احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فهیم فطرت - ۱۲ دلو ۱۳۹۷
اشرفغنی بهعنوان یک تکنوکراتِ نشنلیستِ پشتون با شعار و داعیۀ برگردانیدنِ اقتدار پشتونیسم در سال ۲۰۱۴ به میدان آمد و با تقلب گسترده در دور دومِ انتخابات به آرای بیشتری دست یافت؛ اما در نتیجۀ ایستادهگی مردم «حکومت وحدت ملی» به میان آمد. غنی در طول چهار و نیم سال گذشته، سران اقوام غیرپشتون که حتا همپیمانش هم بودند را بهنحوی از قدرت بیرون و ترورِ شخصیت کرد تا موجب رضایت خاطرِ قشر افراطیِ پشتون شود و در صورت نیاز از آنها در انتخابات آینده و یا هم در حالاتِ دیگری استفاده کند. به عبارت دیگر، غنی برای خود دو تا کارتِ بازی تدارک دید که یکی حمایت امریکا و دیگری حمایت قوم پشتون بود، تا در هر حالی در اقتدار باقی بماند. در دیدگاه کلانِ سیاسی آنچه برای غنی مهم بود؛ تثبیت اقتدار یک قوم و نهادینهسازی استبداد و تکرویِ گذشته بود. در نتیجۀ فعالیتهای پوپولیستی غنی که ظاهراً جنبۀ اقتصادی داشت، ۴۵هزار تن از قوای مسلح افغانستان قربانی شدند. بیتوجهی به مدیریت جنگ و گماشتن افراد ناکارا و قومی سبب شد که اقتدار حکومت بر جغرافیای افغانستان به نزدیکیهایِ ۵۰ درصد تنزل یابد. اشرفغنی احمدزی که در هوای سلطۀ پنج سالِ دیگر بود/است و این علاقهمندی را پنهان کرده هم نتوانست و صلح را با حضور خودش در قدرت برای پنج سال دیگر پیوند داد، مطمین بود که با یک انتخابات گوسنفندی، ۵ سال دیگر بر سرنوشتِ مردم کشور سوار خواهد شد. ولی تغییر استراتیژی امریکا نسبت به افغانستان و به صدا درآمدن زنگ خروج نیروها، صلح با طالبان و ایجاد حکومت موقت، غنی را آشفته ساخته است و حالا «گاهی به نعل میکوبد و گاهی هم به میخ». یعنی تا چند روز پیش که امریکا را حامی خود میدانست، از سقوط دولت در ششماهِ نبود حمایت امریکا سخن میگفت و در نامهیی به ترامپ التماسِ حفظ نیروهای امریکایی را میکرد؛ وقتی خلیلزاد پیام ایجاد حکومت موقت را به کابل آورد، آقای غنی از حمایت امریکا ناامید شد و با رویکرد عوامفریبانه اعلام کرد که: «اگر کسی فکر میکند بالای من یک معاهدۀ گندمکِ دیگر را امضا میکند، در اشتباه است. خونم را بریزانند این عمل ننگین را انجام نمیدهم!»
نخست باید در مورد معاهدۀ گندمک و پیمان راهبردی کابل- واشنگتن بدانیم که تفاوتِ آنها در چیست؟
پیمان کابل- واشنگتن حدود چهار سال قبل از امروز، در تاریخ ۳۰ سپتمبر سال ۲۰۱۴م میان محمدحنیف اتمر مشاور پیشینِ امنیت ملی افغانستان و جیمز کانینگهام سفیر وقتِ امریکا در کابل به امضا رسید، و بعدتر از طرف مجلس نمایندهگان افغانستان نیز با اکثریت آراء در کمترین وقت به تصویب رسید. پیمان امنیتی افغانستان – امریکا دارای ۲۶ ماده و دو ضمیمه میباشد که نکات مهمِ آن قرار ذیل میباشد:
بر بنیاد پیمان امنیتی افغانستان ـ امریکا، دولت افغانستان برای امریکا حق تأسیس قرارگاههای نظامی را در مناطق مهم و استراتیژیک افغانستان چون: کابل، مزارشریف، هرات، قندهار، هلمند، گردیز و جلالآباد داد و در عوض امریکا دولت افغانستان را حمایت مالی و سیاسی میکند.
اما معاهدۀ گندمک در تاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ م میان امیرمحمد یعقوب خان نواسۀ امیر دوستمحمد خان و «سر لوئیس کیوناری» نمایندۀ سیاسی انگلیس طی ده ماده به امضا رسید. بدین طریق، امیر محمدیعقوب خان علاقۀ کرم تا ابتدای جاجی، درۀ هیبتناک خیبر تا کنارۀ شرقی هفت چاه، لندی کوتل و سیبی و پشین را تا کوه کوژک و استقلال افغانستان را یکجا به هند بریتانیا تسلیم دادند. به استقبال موفقیت این معاهده «لیتن» گورنرجنرال هند در هند برتانوی و کابینۀ «بنجامین دیزرائیلی» در لندن، از شادی این فتح عظیم و سهلالحصول که شاهرگهای حیاتی سوقالجیشی افغانستان را (بولان، پیوار و خیبر) در دسترس انگلیس گذاشته بود، جشن گرفتند.
با یک نگاه گذرا و اجمالی بر معاهدۀ گندمک، تفاوتی را میان پیمان راهبردی امریکا و افغانستان با معاهدۀ گندمک نمیتوان دید. متوسل شدن غنی به تاریخ نزدیک و دور، ناشی از ناچاری و درماندهگی او است؛ درحالیکه مردم امریکا به ویژه مردم افغانستان از جنگ ۱۸ساله خسته شدهاند، برای پایان این تراژیدی لحظهشماری میکنند. بیش از همه، مردم فقیر کشور که ماشین جنگ را فرزندانِ آنها به حرکت میآورد، تشنۀ صلح و منتظر تعطیلی فابریکههای تابوتسازی مغز متفکر دوم جهان اند. چون مردمی که زیر خط فقر زندهگی میکنند، خیری از دموکراسی و کاپیتالیسم ندیدند، در عوض هر روز از پهنای دسترخوان و تعداد اعضای خانوادۀشان کاسته شد.
وجه مشترک زمامدارانِ دستنشانده همین است که وقتی از چشم بادار افتیدند، تلاش میکنند که خود را قهرمان جلوه بدهند. در این چهار دهه، حداقل شاهد سه تا از این شاهشجاعهای معاصر بودهایم. با اینحال میتوان دریافت که دولتمردان همه در فکر بقای خود اند؛ چنانچه اشرفغنی با حمایت امریکا به قدرت رسید، بر همه تاخت، رقبای خود را از صحنه دور ساخت و با اقداماتی مانند سهم دادن به زنان میخواست حمایت امریکا را در دور بعدی ریاستجمهوری داشته باشد. اما با وارونهشدن وضعیت، دست به دامنِ مردم انداخته تا بقای خود را تضمین کند. تاریخ نشان داده است که پایان هر جنگی صلح است و صلح قربانی میخواهد. بر ماست که از این فرصت استفاده کرده، برای یک صلح پایدار، با عزت، همهشمول تلاش کنیم که در آن منافع فردی، حزبی و قومی در میان نباشد و هدف کلی آرامش آبرومندِ مردم افغانستان باشد، تا دیگر هیچ مادری بر تابوت خونآلود فرزندِ جوانمرگش اشک نریزد. باید یادآور شد که صلح با تسلیمشدن فرق میکند، نه تسلیمی میخواهیم و نه تسلیم میشویم، «گر پدری نیست، تفنگ پدری هست!»
Comments are closed.