لیبرالیسم و نادیده انگاشتنِ آزادی انسان

گزارشگر:میرعماد اشـراقی - ۱۳ دلو ۱۳۹۷

mandegarلیبرالیسم معانی متفاوت و گوناگونی دارد، ولی معنای اصلیِ این کلمه از ریشۀ آن یعنی liber به معنی آزادی است. و به دو دستۀ لیبرالیسمِ فردگرا (تأکید بر احساسات و نیازهای فردی) و جمع‌گرا (در اولویت بودن نیازهای اکثریت) تقسیم می‌شود. البته تقسیم‌بندی‌های دیگری نیز وجود دارد که آورده می‌شود. لیبرالیسم به‌طور کلی به پنج دستۀ لیبرالیسم فرهنگی، دینی، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی تقسیم می‌شود. البته گونۀ دیگری از لیبرالیسم در جهان مطرح است: لیبرالیسم کلاسیک که آزادی فرد را در حوزۀ حیات سیاسی و اقتصادی جست‌وجو می‌کند. لیبرالیسم دموکراسی که جهت تعدیل در دیدگاه اولیه به افزایش فعالیتِ محدود دولت در جامعه توجه کرد و نیولیبرالیسم که به اقتصاد بازار آزاد و بدون دخالتِ دولت جهت پیشرفت و رشد اقتصادی جامعه تأکید دارد.
این مکتب از نظریۀ معروف جان لاک انگلیسی که به تقلید از قوانین و نظام طبیعی در نظامات جامعۀ انسانی اعتقاد داشت، متأثر است. یعنی می‌توان از اصول و قوانین حاکم بر طبیعت در زنده‌گی اجتماعی انسان‌ها که متفاوت از آن است، استفاده نمود.
ریشۀ تاریخی لیبرالیسم به دوران جهش صنعتی از قرون وسطایی به رنسانس برمی‌گردد، یعنی زمانی که دوران اشرافیت فیودال مورد انتقاد قرار گرفته و به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی طبقۀ بورژوا و گروه‌های متوسط جامعه اهمیت زیادی داده شد. در دوران قرون وسطا قدرت اجتماعی و اقتصادی در دست گروه معینی از جامعه از جمله اشراف، فیودال و روحانیون بود و دیگر اقشار جامعه در طبقۀ اجتماعی خود ثابت می‌ماندند.
لیبرالیسم پدیده‌یی که ریشه در عصر روشن‌فکری دارد و شاخه‌های مختلف آن در چند مفاهیم اشتراک دارند: آزادی اندیشه، آزادی بیان، اقتصاد آزاد، محدود کردن نقش دولت در جامعه، تأکید بر قانون، و به‌طور کلی بر مفهوم آزادی از هر جنبه تأکید دارد و از لحاظ سیاسی بر برابری دموکراسی و انتخابات برابر و آزادی انتخاباتی اشاره دارد و این‌که مردم باید تابع قانون و مقررات یک سرزمین باشند تا حکومت خودکامۀ آن. و از لحاظ اقتصادی بر عدم تسلط دولت و حکومت بر جنبه‌های اقتصاد یعنی تولید، توزیع منابع و امکانات و ثروت و مقاومت در برابر محدودیت‌های تجاری دست‌وپاگیر مورد نظر است. از لحاظ مذهبی بر آزادی دینی و بی‌ایمانی افراد جامعه تأکید دارد.
اصول و مبانی لیبرالیسم عبارت اند از: فردگرایی و تأکید بر اصالت فرد؛ یعنی امکانات جامعه باید در خدمت فرد و نیازهای او باشد. اصالت آزادی و این‌که آزادی انسان بالاتر از ارزش‌های دینی و اخلاقی جامعه است. انسان‌مداری یعنی تمام عرصه‌های جامعه حتا دین باید متناسب با تمایلات انسان باشد. سکولاریسم و تفکیکِ دین از دیگر جنبه‌های زنده‌گی و اجتماع؛ سرمایه‌داری و کاپیتالیسم و اعتقاد به اقتصاد آزاد؛ عقل‌گرایی و کفایت به خرد و عقل انسانی در تمام امور مربوط به زنده‌گی؛ و نیز تجربه‌گرایی، علم‌گرایی، سنت‌ستیزی، تجددگرایی، پلورالیسم معرفتی، پیشرفت‌باوری و تسامح و تساهل، از جمله اصول لیبرالیسم محسوب می‌شوند.
بین مبانی نظری و عملی لیبرالیسم و اسلام هیچ‌گونه سازشی وجود ندارد. لیبرالیسم اعتقاد به آزادی‌های بی‌قیدوبند فرد و بدون توجه به اخلاقیات جامعه و اعتقادات حاکم بر اجتماع است و در واقع این نوع آزادی، نادیده انگاشتن آزادی انسان است، چرا که در نظام حاکم بر این جهان محدود و نسبی است و فقط خداوند بی‌نهایت مطلق می‌باشد. اسلام طرف‌دار آزادی در چارچوب احکام دینی و حقوق دیگر انسان‌ها است. زمانی که یک فرد در یک اجتماع انسانی زنده‌گی می‌کند، آزادی او منوط به حقوقِ دیگر افرادی است که با او در آن جامعه زنده‌گی می‌کنند و باید یک حریم و محدوده‌یی برای جلوگیری از تضییع حقوق تک تکِ افراد با در نظرگیری آزادی‌های شخصی و اجتماعی آن‌ها در نظر گرفته شود؛ یعنی همان مبانی و اصولی که در دین اسلام بیان و مشخص گردیده است. قرآن این قوانین و احکام الهی را که جامعه را برای زنده‌گی و رفاه تمام انسان‌ها آماده می‌سازد، بیان کرده و به جزییات عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و احکام مربوط به آن‌ها برای حل مشکلات و نیل جامعه به سعادت همه‌گانی پرداخته است. اسلام تمامی این اصول را در محدودۀ قوانین الهی مطرح می‌کند در واقع برای خود چارچوب و حریمی به‌خصوص قایل است و برخلاف لیبرالیسم با عقاید گمراه کننده و مخالف انسانیت و اجتماع، با عقاید و اصول توهین‌آمیز به انسان‌ها و فروش کالاهای غیرمجاز و مخرب جامعه، استعمال مواد غذایی حرام، ترویج منابع مکتوب غیراعتقادی و گمراه‌کننده و… مخالف است و آزادی انسان را با درنظرگیری احکام دینی و الهی، حقوق و آزادی دیگر افراد ساکن در جامعه در نظر می‌گیرد و حقیقتاً آزادی به معنای واقعی چنین تعیین می‌شود.
در اسلام مسایل و نیازهای مادی و معنوی، زنده‌گی دنیوی و اخروی در کنار هم و مکمل یک‌دیگر اند. زنده‌گی دنیوی مقدمه و زمینه‌یی برای زنده‌گی اخروی است و این دو هرگز از هم جدا نیستند و سرنوشت زنده‌گی معنوی و جاودان فرد را زنده‌گی دنیوی و اعمال او تشکیل می‌دهد. ولی لیبرالیسم فقط بر مسایل و نیازهای مادی و دنیوی تأکید دارد و مبانی و اصول اولیۀ آن نشانگر این است که زنده‌گی مادی و دنیوی را حاکم بر سرنوشت و خوش‌بختی انسان می‌داند.
در اسلام قانون‌گذار و حاکم و قدرت مطلق جهان، خدای یگانه است و انسان‌ها به عنوان خلیفه و جانشینِ او می‌توانند در این جهان حکومت کنند، و سیاست عین دیانت است و این دو از هم جدا نمی‌شوند. ولی در لیبرالیسم فقط بر انسان و نیازهای او بدون در نظرگیری قوانین الهی تأکید می‌شود. و نیازهای افراد در جامعه بر اساس تمایلات و احساس آن‌ها مشخص می‌شود بدون آن‌که به اصول اخلاقی و اعتقادی توجهی شود. لیبرالیسم مذهبی را می‌پذیرد که ماهیت آن مسخ شده باشد؛ یعنی بی‌دینی و بی‌ایمانی انسان‌ها و این‌که در جامعه افراد هیچ اعتقاد و چارچوب دینی که احساسات و نیازهای آن‌ها را کنترل کند، نداشته باشند.
از سوی دیگر در دیدگاه اسلامی بر تأثیر و نفوذ حکومت دینی و الهی در تمامی جنبه‌های زنده‌گی انسان‌ها تأکید شده است. در واقع رعایت حقوق انسان‌ها نیازمند یک حکومت دینی است که حقوق طبقات ضعیف اجتماع را از طبقات اشراف و ثروتمند جامعه گرفته و عدالت اجتماعی و دادگری دینی را در جامعه بسط دهد. چرا که فقط قوانین الهی است که می‌تواند حقوق تمام انسان‌ها را مطابق با نظام طبیعی اجتماع و سرشت و نیازهای انسانی در نظر بگیرد.
از طرفی، در لیبرالیسم فقط به نیازها و خواست‌های اکثریتِ جامعه توجه شده و در برنامه‌ریزی‌ها و تصویب قوانین سیاسی و حقوقی کشور به خواست این گروه اهمیت داده می‌شود، در حالی که در اسلام به نیازها و خواست تمام انسان‌ها اعم از فقیر و غنی، اکثریت و اقلیت‌های دینی و قومی، اتباع و مهاجر توجه گردیده و از لحاظ و جنبه‌های مختلف در نظر گرفته است. تمامی افراد با هم برابر و برادر یک‌دیگر می‌باشند.
لیبرالیسم به عنوان یک مکتب و نظام عقیدتی مورد تأیید اسلام نیست و چنین نظامی نمی‌تواند سعادت و خوش‌بختی جامعه و انسان‌ها را تضمین نماید. زیرا اصول و مبانی نظری آن، زنده‌گی فردی و اجتماعی انسان‌ها را از هم جدا می‌کند، در حالی که در اسلام زنده‌گی فردی در گرو زنده‌گی اجتماعی رقم می‌خورد به همین دلیل در اسلام اصول و احکام دینی اجتماعی چون نماز جماعت و مراسم حج که نشانگر وحدت و همبسته‌گی انسان‌هاست، از اهمیت وافری برخوردار است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.