبدل میشوند که گوینده شاید بعداً خود حیرتزده گردد. بر همین مبنا، به آقای سروری توصیه میکنم که به نوشتههای دکتر سروش مراجعه نموده و یک برنامۀ یکساعتۀ رسانهیی را مبنای نوشتن یک رساله قرار ندهند؛ در غیر آن آبروی نقد و نقدنویسی را با چنین کنش غیرعلمی خواهند برد.
پنجم: آقای سروری، با فلسفه، کلام و عرفان نظری هیچگونه آشنایی ندارد، به همین جهت در این رساله، به جز آیات قرآن کریم برای حصول به مقصود خویش، حتا یک جملۀ درست و حسابی و منطقی ندارد. دکتر سروش خودش گفته است که مقالۀ او کلامی است. پس منتقد باید حداقل با علم کلام آشنایی داشته باشد که در این رساله هیچ مصداقی بر آشنایی ایشان از کلام و فلسفۀ اسلامی دیده نمیشود. در حقیقت، اگر آیات قرآن کریم را از رسالۀ ایشان بردارید، تمام گفتههایش یک صفحه هم نمیشود؛ آن یک صفحه هم، فحاشی و اتهام به صاحب مقالۀ رویاهای رسولانه است.
ششم: در صفحۀ ۵۷ رساله، آقای سروری گفتهاند که آقای دکتر سروش در عرصۀ قرآنشناسی، علوم قرآنی و دینی، تخصص ندارد و یک داکتر طب است. اولاً ایشان داکتر طب نیست، بلکه دکترای فلسفۀ علم دارد! دوم اینکه دکتر سروش سالها نزد مرحوم مطهری در عرصۀ تفکر اسلامی و علوم اسلامی تلمذ کردهاند. اما گیرم که ایشان تخصص ندارد، شما کجا در علوم قرآنی تخصص دارید که به خود اجازۀ تأویل داده و در صفحۀ ۴۷ رساله، «فلا أقسم الخنّس» بخشی از سورۀ مبارکۀ التکویر را به سیاهچالها تعبیر میکنید؟
هفتم: آقای سروری در رسالۀشان تنها کاری که کرده این است که بهصورت مکرر به دکتر سروش اهانت و ناسزا گفته و ایشان را مبلغ پروژهای کفری و بیبیسی را رسانۀ کفری دانستهاند. در صفحۀ ۴۰ رساله، عنوان را «شگفتیهای قرآن که دلایل برجسته برای آسمانی بودن این کتاب مقدس اند» آوردهاند و از خود قرآن کریم آیاتی را آورده و به آن استناد کرده اند که این کتاب (قرآن) آسمانی است. در فصل دیگر کتاب که از صفحۀ ۵۰ شروع میشود، تحت عنوانِ «نشانه گرفتنِ روش و میکانیزم نزول وحی از سوی سروش» بازهم سخنان پیشینِ خود را تکرار کرده و در فصل پایانی (از صفحۀ ۵۳ الی آخر)، دلایلی بر ردِ سفسطهگراییها و باورها و برنامههای باطل سروش آوردهاند و از سورۀ مبارکۀ النجم، الحجر، العنکبوت، الانعام و سورۀ مبارکۀ یونس و یوسف استناد جستهاند.
مراجع
– قرآن کریم
– سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت (نظریۀ تکامل معرفت دینی)، صراط، چاپ دوازدهم، ۱۳۹۲٫
– سروش، عبدالکریم، بسط تجربۀ نبوی، صراط، چاپ ششم، ۱۳۹۲٫
– محمد ص: راوی رؤیاهایی رسولانه (پارۀ اول، دوم و سوم) قابل درسترس در: www.drsoroush.com
– سروری، دکتور عبدالقهار، رد سفسطهگرایی سروش بر ماهیت مقدس کلام الله.
– طاهرزاده، اصغر، بررسی و نقد نظریۀ قبض و بسط تئوریک شریعت، بی تا، بی جا.
Comments are closed.