احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سیدرحیم هاشمی/ دو شنبه 10 جدی 1397 - ۰۹ جدی ۱۳۹۷
بخش چهـارم و پایانی/
کارکرد احزاب سیاسی
کارکرد احزاب سیاسی از دیدگاه کلاسیک، تقریباً به برگزاری انتخابات و مسایل مربوط به آن محدود میشود. هرچند نقش احزاب در انتخابات از اهمیت برخوردار است و کثرت انتخابات (انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات پارلمانی، شوراهای ولایتی، شوراهای ولسوالیها و انتخابات شهرداریهای و والیها) در کشور بر اهمیتِ آن میافزاید؛ اما نقش و کارکرد احزاب فقط به انتخابات محدود نمیشود، زیرا احزاب بازیگر صحنۀ سیاستِ داخلی هستند و در نتیجه، از یکسو تبلور تمامی تحولات و کنشهای سیاسی و از سوی دیگر، برانگیزندۀ این تحولات و کنشها تلقی میشوند.
کارکرد احزاب سیاسی در دولتهای مدرن به کارکردهای آشکار و پنهان تقسیمبندی میشود. کارکرد آشکار آن است که منطقاً از یک سازمان سیاسی یا ارگان انتظار میرود و معمولاً در متون مربوط (به اساسنامه، نظریهها و غیرموضعگیریهای حزب) تصریح میشود (نقیبزاده، ۱۳۹۰، ص ۵۹). بدین ترتیب، کارکردهای احزاب سیاسی را یک یک بررسی میکنیم.
کارکردهای آشکار احزاب سیاسی
۱ ـ حفظ نظام سیاسی
مبارزات حزبی، شکل ظریفشدۀ مبارزات خشونتآمیزِ سیاسیِ گذشته است. همین امر بهتنهایی تا حد زیادی در ثبات سیاسیِ یک جامعه موثر است، حتا احزابِ مخالف نیز خود در جلوگیری از یک حرکتِ خشونتآمیز با نظام بسیار موثرند. در کشورهایی که به دلایلی از ایجاد احزاب افراطی چپ یا راست جلوگیری شده است، حرکتهای زیرزمینیِ بسیار وحشتناکی شکل گرفته که بریگاد سرخ در ایتالیا یا گروه با درماینهف در آلمان را میشود از آن جمله شمرد. با توجه به آنچه که گفته شد، میتوان گفت احزاب سیاسی با سازماندهی و اداره کردنِ چالش ها و نارضایتیها، مانع از ایجاد آشوب و درگیری از سوی تودۀ مردم میشوند و بدین ترتیب، ثبات سیاسی را در جامعه بهبار می آورند.
۲ـ عملکرد تجمیع
عملکرد تجمیع به این معنا که منافع و نظریاتِ مختلفی بهطور پراکنده در جامعه وجود دارد. افراد و گروه های اجتماعی مطالباتی از نظام سیاسی دارند، این خواستها و مطالبات ابتدا در گروههای صنفی و انتفاعی با یکدیگر مرتبط شده، سپس در قالب احزاب یکپارچه میشوند و به سیستم انتقال مییابند. بدین ترتیب، کار تصمیمگیری آسان میشود. این عمل از زاویۀ بیان افکار و آرای عمومی که پایههای دموکراسی بر آن استوار است، حایز اهمیت است؛ زیرا اگر آن مطالبات برآورده نشود افراد و گروه های اجتماعی با بهدست آوردن کوچکترین فرصتی، دست به آشوب و شورش میزنند تا بدین طریق، به تحقق خواسته و تقاضای خود برسند، پس بدون وجود احزابی سیاسی چگونه میشود اینهمه افکار و منافع متفرق را یکپارچه و در نهایت، ارادۀ عمومی که در قالب ارادۀ اکثریت تبلور مییابد را مشهود کرد؟ (همان،۱۳۹۰، ص ۶۰)
۳ـ بازتاب نارساییهای نظام سیاسی
احزاب سیاسی نارسایی نظامی سیاسی را نقد و بررسی کرده و منعکس میکنند. اگر حزب حاکم در عملکردها و ابتکارات تقنینی با ارایۀ لایحههایی برای تصویب در قوۀ مقننه دقیق نباشد، هرگونه حرکتِ نادرست از دید عموم پنهان نمانده و اعتبار حزب حاکم را کاهش میدهد. حزب رقیب با استفاده از این فرصت برنامۀ جانشین و حکومتِ بدیل را ارایه میدهد. در این وضعیت، حزب نقش نگهبان سیاست را بازی میکند و نمیگذارد سیاستمداران با سیاستبازیهای شان زمینۀ بیثباتی و بینظمی سیاسی را در کشور بهوجود بیاورند. (عالم، ۱۳۸۸، ص ۳۴۹)
۴ ـ کارکرد سازماندهی انتخابات
احزاب سیاسی مردم را بسیج و به سوی صندوقهای رأی هدایت میکنند. احزاب شهروندان بیتفاوت را به شهروندانِ فعال تبدیل میکنند و از راه ایجاد سیستم آگاهیدهی، فرهنگ سیاسی مشارکتی را در جامعه توسعه میدهند.
کارکرد دیگر احزاب سیاسی، معرفی کردنِ نامزدان برای انتخابات است. در واقع، تربیت یک هیأت سیاسی به طبقۀ رهبری برخاسته از مردم که بدون آن ادارۀ امور در عصر تخصصی شدنِ مشاغل سیاسی میسر نیست، به عهدۀ احزاب سیاسی است. معرفی نخبهگان یا تربیتشدهگان سیاسی از طرف احزاب، این اطمینان را به مردم میدهد که پستهای سیاسی در دستِ نااهلان قرار نخواهد گرفت و علاوه برآن، لازم است رابطۀ دایمی بین انتخابکنندهگان و انتخابشوندهگان وجود داشته باشد که این مقصود از طریق احزاب بهتر برآورده میشود. حزب نقش پُلی را ایفا میکند که دو طرف قرارداد اجتماعی را بههم وصل میکند. کارکرد دیگر احزاب سیاسی در رابطه با انتخابات، تربیت و نظارتِ رفتار و مواضع نمایندهگان در درون مجلس است. (نقیب زاده، ۱۳۹۰، ص ۵۸)
۵ ـ کارکرد تدوین سیاستهای عمومی
احزاب برای رسیدن به قدرت، به تدوین سیاستهای عمومی میپردازند. افکار، طرحها، سیاستهای عمومی و برنامههای استراتژیکِ خود را در مقایسه با سایر احزاب سیاسی در معرض دید رأیدهندهگان قرار میدهند تا مردم به بهترین طرح و برنامۀ عمل حزب رأی بدهند. حزب حاکم در رقابت با احزاب دیگری که میخواهند دولت را در دست بگیرند، دست به تدوین سیاستهای عمومی و یک استراتژی و مجموعهیی از کنشها و واکنشهایی میزند که در در جۀ اول، باعث اعتلای آگاهی سیاسی مردم میشود.
۶ـ کارکرد آموزشی احزاب
کارکرد مهم و اساسیِ دیگر احزاب سیاسی، آموزش سیاسی و اجتماعی کردنِ سیاسیِ افراد است که به منظور ارتقای سطح فکری افراد، ایجاد انگیزۀ مشارکت سیاسی و کادرسازی برای تصدی حکومت و قدرت سیاسی و ادارۀ موفق جامعه انجام میگیرد (سجادی، ۱۳۸۶، ص ۳۶). اکثر احزاب سیاسی آموزشگاهها و پژوهشگاههایی دارند که در آن آموزش نظری و عملی اعضا صورت میگیرد. علاوه بر تربیت یک هیأت سیاسی حرفهیی و مجرب که آیندۀ سیاسی کشور را تضمین میکند، تودههای حزبی به نگرش و بینش سیاسی دست پیدا کرده، میتوانند مسایل سیاسی را تجزیه و تحلیل کنند که بدون آن کنش سیاسی نامفهوم و غیرقابل پیشبینی خواهد بود. ( نقیب زاده،۱۳۸۷ ص ۲۰۸)
کارکرد دیگر احزاب سیاسی، اجتماعی کردن سیاسی افراد جامعه است؛ اجتماعی شدن فرایندی است که افراد در جامعۀ سیاسی معین با نظام سیاسی آشنا میشوند و تا اندازۀ قابل توجهی ادراکشان از سیاست و واکنشهایشان نسبت به پدیدههای سیاسی تعیین میشود. اجتماعی شدن سیاسی معمولاً توسط احزاب حاکم که حکومت و دولت را در دست دارند، صورت میگیرد. تمامی یادگیری سیاسی، رسمی و غیررسمی عمدی و برنامهریزی نشده در هر مرحله از دورۀ زندهگی، شامل یادگیری آشکار سیاسی و هم یادگیری ظاهراً غیرسیاسی توسط احزاب سیاسی حاکم صورت میگیرد. مثلاً در زمان حاکمیت حزب نازی در آلمان به کودکان یاد داده میشد که در درجۀ نخست باید نسبت به دولت آنگونه که در پیشوا یعنی آدولف هیتلر تجسم یافته است، وفادار باشند. همۀ کتابهای درسی با ایدیولوژی نازی همآهنگ باشند و حتا در کتابهای درسی ریاضی از مثالهای مناسب استفاده میشد.
لنین در سخنرانی برای اتحادیۀ جوانان کمونیست در ۲ اکتبر ۱۹۲۰ میگوید: تنها با تغییر شکل اساسی آموزش، سازماندهی و تربیت جوانان، خواهیم توانست تضمین کنیم که نتایج تلاشهای نسل جوان ایجاد جامعهیی متفاوت با جامعۀ قدیم یعنی جامعۀ کمونیستی است. (راش، ۱۳۸۷، ص ۱۰۴)
اجتماعی شدن در شوروی از طریق سازمان پیشآهنگانِ جوان که تقریباً همۀ کودکان بین نُه تا چهارده سال عضو آن بودند، بیشتر تقویت میگردید. حزب کمونیست از طریق سازمان پیشآهنگان، افراد را ترتیب و به عضویت اصلی حزب انتخاب میکرد.
کارکردهای پنهان حزب
۱- کارکرد پنهان احزاب سیاسی در قدم نخست، انسانی کردنِ روابط سیاسی است؛ به این صورت که کارگزار محلی حزب روابطی صمیمی با اعضای حزب برقرار کرده و مشکلات آنها را در مراجع مربوط حل میکند.
۲- کارکرد پنهان حزب اینکه ماشین حزب تأمینکنندۀ امتیازات سیاسی برای پارهیی از مؤسسات اقتصادی است. در واقع، در اینجا دو موسسۀ سیاسی و اقتصادی وارد معامله شده و کالاهای سیاسی و اقتصادی خود را به هم معاوضه میکنند. حزب از موسسۀ اقتصادی در نزد دولت حمایت میکند و موسسۀ اقتصادی به حزب کمک مالی میرساند.
۳- اینکه حزب زمینۀ وحدت و یکپارچهگی را در میان افراد جامعه بهوجود میآورد. ملاحظات اجتماعی، نژادی، قومی و مذهبی و زبانی به فراموشی سپرده شده و همهگان به مشارکت به نفع حزب دعوت میشوند.
۴- یکی دیگر از کارکردهای پنهان حزب، ایجاد شغل و اشتغالزایی توسط حزب برای اعضای آن میباشد. حزب با ایجاد کارگاههای تولیدی و اقتصادی اعضای خود را به کار میگمارد.
احزاب شهروندانِ منزوی و بیتفاوت را به شهروندان آگاه و فعال تبدیل میکند. شهروندان را با ساختار سیاسی و اجتماعی آشنا میسازد و درک آنها را نسبت به مسایل و قضایای سیاسی و اجتماعی بلند میبرد. تأمل و همدیگرپذیری و رقابت سالم را برای ساخت یک جامۀ آگاه و سرزنده بهوجود میآورد.
نتیجهگیری
احزاب سیاسی به شکل امروزی آن، محصول دولت مدرن است. با شکلگیری دولتهای ملی و برقراری نظام پارلمانی احزاب سیاسی تکامل یافت. در دولت مدرن احزاب سیاسی تنها نیروی مهمِ سازماندهندۀ نظم و ثبات و نگهدارندۀ نظامی سیاسی میباشند. احزاب با کارکردهای متنوع مانند حفظ نظام سیاسی، عملکرد تجمیع، گسترش مشارکت همهگانی، اجتماعی کردن سیاسی جامعه، بازتاب نارساییهای نظامی-سیاسی، آموزش اعضای حزب، مدیریت منازعات و بحرانها، نقش مهمی در زندهگی سیاسی و اجتماعی عمومی ایفا میکند. امروزه احزاب یکی از ضروریاتِ زندهگیِ جوامع بشری محسوب شده و مهمترین سازمان سیاسی در دولتهای مدرن به حساب میآید. دموکراسی در نهایت چیزی جز رقابت حزبی نیست. وجه بارز دمکراسی در عصر کنونی وجود فضاهای انتخاباتی رقابتآمیز میباشد. تداوم حکومتهای مردمسالاری و دموکراتیک بدون وجود احزا ب سیاسی ممکن نیست.
در جامعهیی که احزاب سیاسی وجود نداشته باشند، شکافهای اجتماعی زمینۀ انواع منازعات، بحرانها و رقابتهای ناسالمِ قومی و نژادی را بهوجود میآورد. عدم موجودیت احزاب، انواع فساد را در جامعه گسترش داده، قوم و خویشپرستی غیراخلاقی در جامعه سنت شده و تمامی ارزشهای انسانی در قالبِ آن سنجیده میشود. بنابراین احزاب جزوِ ضروریات دولت مدرن است. بدون حزب، جامعۀ سیاسی مانند کشتی بیناخدا است.
منابع
۱٫ اندیشمند، محمد اکرام، دولت- ملتسازی در افغانستان، انتشارات سعید، چاپ اول
۲٫ برنل، پیتر و ویکی رندال، سیاست در جهان در حال توسعه، ترجمۀ دکتر احمد ساعی، دکتر سعید میرترابی، نشر قومس چاپ اول
۳٫ همان ص، ۱۶۲
۴٫ قومس، چاپ اول، سال ۱۳۹۳، ص ۱۶۰
۵٫ پالمر، رابرت روزول ، تاریخ جهان نو، ترجمۀ ابولقاسم طاهری، انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم
۶٫ سجادی، سیدعبدالقیوم، مبانی تیوریک احزاب سیاسی در اسلام، نشر مطبعۀ بلخ، چاپ اول
۷٫ عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، چاپ بیستم
۸٫ کوئن، بروس، درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمۀ محسن ثلاثی، نشر توتیا، چاپ بیستویکم
۹٫ گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی گیدنز، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ شانزدهم سال ۱۳۸۵، ص ۳۴۱
۱۰٫ همان، ص ۳۴۲٫
۱۱٫ همان، ص ۷۶۶
۱۲٫ همان، ص ۳۵۰-۳۵۳
۱۳٫ نقیبزاده، احمد، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، نشر قومس، چاپ هشتم
۱۴٫ همان، ص ۵۸
۱۵٫ همان، ص ۶۰
۱۶٫ نقیبزاده، احمد، سیاست و حکومت در اروپا، چاپ نهم، تابستان، نشر سمت
۱۷٫ درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، نشر سمت، چاپ پنجم
۱۸٫ همان، ص ۲۰۲
۱۹٫ هانتینگتون، سموئل، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمۀ محسن ثلاثی، نشر علمی، چاپ پنجم
۲۰٫ راش، مایکل، جامعه و سیاست، ترجمۀ منوچهر صبوری، نشر سمت، چاپ هفتم، سال ۱۳۸۷، ص ۱۰۴
Comments are closed.