گزارشگر:یعقوب یسنا/ یک شنبه 9 جدی 1397 - ۰۹ جدی ۱۳۹۷
اگر بخواهیم وضعیت علم و دانش و نگاهی علمی در نهادهای گویا علمی (دانشگاهها) بهتر شود؛ باید از اساس، نصاب را در وزارت معارف تغییر داد. شاید در جهان و منطقه، بدترین نصاب را داشته باشیم که جنبۀ آموزشی و کاربردی نداشته باشد. در نصاب، جنبۀ آموزشی و کاربردی اصالت دارد. تا در نصاب به آموزشی کردن و کاربردی کردن، اصالت داده نشود؛ با وارد کردن اطلاعات و معلومات، تحولی مثبت و تاثیرگذار در نصاب به وجود نمیآید.
در مکتبهای افغانستان بعد از دوازده سال، دانشآموزان هیچ مهارتی این جهانی را یاد نمیگیرند؛ حتا مهارت و منطق درستنوشتن، درستخواندن و درست فکرکردن را در یک چارچوب منطقی و علمی یاد نمیگیرند؛ چرا؟ برای اینکه نصاب جنبۀ آموزشی روشمندانه ندارد. در کتابهای درسی، فقط اطلاعات بیرویه انداخته شدهاست. کتابهای درسی ما به زبالۀ اطلاعات میماند. حتا این اطلاعات جدا از روشمندی، به اساس دیدگاههای علمی معاصر، اعتبار «اطلاع» را ندارند.
منظور نمونه است: نام کتاب درسی، ادبیات است. اما جنبۀ آموزشی درستخواندن و درستنوشتن در کتاب ادبیات مطرح نیست. بیشتر اطلاعات تاریخی و مذهبی دربارۀ افراد و… در کتابهای ادبیات پرتاب شدهاست. این اطلاعات در مضمونهایی بهنام تاریخ افغانستان، تاریخ اسلام، دینیات و… نیز تکرار شدهاست. لازم نیست آنچه را که دوست داریم یا به عقیده و سلیقۀ ما سازگار است، آن را در هر مضمونی تکرار کنیم؛ اطلاعات نباید به صورت یکنواخت تکرار شود. انباشتهکردن ذهن دانشآموز از اطلاعات تکراری، باعث تنبلی و تعطیلی کنجکاوی ذهن دانشآموز میشود.
نصاب ما مملو از اطلاعات تکراری و بیرویه است. اما فاقد اطلاعات نو از دریافتهای معاصر علمی دربارۀ زندهگی، جهان و فناوری است. ارایۀ مطالب در نصاب جنبۀ علمی و منطقی ندارد. بعد از دوازه سال دانشآموز بیآنکه مهارتی را یاد بگیرد، دارای یک چارچوب ذهن منطقی و علمی شود؛ با ذهن انباشته از اطلاعات بیپایه و بیاساس و عصبیتهای جنسیتی، مذهبی و قومی فارغ میشوند.
اصولاً نصاب طوری باید تهیه شود که جنبۀ علمی و منطقی در تهیۀ مطالب درنظر گرفته شود تا دانشآموزان در دوازده سال، دارای چارچوب ذهنی علمی و منطقی شوند. اما دانشآموزان با هیچ پایه و اساس علمی آشنا نمیشوند؛ فقط اطلاعاتی بیپایه و اساس منطقی و علمی ذهن آنان را انباشته میکند. این اطلاعات برای زندهگی یک انسان هیچ فایدهیی ندارد. در این اطلاعات از جنس و مسایل جنسی انسان سخن گفته نمیشود. با انسان، جنس و مسایل جنسی انسان طبق روشهای سنتی برخورد میشود. یا مسایل جنسی انسان کتمان میشود، یا سخن گفتن دربارۀ جنس و مسایل جنسی انسان با بدبینی و نفرتانگیزی بیان میشود که درکل، کلیشههای جنسیتی به دانشآموز اطلاعرسانی و ذهنیتسازی میشود.
معضل و مشکل انسان در عدم شناخت درست است. نگاههای جنسیتی و زنستیزانۀ جامعۀ مردسالار ما ناشی از عدم شناخت درست است. در نصاب ما از بدن ما و ضرورتهای بدن ما سخن گفته نمیشود. به ما آموزش داده نمیشود چگونه از بدنهای خود مراقبت کنیم. هنوز بخشهای حساس بدن ما در نصاب ما تابو است. هنوز از عادت ماهوار یک دختر سخن گفته نشدهاست. مطرح کردنِ آموزشهای جنسی و برقراری ارتباطات درست قبیح، تابو و زشت است؛ درحالیکه آموزش باید در مرحلۀ نخست به شناخت درست فرد از خودش بینجامد.
دخترانم میگویند معلم دینیات ما میگوید اگر موی تان از زیر چادر تان بیرون شود، شیطان به سر تان تُف میکند. چند سال از این تُفکردن شیطان گذشته اما هنوز میپرسند که پدر شیطان چطو تُف میکند. این اطلاعات است که ذهن ایشان را انباشته کردهاست، اما اساس و بنیاد ندارد. لازم نیست به کودک این گونه گفته شود. این گونه برخورد، موجب میشود که کودک دچار احساس تقصیر و گناه شود. نسبت به خودش عقده پیدا کند. ذهنش پُر شود از عقدههایی که پس رانده شدهاست. به کودکهای خود باید یاد بدهیم که نسبت به اعضای بدن خود دید مثبت داشته باشند، تا بتوانند خود را و بدن خود را دوست داشته باشند. درست نیست که به کودک، نفرت از بدنش را تبلیغ و ترویج کنیم. عقده به خود، عقده به زن، عقده به مرد، عقده به جنس، عقده به جامعه و… از این گونه برخوردهای نادرست و خلاف آموزش، در ذهن و روان افراد شکل میگیرد.
مثلاً در کیمیا تا گفته شود که آب چگونه به یخ تبدیل میشود؛ گفته میشود از قدرتهای خداوند است. احترام قدرت خداوند سر جایش. اما نصاب باید هر مورد را در بستر علت و متغیر آن مطرح کند که به دانشآموز دید علمی و منطقی بدهد تا دانشآموز بتواند مناسبات را در چارچوب منطقی و علمی بشناسد و در شناختِ مناسبات دارای تفکر علمی و منطقی شود. اطلاعات اگر در یک چارچوب منطقی و علمی ارایه نشود، به شناخت نمیانجامد. به فرد، توانایی و قدرت شناخت نمیبخشد. فرد از نظر اندیشه و شناخت بالغ نمیشود، همچنان در صغارت میماند.
اینکه چرا دارای دیدگاه علمی نمیشویم، چرا نمیتوانیم به مناسبات، روابط، جنس و… دیدگاهی نسبتاً علمی داشته باشیم؛ همه بر میگردد به محتوای نصاب و چگونگی آموزش ما در دورۀ مکتب. چارچوب فکری و شخصیتی ما در این دوازده سال شکل گرفته است. به سادهگی نمیشود چارچوب فکری و شخصیتی خود را عوض کنیم. جهانبینی ما نسبت به زندهگی، انسان، زن، مرد، جنس و… اساس گذاشته شدهاست. به همین اساس ذهن ما نسبت به توجیه، تایید یا رد قضایا جهتگیری میکند. آنچه که در این دوازده سال به ما یاد داده میشود؛ از نظر آموزشی، علمی نیست، از نظر اطلاعاتی، مدرن و مفید نیست. باید گفت نصاب ما غیر علمی و غیر آموزشی است. این غیر علمی بودن و غیر آموزشی بودن موجب میشود که در این دوازده سال، بیشتر صاحب عقدههایی نسبت به زندهگی، انسان، بدن، زن و جهان شویم. انسانهایی را بهنام کافر بد بدانیم؛ انسانهایی را بهنام زن بد بدانیم؛ انسانهایی را برای قومیت شان بد بدانیم و… . باید تأکید کرد که علم با عقده، فرق دارد. اگر بخواهیم دارای دیدگاه علمی شویم، نصاب را باید تغییر بدهیم. تا نصاب را علمی و آموزشی نسازیم؛ توقع نداشته باشیم وضعیت علم در دانشگاهها یا اکادمی علوم بهتر شود.
دانشگاههای دیگر را نام نمیگیرم. دانشگاه کابل پیش از دانشگاه تهران اساس گذاشته شدهاست. بیشتر از هشتصد استاد دارد. شاید بیست و چند هزار دانشجو داشته باشد. اما فعالیت علمی و پژوهشیاش کجاست؟ چه پژوهش و تحقیقی را در عرصۀ علمی به ثبت رساندهاست؟ هر سهسال استادان کاری را بهنام تحقیق ارایه میکنند و رتبۀ علمی میگیرند؛ این تحقیقها کجا ثبت میشوند؟ نتیجۀ علمی این تحقیقها چیستند؟ چه راهحلی ارایه کردهاند؟ پاسخ این سوالها برمیگردد به اینکه ما هنوز دیدگاه علمی نداریم؛ دیدگاه علمی در تفکر و اندیشۀ ما غالب نیست. چارچوب فکری منطقی و علمی نداریم. روش تفکر و منطقی علمی به ما آموزش داده نشدهاست. علم، چارپوب منطقی و روش دارد. اگر چارچوب منطقی و روش علمی در ذهن ما از آموزشهای دورۀ کودکی در مکتب نهادینه نشود، چندان ممکن نیست دارای یک دیدگاه علمی و منطقی شویم. پس به مراتب تکرار باید کرد که به سراغ اصلاح نصاب برویم.
رویکرد علمی نه در نصاب وزارت معارف مطرح است و نه در نصاب دانشگاهها. در تدوین نصاب، ارایۀ اطلاعات بی سر و ته، مهم نیست؛ مهم این است که رویکرد علمی، منطقی و پژوهشی با جنبههای یادگیری در چگونگی تدوین اطلاعات درنظر گرفته شود. گاهی از اصلاح نصاب در وزارت معارف و وزارت تحصیلات سخن گفته میشود. اما این اصلاحات، پروژهیی استند. چند فرد که انگلیسی یاد دارند اما متخصص نیستند، متنهایی را از انگلیسی ترجمه میکنند. ترجمۀ این متنها که میخوانید، خیال میکنید که «ترجمهگر» گوگل ترجمه کردهاست. مفهوم و برداشتی از این ترجمهها به دست نمیآید. در اصلاح نصاب باید متخصصان، علم و دانش را بومی و تولیدی کنند. با رویکرد پروژهیی و ترجمۀ تحتالفظی نمیشود نصاب را اصلاح کرد و علم را ترویج کرد.
با بومی کردن و تولیدی کردن علم است که دارای دیدگاه علمی میشویم؛ در غیر آن قصه همان است که چند سال پیش بود: کسی از دانشکدۀ هنرهای زیبا تحقیق ترفیعاش را در بارۀ هنرهای تجسمی نوشته کردهاست. مرجعی که در وزارت تحصیلات، تحقیق استادان را از نظر مذهبی و عقیدتی مورد بررسی قرار میداده؛ گفته این کار خلاف دین است. در دین هنر تجسمی، کفر است. بنابه این دیدگاه و جهانبینی، به سرنوشتِ غریبِ علم فکر کنید!
اگر بخواهیم وضعیت علم در نظام آموزشی ما بهتر شود؛ نخست باید وزارت معارف و تحصیلات را از این انباشتهگی و بی در و پیکر نجات دهیم. اگر ممکن باشد، هر دو وزارت با هم ادغام شود، یک وزارت منظم و منسجم از این دو وزارت ارایه شود. در افغانستان تا ضرورت منطقی جدایی وزارت معارف و تحصیلات عالی مطرح باشد، حیثیتی بودن این جدایی مطرح است. این که وزارت تحصیلات عالی سویهاش بالا است و از معارف، پایین است!
بعد حکومت این نهاد واحد از دو وزارت را از خویشخوری و مناسبات سیاسی نجات بدهد؛ افراد متخصص را استخدام کند. ملاها و سیاستمدارانی که در این نهاد تشریف دارند، معاش آنها را بدهد، بگوید خانۀ تان باشید یا برای مدتی آنها را تاجیکستان، ترکیه، دبی و… بفرستد که چکر بزنند و… با ملابازی و سیاستبازی وضعیت نصاب و علم در معارف و تحصیلات بهتر نمیشود.
اگر بخواهیم نصاب را اصلاح کنیم، سلیقه و عقیدههای مذهبی و قومی خود را در جیب خود بگذاریم؛ سلیقه و عقیدههای مذهبی و قومی خود را به کودکان خود تزریق نکنیم. نصاب را باید متخصصان بنابه دریافتهای معاصر علمی آموزش و یادگیری تهیه کنند. از این که عقدههای خود را به کودکان خود انتقال ندهیم؛ این بزرگترین خدمت به نسلهای بعد از ما خواهد بود.
Comments are closed.