گزارشگر:شنبه 29 جدی 1397 - ۲۸ جدی ۱۳۹۷
بخش نخست/
پوهنمل عبدالبشیر فکرت بخشی، استاد دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل/
چکیـده
ادیان تقسیمبندیهای بسیاری مختلفی دارند که از آن میان، یکی هم تقسیم ادیان به دو دستۀ ۱- ادیان الهی و ۲- ادیان وضعی(بشری) است. این دستهبندی از نظر مفهومی بلااشکال است، امّا از لحاظ مصداقی یا نمونهیابی با دشواریهای چندی مواجه است. فیالمثل نمیتوان بهراحتی در مورد الهی بودن یا نبودن ادیانی چون: دین زرتشتی، دین هندویی، دین بودایی و… قضاوت کرد. آنچه قضاوت در این مورد را دشوار ساخته است، تعدد و حتا تناقض قرائتها یا روایتها از این ادیان، و نیز احتمالی بودن برایندِ پژوهشهای تاریخی پیرامون آنهاست. از طرفی هم، الهی بودن یا نبودنِ چنان ادیانی را نمیتوان با ارجاع به اسامیِ پیامبران مذکور در متون اسلامی مشخّص کرد. زیرا نامهای همۀ پیامآوران الهی در متون اسلامی تذکر نرفته است و از اینرو، چنین کاری عملاً ناممکن است. روی این حساب، کمترین چیزی که در این باب عجالتاً میتوان سفارش کرد، توقف است مادامی که الهی بودن یا نبودنشان با دلایل قاطع و یا لااقل مرجّح ثابت گردد. تعیین اینکه اصل بر الهی بودن ادیان است و یا وضعی(بشری) بودنِ آنها، میتواند برای عبور از موضع لاادریگری در برابر ادیان کمک نماید. کما اینکه، اگر اصل بر الهی بودن ادیان باشد، در آنصورت مادامی که خلاف آن ثابت نشود، اصل به قوّت خود باقی میماند. برخلاف، اگر اصل را بر وضعی(بشری) بودن ادیان بنهیم، آنگاه در مواجهه با ادیانی که بهدرستی روشن نیست الهیاند یا خیر، حکم بر وضعی بودن آنها جاری میشود. اسلام علیالظاهر اصل را بر الهی بودن دین میگذارد و با این کار، از یکسو دایرۀ شمول ادیان الهی را وسعت میبخشد و از سویی، به تساهل و گفتوگوی هر چه بیشتر میان پیروان ادیان مختلف کمک میرساند.
درآمد
دین امروزه عملاً در زندهگیِ کثیری از ساکنان این کرۀ خاکی-آبی حضور دارد و افزون بر وجه پنهان اعتقادی آن، بخشی از فرهنگ جوامع مختلف بهحساب میآید. روی این نکته، دین پدیدهیی صرفاً تاریخمندشده نیست، بلکه خلاف آن، ارزیابی چونی و چرایی دین، طرح و تحلیل یک واقعیّتِ اجتماعی و فرهنگی است که اثری ملموس و قابل دید بر زندهگی آدمیان دارد. به گواهی تاریخ، یکی از چالشهای همیشهگی فراروی پیروان ادیان گونهگون، نحوۀ تعامل آنها با اختلافهای دروندینی و میاندینی است. ادیان عمدتاً پس از رحلت رسولان آن به فرقهها و مذاهب مختلفی تقسیم شدهاند که گاهی تخاصم ذاتالبینی میان گروههای دروندینی تا سرحد تکفیر یکدیگر و رویاروییهای خونین میانشان بالا گرفته است. از اینرو، یکی از مسایل داغ در دنیای مدرن نحوۀ تعامل دینداران با تنوع و تکثّر دروندینی است. از این گذشته، فِرق و مذاهب دروندینی علیرغم تمام تفاوتهای میانگروهیشان، در هویّتی کلانتر مثلاً: اسلام با هم مشترکاند. آنسوتر از این، در عرض اسلام ادیان دیگری مانند: مسیحیّت، یهودیّت، بودیسم، هندوییسم و… نیز وجود دارد که پرسش از نحوۀ تعامل مسلمانها با پیروان سایر ادیان را عملاً فراروی ما مینهد. از آنجاییکه عمل فرع بر نظر است، اصلاح نظری و فکری میتواند زمینهیی برای اصلاح عملی و رفتاری پیروان ادیان مختلف فراهم آورد. آنچه در این مقاله کانون توجه ماست، به نگرش مسلمانها در پیوند به منشای دینهای دیگر مانند: دین هندویی، دین بودایی، دین زرتشتی و… تعلّق میگیرد و بنابراین، سرشت و ماهیّت نظری دارد. با این وجود، اثراتِ عینی آن را در تعامل با پیروان دینهای دیگر نمیتوان نادیده انگاشت و از این بابت، موضوع روی دست در گامِ نخست اهمیّت نظری دارد و به سبب پیوستهگی نظر و عمل، اهمیّت عملی آن نیز قابل درک است.
تز اصلیِ مقاله را بازاندیشی در فهم متعارف جامعۀ اسلامی از الهی یا وضعی بودنِ ادیان پیشگفته تشکیل میدهد. پرسش اصلی این است که کدام دین الهی است؟ این پرسش در بطن خود به مصادیق ادیان ارجاع مییابد و از اینرو، مسألۀ اصلی تعیین مصادیق ادیان الهی است، نه صرفاً تصنیف و تبیینِ مفهومیِ آنها. از آنجاییکه ارزیابیِ الهی بودن یا وضعی بودنِ همۀ ادیان کار بس دشواری است، نویسنده صرفاً سه دینِ: هندویی، زرتشتی و بودایی را کانون بحث – هر چند مختصر – قرار دادهام. این گزینش از سرِ تصادف نیست، بلکه تعمّداً دستچین شده است. دین زرتشتی را میتوان به یک تعبیر، دینِ شبهالهی دانست که از همان مراحل آغازین اسلام، مسألۀ الهی بودن یا وضعی بودنش در جامعۀ اسلامی محل نزاع بوده است. از دین هندویی امّا، پیوسته به عنوان آیین شرکی سخن رفته است و ذهنیّت حاکم در میان اطراف و اقشار جامعۀ اسلامی پیوسته بر شرکی (وثنی) بودن آن بنا یافته است. در این میان، بسیاری از محققان معتقدند که دین بودایی فاقد جنبههای متافیزیکی، و یا دستِ کم جنبههای پیشرفتۀ متافیزیکی است و از اینرو، بیش از همه به حرکتی اصلاحی همانندی دارد تا دین. با این وجود، بر بنیاد پارهیی از شواهد و قراین دیگر، در آیین بودایی اعتقاد به نیروی ماورایی و متفاوت از جهان وجود دارد و از اینرو، وجه متافیزیکیِ آن بسیار پُررنگ است. روی این بیان، بررسی الهی بودن ادیانِ سهگانۀ فوق با توجه به تفاوتهای پیشگفته میتواند بر سایر ادیانی که الهی بودن آنها مفروض نیست نیز تسرّی یابد. نویسنده تلاش نموده تا وارد جزییات موضوع ادیان نشود و به طرح و تبیین کلّی مسایل بسنده نماید. با توجه به اقتضای موضوع، از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. امید بر آن است تا این و نوشتههایی از این دست بتوانند چشمانداز کوچکی بگشایند به سوی بازاندیشی در فهم متعارفِ ما از ادیان و به تَبَع آن، شکلگیری تسامح و تعامل میاندینی.
تعریف دین
دین که معادل لاتینی آن Religio است، در لغت به معناهایی چون: اطاعت ، جزا و پاداش ، حکم و … به کار رفته است. دین یکی از فراگیرترین واقعیّتهای زندهگی بشر از گذشتههای دور تا امروز است و هر فردی اعم از: پیر و برنا، باسواد و بیسواد، شرقی و غربی، امروز و دیروز، سفیدپوست و سیاهپوست، عربی و اعجمی و… تعبیر و تلقی خاصی از آن دارد. بسیاری از تعریفها به دین از زاویۀ ویژهیی نگریستهاند و از اینرو، علیرغم آنکه جنبه یا جنبههای خاصی را در تعریف لحاظ کردهاند، وجوه و ابعاد دیگری را دستِکم گرفتهاند. افزون بر زاویّههای دید(Corner of Vision)، گستردهگی و تنوع و حتا تعارض آموزههای بنیادین ادیان واقعیّت دیگری است کار تجمیع ادیان را ذیل تعریفی واحد دشوار میسازد. از اینرو، «به آسانی نمیتوان به تعریفی دقیق و مقبول همهگان از دین دست یافت؛ این امر عمدتاً مولود تفاوتهای گسترده میان سنّتهایی است که عموماً دین قلمداد شدهاند. ». با این وجود، تعاریف مختلف از دین را میتوان بهصورت کلّی در سه طبقۀ: ۱- تعریف روانشناختی، ۲- تعریف جامعهشناختی و ۳-تعریف طبیعتباورانه جای داد که پرداختن به هر یک عجالتاً از موضوع ما بیرون است. بر بنیاد دایرۀالمعارف بریتانیایی، دین عبارت است از رابطۀ آدمی با چیزی که آن را مقدس، روحانی و یا الهی میانگارد . این تعریف ظاهراً وجه اجتماعی (همهگانی) ادیان را نادیده میانگارد. با این وجود، تعریفی از دین که امروزه تا حدودی مورد قبول افتاده است، همان تعریف پترسون و همراهانِ اوست. در این تعریف: «دین متشکل از مجموعه اعتقادات، اعمال و عواطف (فردی و جمعی) است که پیرامون مفهوم یک حقیقت غایی[= حقیقۀالحقیقه] سامان یافته است. ». این تعریف علیرغم آنکه ادیان بزرگی چون: اسلام، مسیحیّت، یهودیّت، بودیسم و… را شامل میشود و از اینرو جامع پنداشته میشود، مانعیّت ندارد. زیرا بر بنیاد آن، جامعۀ علمی را نیز که متشکل است از مجموعهعقاید، اعمال و همچنان عواطف – خواه این عواطف همان عشق به کشف حقایق علمی باشد و یا میل به پیشگوییهای قطعی – میتوان دین نامید. برای سادهسازی فهم اصطلاح دین، تعریف مبنی بر نمونهیابی یا تعریف مصداقی میتواند تا حدودی راهگشا باشد. روی این بیان، در تعریف دین میتوان گفت: دین عبارت است از: اسلام، مسیحیّت، یهودیّت، بودیسم، هندوییسم، آیینها و سنّتهای شبیه اینها… . این تعریف تا حدّ زیادی از ابهام برکنار است و از وضاحت نسبتاً مطلوبی برخوردار میباشد. در این مقاله، دین به معنای اخیر آن کانون توجه است.
دستهبندی ادیان
ادیان را به اعتبارات مختلفی میتوان دستهبندی کرد، کما اینکه دستهبندی کردهاند. در یکی از این طبقهبندیها، ادیان به اعتبار اینکه بالفعل پیروانی دارند یا خیر، به دو دستۀ ادیان زنده و ادیان مرده تقسیم میشوند که رابرت هیوم حدود یازده دین را زنده و بقیّه را از زمرۀ ادیان مردۀ جهان برشمرده است. در نگاهی دیگر، ادیان به اعتبار تقویم تاریخی ردهبندی میشوند. در این رویکرد، ادیانی که قدمتِ بیشتری دارند در ردۀ اول قرار میگیرند و ادیانِ با قدمتِ کمتر تاریخی به ترتیب در ردههای بعدتر و بعدتر جای میگیرند. گاهی هم، ادیان را برحسب تعداد پیروانشان دستهبندی کردهاند که در این رویکرد، مسیحیّت در مرتبۀ اول قرار میگیرد، اسلام و آیین بودایی به ترتیب در مقام دوم و سوّم تکیه میزنند. با این وجود، گاهی ادیان بر بنیاد دامنۀ وسعتِ آنها به ادیان جهانی و غیرجهانی تقسیم میشوند. در این دستهبندی، سه دین اسلام، مسیحیّت و دین بودایی دارای هدف جهانی شناخته شدهاند و ادیان دیگر، معمولاً اهداف قومی و یا ملّی را دنبال کرده و به داشتن پیروان خاصی رضایت دادهاند.
در یکی دیگر از این دستهبندیها، ادیان به دو دستۀ ۱- ادیان الهی و ۲- ادیان وضعی تقسیم میشوند. این دستهبندی در جامعۀ اسلامی با توجه به طبقهبندیهای پیشگفته متداولتر است و علیالاصول منشأ اعتقادی-دینی دارد. زیرا الهی بودن یا نبودن ادیان را صرفاً بر پایۀ دلایلی از درون یک دین خاص محک میزند. دستهبندی فوق التزاماً متضمّن نوعی ارزشگزاری است، کما اینکه، ادیان الهی از ویژهگیهایی چون: حقانیّت، نجاتبخشی، سعادتآوری و… برخوردارند که دینهای وضعی فاقد آن ویژهگیهاست . دستهبندیِ پیشگفته، از لحاظ مفهومی درست و بلااشکال است، هرچند از نگاه روششناختیِ علمی (Scientific Methodology) ممکن است محل اشکالات عدیدهیی واقع شود. با این وجود، ادیان را چنانکه میتوان به اعتبار تقدّم یا تأخر زمانی، یا به اعتبار کثرت نفوس، یا به اعتبارات دیگری دستهبندی کرد، دستهبندی آنها بهلحاظ منشأ به دو شاخۀ: ۱-الهی و ۲- وضعی مانعی ندارد. زیرا میان ادیانی که دارای منشای آسمانیاند و ادیانی که از مصنوعات بشری بهشمار میآیند، تمایز واضح ذهنی میتوان دید و این تمایز سبب میشود تا تقسیم ادیان به دو دستۀ فوق قابل درک باشد؛ هرچند تعیین مصادیق همۀ دینهای الهی و وضعی کار سختی است. فیالمثل بهسادهگی میتوان ادیانی چون: یهودیّت، مسیحیّت و اسلام را دارای منشای الهی دانست، امّا در تعیین اینکه آیا دین زرتشتی، هندویی و یا بودایی از زمرۀ ادیان الهیاند یا خیر با دشواری روبهروییم. دشواری از جایی آغاز میشود که در متون اسلامیِ ما نام تمامی پیامبران الهی – جز شمار اندکی از آنها که به قول مشهور تعدادشان به ۲۵ تن میرسد – تذکر نرفته است .
Comments are closed.