- ۱۴ دلو ۱۳۹۷
۱٫ تصور غلط مبنی بر اینکه امریکا تا قیامت در افغانستان میماند؛ درک نکردیم که امریکا به منافع خود فکر میکند.
۲٫ ناتوانی در تعریف منافع و تهدیدات مشترک با امریکا و ناتو؛ خیال کردیم حضور امریکا و ناتو خیرخواهانه و به رضای خداست. به جای گره زدن منافع افغانستان با منافع امریکا و ناتو، به دوستی و سرسپردهگی شخصی دل خوش کردیم.
۳٫ ناتوانی در تعریف محور وفاق؛ نتوانستیم خط سرخی تعریف و ترسیم کنیم که همه شهروندان افغانستان با هر گرایشی به آن احترام کنند. در واقع، دولت و دولتمداری، ارزش فراموش شده بود و است.
۴٫ در ایجاد اقتدار، به جای تلاش برای ایجاد حس وفاداری و تعلق خاطر مشترک، به سرکوب نیروهای داخلی با توسل به قوۀ قهریه خارجی و نفاقافکنی فکر کردیم.
۵٫ در طول هفده سال، نتوانستیم برای استقرار صلح در کشور، یک استراتژی بسازیم تا امروز، منزوی و منفعل نباشیم.
۶٫ شورای عریض و طویلی بهنام «صلح» ایجاد کردیم که پس از سالهای طولانی و صرف میلیونها دالر، اینک به بیهودهگی آن پی بردهایم.
۷٫ امروز که در برابر یک واقعیت تلخ قرار گرفتهایم، هراس و لرزه بر اندام ما مستولی شده که نکند به سالهای ۱۹۹۰ برگردیم و عاجزانه التماس میکنیم که امریکا نرو!
۸٫ بزرگترین قدرت جهانی تصمیم گرفته به جنگ افغانستان نقطۀ پایان بگذارد و حداقل، بار سنگین مالی آن را دیگر بر دوش نکشد. دو گزینه بیشتر نیست؛ یا نقشه و استراتژی برای صلح داشته باشیم و یا نقشه و برنامه ارایه شده را بپذیریم.
۹٫ وضعیت نشان میدهد دست ما و حکومت ما خالی است و جناب رییسجمهور، سخنان کُلی و چند پهلوی پنجسال پیش خود را در باب صلح تکرار میکند.
۱۰٫ نتیجه این است که نخبگان سیاسی افغانستان، یکبار دیگر ناکامی تاریخی را بهنام خود ثبت کردند.
Comments are closed.