احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مصطفی آرین، پژوهشگر مطالعات امنیتی - ۰۲ دلو ۱۳۹۷
استراتژی یکی از مقولههای کهن در علوم و فنون نظامی است. از اوایل قرن بیستم، استراتژی کاربرد وسیعتری یافت و عناوینی چون استراتژی ملی و استراتژی بزرگ در کنار استراتژی فرهنگی و استراتژی اقتصادی مطرح شد. در عصر حاضر، به استراتژی در سطوح مختلف از جمله نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توجه میشود.
دستیابی به هر نوع هدفی، مستلزم دارا بودن یک استراتژی است. در کل، اصطلاح استراتژی متضمن ارتباط میان هدف و وسیله است که توسط یک فرد، یک گروه و یا یک دولت دنبال میشود. پیدایش استراتژی بهعنوان هنر یا دانش سازماندهی و کاربرد به کارگیری ابزارها و منابع مختلف به قصد دستیابی به اهداف سیاسی به پیدایش و تشکیل دولت بستگی دارد. بهصورت عام، استراتژی به معنای فن هماهنگ کردن تواناییهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، روانی و نظامی یک کشور و کاربرد آن برای دستیابی به اهداف ملی است.
در حالی که مفهوم استراتژی محدود به بُعد نظامی نیست، اما در این نوشته، تمرکز ما روی استراتژی نظامی است. از استراتژی نظامی تعریفهای زیاد وجود دارد. کالین گری، دانشمند و نویسنده مطرح بریتانیایی، استراتژی را پل میان «سیاست و عمل» میداند. او، استراتژی را مدیریت و استفاده منابع (Means)، از طریقهای راههای (Ways) انتخاب شده، برای دستیابی به اهداف (Ends) تعین شده، تعریف کرده است.
لیدل هرت، تاریخنگار نظامی بریتانیایی استراتژی را «هنر توزیع و بهکارگیری ابزار نظامی برای تأمین اهداف سیاسی» تلقی میکند.
از جانب دیگر، کارل فون کلازویتس استراتژیست مطرح جهان، استراتژی را «هنر به کارگیری نیرو به عنوان ابزار برای نیل به هدف جنگ» تعریف میکند. البته، کلازویتس بر ماهیت ابزاری جنگ در سیاست نیز تأکید میکند و جنگ را «ادامۀ سیاست دولت با ابزار متفاوت» میداند.
در سطح نظامی، بهطور عموم میتوان استراتژی را هنر و علم به کارگیری منابع در جنگ در راستای تأمین بیشترین حمایت از اهداف نظامی در جهت افزایش احتمال رسیدن به پیروزی و پیامدهای مساعد آن، تعریف کرد.
استراتژی از سه عنصر: اهداف ((Ends، راهها (Ways) و ابزارها (Means) تشکیل شده است. منظور از اهداف، تفوق بر دشمن و در نتیجه پیروزی در جنگ است. منظور از راهها، روشهای گوناگون به کاریگری نیروهای نظامی یا مجموعهیی از بررسیها و اقداماتی است که در رسیدن به اهداف تعین شده نقش اساسی دارد؛ مانند بررسی منابع مالی و انسانی و یا هم انتخاب گزینه مناسبتر از میان گزینههای متعدد. ابزارها هم به معنایی تمام منابع نظامی اعم از نیروی انسانی یا قدرت مالی است که برای ساحات جنگ و عملیات رزمی به کار میرود و برای انجام ماموریت لازم است.
هنر و فن جنگ دارای سه جزء اصلی است. اول، استراتژی که به معنای برنامهریزی و رهبری جنگ بهطور کلی است. دوم، جزء عملیاتی که به معنای برنامهریزی و اجرای عملیات نیروهای بزرگ است که برخی دانشمندان این نوع برنامهریزی را در گروه استراتژیهای عملیاتی قرار داده است. سوم، تاکتیک یا فنون جنگی که به معنای آمادهگی و اجرای یک نبرد است. تأکید بیشتر سطح تکیک این است که چگونه به بهترین وجه جنگ صورت گیرد، و چندان توجه به اهداف و علل جنگ ندارد.
عوامل مختلف در موثریت و موفقیت استراتژی جنگی نقش دارد که عامل روانی یکی از مهمترین آن است. سونتزو، یکی از قدیمیترین استراتژیدانهای جهان، حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد روی عامل روانی در استراتژی تأکید کرده است. سنتزو، جنگ را در ارتباط با پنج عامل بنیادی هر یک: نفوذ اخلاقی؛ شرایط جوی؛ زمین؛ فرماندهی و رهبری؛ و آموزهها، مورد ارزیابی قرار میدهد.
سونتزو، نیروهای اخلاقی و معنوی را از عوامل قطعی جنگها میداند و معتقد است اگر از این عوامل درست استفاده شود، جنگ به پیروزی میانجامد. او، موققعیت استراتژی نظامی در جنگ را در گرو وحدت داخلی، ثبات و امنیت ملی و روحیه بالای نظامیان میداند.
به نظر سنتزو، جنگ صرفاً برخورد میان لشکرها نیست، بلکه حاوی مسائل دیگر نیز هست. او میگوید تعداد افراد نظامی به تنهایی موجب برتری نظامی نمیشود، بلکه عوامل چون روحیه، عقلانیت و اوضاع و احوال جنگ به موفقیت استراتژی و پیروزی در جنگ کمک میکند. به نظر سنتزو، هدف از استراتژی اینست که شهرها و لشکرها صحیح و سالم به تصرف درآیند و تا حد ممکن تصرف و تسخیر بدون ضایعه باشد. از دید سنتزو، استراتژست زبردست کسی است که که بتواند لشکر دشمن را بدون درگیری به تسلیمی وادار کند. از این دید، هدف پیروزی، نابودی فزیکی کلی دشمن نیست بلکه از بین بردن اراده مقاومت و کنترول ذهنی و فزیکی وی میباشد.
کلازویتس هم در بررسیهای استراتژیک خود بر عامل روانی توجه دارد. از نظر او، در براندازی دشمن نباید صرفاً به بر کشتار جسمی تأکید ورزید. جنگ واقعی، کشتن شجاعت دشمن است، نه سربازان دشمن. در نهایت، اراده است که در هنر جنگ، از اهمیت والایی برخوردار است. از نظر کلازویتس، نیروهای مادی دستهچوبی شمشیر و نیروهای روانی تیغه آن هستند. همچنان، او تأکید دارد که در زمان جنگ، رهبری امور باید در دست کسانی باشد که خونسرد هستند و نه آتشین مزاج.
نظریهپردازان دیگر نیز عامل روانی در استراتژی نظامی را فوقالعاده مهم میدانند. از نظر لنین، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، میگود که عامل قطعی و نهایی در جنگ چیز جز عامل روانی نیست: «مطمینترین استراتژی در جنگ آن است که آنقدر عملیات را به تعویق انداخت تا نیروهای دشمن روحیه خودرا از دست بدهند و آنگاه موقع مناسبی برای حمله است. این وضع دشمن، بهترین موقعیت را برای یک ضربه مرگبار، هم ممکن و هم آسان میسازد». با توجه به این، عامل روانی دارای اهمیت زیاد است و نقش اساسی در استراتژی نظامی دارد.
عملیات روانی سابقۀ طولانی دارد. در عصر کنونی، عامل روانی در استراتژیهای جنگی بین طرفها نه تنها اهمیت خود را از دست نداده است بلکه به دلیل تأثیرگذاری بر روحیه و روان نیروهای نظامی و مردم طرف مقابل، نقش تعیین کنندهیی را در پیروزی یا شکست طرف دیگر، ایفا میکند.
استفاده و توجه بیشتر به عامل روانی در استراتژیهای جنگی در منازعات کوچک و بزرگ داخلی، منطقهیی و بینالمللی نشان میدهد که بیش از نیمی از توان جنگی طرفهای درگیر، به عملیات روانی اختصاص یافته است. عامل روانی در استراتژی نظامی را میتوان جنگی تمام عیار و بدون برخورد فیزیکی با تأثیرات عمیق و تعیینکننده دانسته و آن را یکی از مهمترین عوامل در استراتژی نظامی عنوان کرد.
Comments are closed.