گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند - ۲۲ دلو ۱۳۹۷
روز گذشته، ۲۲ دلو (بهمن) ۱۳۹۷، سقوط سلطنت محمدرضاشاه در ایران و صعود آیتاللهها بر سکوی سلطنت ولایت فقیه، چهلساله شد. وقتی من در سال ۱۳۶۰ ایران رفتم، در شاه عبدالعظیم تهران بر دیوارِ مخروبهیی این شعار نوشته شده بود: «هزار بار مرگ بر من که یک بار گفتم مرگ بر شاه!» این شعار نشان میداد که حتا همان انقلابگرانِ ضد شاه که با شعار «مرگ بر شاه» رژیم سلطنت را به زیر کشیدند، بهزودی از کردۀ خود ابراز پشیمانی کردند. بدون تردید این شعار، بازتاب باور و دیدگاههای تمامیِ شرکتکنندهگان قیام و انقلاب ضد شاه نبود، اما بخشی از واقعیتهای درون جامعه و در درون افکار انقلابیِ انقلابگران را به نمایش میگذاشت.
چرا شاه سقوط کرد و چرا مردم بر ضد او شوریدند و چرا نتیجۀ این شور و شورشِ مردم را آیتاللههای ایران به رهبری آیتالله خمینی قبضه کردند؟
شاه خودکامه و متوهم
سیاستهای افراطی شاه ایران در عرصههای مختلف حیات سیاسی و اجتماعی، فساد و سوءاستفاده از درآمد نفت، تکبر و خودکامهگی او همراه با ضعفهای اطلاعاتی از اوضاع اجتماعی و امنیتی، زمینههای زوال سلطنتِ وی را فراهم کرد. باستانگرایی و غربیسازی شتابناکِ محمدرضا شاه توأم با اختناق و استبداد سلطنتی، تعارض شدیدی را در جامعه بهوجود آورد که تا آخر سلطنتِ او ادامه یافت. شاه از مخالفت گستردهیی که به زوال سلطنتِ او انجامید، در بیاطلاعی قرار داشت. او غرور کاذب و منشِ بسیار متکبرانه داشت. نظام پادشاهی او در واقع نظام مبتنی بر دروغ و تملقِ اطرافیان و بلندپایهگان لشکری و کشوری زیردستش بود. وزیران دولت و جنرالان ارتش همچون بردهگانِ بیاراده در برابر او خم میشدند و دستش را میبوسیدند. هیچ کسی از اشتباهات سلطنت و ضرورتِ اصلاح سیاستِ شاه سخن نمیگفت. ساواک سازمان استخباراتی دولتش نیز به او تصویر واقعی اوضاع را ارایه نمیکرد. کشورهای غربی حامی شاه بهخصوص ایالات متحدۀ امریکا و بریتانیا، موقعیت شاه را متزلزل و بیثبات تلقی نمیکردند. گزارش محرمانۀ سفارت بریتانیا در پایان سال ۱۹۷۷ نگاشته بود که: «شاه در کنترول است. ارتش وفادار است و مخالفان پراکنده شدهاند. مسایل بیشتر مشکلآفرین است تا خطرناک.» و شش ماه پیش از سقوط شاه نیز گزارشهای سری سفارت انگلیس، سقوط او را پیشبینی نمیکرد. اما شاه در برابر اعتراض و شورشِ فزاینده در داخل جامعۀ ایران که در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷ خورشیدی) به اوج خود رسید، دوام نیاورد. او کشور را پس از ۳۷ سال سلطنت در ۲۶ جدی (دی ماه) ۱۳۵۷ خورشیدی ترک گفت و در ۲۷ جولای ۱۹۸۰ عیسوی (پنجم اسد ۱۳۵۹ خورشیدی) در مصر درگذشت و در قاهره مدفون شد.
آیتالله خمینی و جمهوری اسلامی ولایت فقیه
درحالیکه سازمانها و احزاب مختلف سیاسی در ایران بهویژه احزاب چپِ مارکسیست چون حزب توده و سازمان مجاهدین خلق از سازماندهی و تشکیلات منظم برخوردار بودند، اما جریان اسلامگرایی علمای مذهبی به رهبری آیتالله خمینی، رهبری نارضایتی و انقلاب اجتماعی مردم را بهدست گرفتند. امریکاییها جانشین دولت شاه را توسط جریان اسلامی به رهبری آیتالله خمینی کمتر پیشبینی میکردند و حتی اگر احتمال آن را قطعی تلقی میکردند، تشکیل حکومت آنها را بر حکومت کمونیستی حزب توده و سایر سازمانهای چپ ترجیح میدادند. مارکسیستهای حزب توده و احزاب دیگر چپ و مجاهدین خلق به عنوان گروههای سازمانیافتهتر مخالفان شاه، به پیروزی خود بیشتر امیدوار بودند. حتا جیمی کاتر رییس جمهور وقتِ امریکا ژنرال رابرت هایزر معاون سرقوماندانی ناتو را به ایران فرستاد تا مانع کودتای ارتش ایران شود که ممکن است کودتای ارتش به سقوط دولت در دست کمونیستان بینجامد. ژنرال هایزر یک ماه در ایران ماند و با فرماندهان ارتش ایران سروکله زد تا آنها را قانع و وادار به بیطرفی و اجتناب از کودتا کند. این سیاستِ امریکا، موقعیت آیتالله خمینی را تقویت کرد و پیروزی او را مسلم ساخت. اما چرا رهبری مخالفت با شاه یا انقلاب۱۳۵۷ ایران بهدست روحانیت افتاد و جنبش اسلامی شیعه به رهبری آیتالله خمینی برخلاف جنبشهای اسلامگرایی در جهان سنی به اقتدار سیاسی دست یافت؟
استقلال اقتصادیِ ناشی از اینکه پیروان مراجع تقلید بر مبنای مذهب شیعه به آنها خمس میپرداختند، آیتاللهها را به یک قدرتِ بینیاز و مستقل تبدیل کرده بود. و از سوی دیگر، مرجعیت و ساختار مذهبی شیعه نوعی از خودمختاری را در جامعۀ ایران برای آنها داده بود. آیتالله خمینی در سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ خورشیدی از چهرههای شاخص مخالفان شاه در میان روحانیون بود. وقتی او در عاشورای ۱۳۴۲ خورشیدی علیه شاه و امریکا در مدرسۀ فیضیۀ شهر قم سخنرانی کرد، از سوی دستگاه اطلاعات و امنیت دستگیر و به زندان تهران منتقل شد. دستگیری وی به تظاهرات خیابانی هوادارانش در قم، تهران و چند شهر دیگر انجامید. او پس از ده ماه زندان آزاد شد. وی سال بعد، بار دیگر به جرم سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون از سوی دولت شاه پانزده سال تبعید شد. او نخست کمتر از یک سال دوران تبعید را در ترکیه و چهارده سال را در نجف عراق به سر برد. وی در نجف شغل تدریس داشت و به مخالفت علیه رژیم شاه ادامه داد. موصوف چند ماه اخیرِ تبعید خود را در شهر پاریس فرانسه سپری کرد و از آنجا که نقش بسیار مهم در شورش و انقلاب علیه شاه بازی کرد، در اول فبروری ۱۹۷۹ به ایران برگشت و در یک سخنرانی انقلابی اظهار کرد: «من به اجازۀ ملت دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم… .»
آیتالله خمینی نظام جمهوری اسلامی ولایت فقیه و در واقع سلطنت ولایت فقیه را جانشینِ نظام سلطنتی کرد. جمهوری اسلامی ایران در ۴۰ سال عمرِ خود فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشت. در حالی که این دولت مخالفانِ دگراندیشِ سیاسی و مذهبی خود را بیشتر و بدتر از زمان محمدرضاشاه سرکوب کرد و هشت سال در جنگ خونین با دولت صدامحسین قرار گرفت، اما به پیشرفتهای بسیاری هم دست یافتـ هرچند که دولت جمهوری اسلامی و کشور ایران در انزوای سیاسی به سر میبرد و با دنیای سنی عرب و دنیای غرب روابط متشنج و خصمانه دارد.
Comments are closed.