احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سیدرحیم هاشمی/ سه شنبه 4 جدی 1397 - ۰۳ جدی ۱۳۹۷
بخش نخست/
مقدمه
جوامع انسانی بدون ایجاد قواعد و پیمانهای مناسبی که به شکل گسترده مورد تأیید قرار گرفته باشد، پایدار نمیشوند؛ یعنی به رفاه و بهویژه توسعه دست نمییایند. قواعد و پیمانها، ثبات، نظم و توسعه را شکل میدهند و ناظر بر رفتار و ادارۀ امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ جوامع انسانی میباشند. از جانب دیگر، قواعد و پیمانها چگونهگی توزیع منابع انسانی و منابع قدرت و ثروت را توضیح میدهد. اندیشمندان علوم سیاسی بر این رشته از قواعد و پیمانها، اصطلاحاً «نهاد» نام گداشتهاند. (برنل و رندال، ۱۳۹۳، ص، ۱۶۰) در هر جامعهیی پنج نهاد اجتماعی بنیادی وجود دارد، این نهادها عبارت اند از نهاد خانواده، نهاد آموزش، نهاد اقتصاد، نهاد مذهب و نهاد دولت است. هر یک از نهادها، کارکردها و مسوولیتهای معینی دارند که در جهت نظم و ثباتِ جوامع ایفای نقش میکنند. مهمترین این نهادها، نهادِ حکومت و دولت است. (بروس کوئن، ۱۳۸۳، ص،۱۱۰)
دولت به شکل مُدرن آن در نیمۀ دومِ قرن ۱۷ بعد از وستفالی در پایان جنگهای مذهبی سیساله بهوجود آمد. با شکلگیری دولت – ملت در اروپا قدرت سیاسی و اجتماعی کلیسا و پادشاهیهای مطلقه به تحلیل رفت؛ به تدریج دولتها با ویژهگیهای کنونی در قرون بعدی بهوجود آمدند. با حذف قدرتهای محلی و فئودالی، دولت نوین به تمرکز قدرت و ساخت مرکز واحد مشغول شد و به تأسیس یک دستگاه اداری متمرکز نیز اقدام کردند که اجرای قدرت آنها را به صورت یکسان در سراسر سرزمین آنها و بر روی آحاد جمعیت تضمین میکرد. (نقیب زاده، ۱۳۸۸، ص، ۲۳)
دولت در واقع فرایند تکامل افکار انسانها و جوامع انسانی است و معهذا، اندیشههای سیاسییی که در عصر روشنگری و رنسانس اروپا شکل گرفت، برآمده از تطورات فکری دورههای پیشینِ تاریخ و متأثر از تمدن سرزمینهای مختلف، از یونان باستان، تا هند و چین و تا تمدن اسلامی در خاورمیانه، خراسان و فارس، و سایر تمدنهای کهن در شمال افریقا بود. تحول در عرصۀ اندیشه و دانش سیاسی جامعۀ غربی، به خصوص اروپا از تبعات مهمِ رنسانس بود. دانشمندان متعدد و مختلفی در طول سدههای اخیر و تا اکنون نظریات متنوع در این مورد ارایه داشتهاند. مقولات دولت-ملت و ملت دولت جایگاه مهمی در متن این اندیشهها احراز کرد. بنیاد دولتهای مدرن بر مبنای افکار و دانش جدید سیاسی گذاشته شد. در فرایند جدید تحولات سیاسی و اجتماعی، دولت و ملت در تأثیر متقابل قوام یافت. اتباع و رعیت متدرجاً به ملت و شهروند ارتقا کرد و نظام دولتی مطلقالعنان و مستبد به دولت مدرن با مشخصات پاسخگویی در برابر ملت و شهروندان تبدیل شد. سازو کارهای جدید شکل گرفت. جامعۀ مدنی، احزاب سیاسی، پارلمانهای منتخب و قانونگذاری و نظارت بر قانون توسط نهاد دولت مدرن بهوجود آمد و در مسیر زمان تکامل یافت (اندیشمند، ۱۳۹۲، ص، ۲۰). کارکرد خاص نهاد دولت مدرن، نهادینه ساختن هنجارها از طریق قوانین مصوب مجالس مقننه و اجرای قوانین تصویب شده است. دولت درگیریهای موجود در میان اعضای جامعه را حلوفصل و در مقابل تهدیدهای خارجی و داخلی از شهروندان حمایت میکند و زمینههای رشد، رفاه و امنیت را برای شهروندانش آماده میسازد.
آنچه که در دولت مدرن از ویژهگی خاصی برخوردار است، احزاب سیاسی است. تنها پدیدۀ سیاسییی که دولتهای پیشامدرن را از دولتهای مدرن متمایز میسازد، احزاب سیاسی است. نهادهای جامعۀ سیاسی نوین باید اشتراک تودۀ مردم را سازمان دهند. تمایز نهاد تعیینکننده میان جامعۀ سنتی و مدرن در سازمانهاییکه برای ساختار بخشیدن اشتراک تودۀ مردم در سیاست فعالیت دارند، نمایان میشود. برای همین نهاد شاخص جامعۀ سیاسی نوین، حزب سیاسی است؛ چون دیوانسالاری، مجالس قانونگذاری و انتخابات پدیدههای قدیمی هستند.
دیوانسالاری به هیچ روی یک پدیدۀ نوین نیست. دیوانسالاریهایی که در امپراتوریهای چین، عثمانی، روم شرقی و غربی و امپراتوری ساسانی وجود داشتند، از نظر تمایز ساختاری نظامهایی کامل بودند؛ استخدام و ترفیع در این دیوانسالاریها بر حسب شایستهگی، دستآورد و لیاقت صورت میگرفت، شیوههای نظارتی و عملکرد به دقت ساخته و پرداخته شده بود و مقررات حاکم بر اعمال حکومتی غالباً در سطح بالا قرار داشت. مجامع و مجالس قانونگذاری نیز مختص جامعۀ سیاسی نوین نیست؛ بیشتر چنین مجامع و مجالس در دولتشهرهای یونان باستان نیز وجود داشتند. پدیدۀ انتخابات نیز مختص جامعۀ سیاسی نوین نیست؛ فرماندههای نظامی، و بزرگان در آتن، تریبونها و کنسولها در روم انتخاب میشدند. قوانین اساسی، قوانین مدنی و دادگاهها پیش از پیدایش دولت مدرن به صورت کامل وجود داشتند. تنها پدیدهیی که محصول دولتهای مدرن است، حزب سیاسی است. پس حزب را باید نهاد شاخص سیاست نوین دانست؛ زیرا تنها نظامهای سیاسی نوین و دولت مدرن است که به سازمانها نیاز دارد تا تودههای مردم را برای اشتراک و سازماندهی سیاست بسیج کنند. (هانتینگتون، ۱۳۹۲،ص، ۱۳۵)
حزب سیاسی دارای کار ویژههایی است که مورد تأیید جوامع سیاسی نوین و دولتهای مدرن میباشد. احزاب ناظر بر ثبات سیاسی و نظم اجتماعی اند که در سرشت خود، مجموعهیی از هنجارهای پذیرفته شده، قواعد و رویههای امروزه را بهوجود آورده اند. از جانب دیگر، احزاب زادۀ دولت مدرن اند و مهمترین سازمان سیاسی در دنیای معاصر میباشند. شرط اولیۀ دموکراسی و حکومتهای دموکراتیک، احزاب متنوع و گوناگون است؛ دموکراسی به معنای واقعی آن، جز رقابت احزاب سیاسی نیست و انتخابات بدون احزاب معنا ندارد.
دولت مدرن
از دولت مدرن و دولتهای ملی تعاریفِ متعددی صورت گرفته است. هر اندیشمند نظر به رشتۀ تخصصی و مطالعاتیِ خود تعریفی برای دولت ارایه کرده است. بعضی تعاریف حقوقی، بعضی سیاسی و برخی هم جامعهشناسانه اند.
دولت مدرن به دستگاه سیاسییی اطلاق میشود که در محدودۀ مرزهای یک قلمرو سرزمینیِ مشخص حاکمیت دارد و میتواند از ادعای حاکمیت خود با کنترل قدرت نظامی پشتیبانی کند و بسیاری از شهروندانش احساس مثبتِ تعهد نسبت به هویت ملی آن را دارند. (آنتونی گیدنز، ۱۳۸۵، ص، ۳۴۱)
هلد و مک گراو میگویند، دولت مدرن تشکیلات سیاسیِ جدا از حکام و مردم است که از اختیارات قانونی عالی بر یک منطقۀ مرزبندی شده، با پشتوانۀ انحصاری از قدرتِ اجبارآمیز بهرهمند است. این دولت به واسطۀ دستیابی به حداقلی از حمایت یا وفاداری، از شهروندانش مشروعیت کسب میکند.
Comments are closed.