احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یعقوب یسنا - ۱۲ حمل ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
در اکثر روایتها بهویژه در شاهنامه، خاستگاهِ جشن نوروز بلخ است. زیرا جشن نوروز مصادف است با تاجپوشی و تختنشینی جمشید پادشاه بلخ و ایران آن زمان. دین زرتشتی، کتاب اوستا و زرتشت در فرهنگ بشری، برخوردار از اعتبار جهانی است که این هر سه رویداد نیز به بلخ ارتباط میگیرد. بلخ به این رویدادهای بشری است که بلخ شده است و اهمیت فرهنگی و تاریخی پیدا کرده است.
جناب غنی در سخنرانی خود پیشینۀ فرهنگی و تاریخی بلخ را به «شاه اولیا» تقلیل داد و گفت اگر بلخ برکت، آبرو و عزتی دارد به حضور شاه اولیا، شیر خدا، حضرت علی ارتباط میگیرد. اگر دقیق به فرهنگ درفش بلندکردن در جشن نوروز در بلخ توجه شود، معلوم خواهد شد که این درفش بلندکردن به فرهنگ عرب، به اسلام و به شاه اولیا هیچ ارتباط ندارد؛ زیرا این فرهنگ پیشا اسلام و آریایی استکه در دورۀ اسلامی بهنوعی مطابقت فرهنگی پیدا کرده است تا حفظ شود.
اینکه اشرف غنی فقط تاکید به شاه اولیا کرد و از پیشینۀ فرهنگی جشن نوروز در بلخ و جایگاهِ بلخ در فرهنگ آریایی سخن نگفت، تصادف نبود؛ بلکه سنجیده شده بود که به منشور فرهنگی اشرف غنی در سیاستگذاری فرهنگی ارتباط داشت. مورد دوم در این سخنرانی این بود که اشرف غنی از سال نو نام برد اما از جشن نوروز نام نبرد. سال نو میتواند یک رویداد طبیعی باشد اما جشن نوروز یک مناسبت و رویداد فرهنگی است. بنابراین، سال نو و جشن نوروز از سویی میتوانند ازهم جدا باشند و از سویی به هم ارتباط داشته باشند. جدایی سال نو و جشن نوروز به عنوان رویداد طبیعی و مناسبت فرهنگی مشخص است. اگر مناسبت فرهنگی جشن نوروز را نمیداشتیم، بازهم سال تغییر میکرد و نو میشد اما جشن نوروز یک مناسبت فرهنگی است که مصادف با سال نو است؛ بنابراین به این مصادف بودن با سال نو ارتباط دارد.
اینکه اشرف غنی سال نو را به مردم افغانستان تبریک گفت و جشن نوروز را به ایران، تاجیکستان و کشورهای آسیای میانه تبریک گفت؛ این تبریکی خیلی معنادار بود که در افغانستان سال نو شده است اما جشن نوروز از ما نیست و به ما ارتباط نمیگیرد. جشن نوروز از ایران، تاجیکستان و… است. در حقیقت چنین برخوردی با جشنها و فرهنگهای مردمی در افغانستان آنهم از سوی رییسجمهور افغانستان، فرهنگستیزانه و توهینبرانگیز به مردم افغانستان بود.
در این سخنرانی اشرف غنی تأکید به اشتراکهای تاریخی و فرهنگی با کشورهای آسیای میانه کرد و از روابط و فرهنگ مشترک افغانستان و ایران یاد نکرد. این برخورد نیز معنادار است. زیرا اشرف غنی منبع گفتمان غالب فرهنگی زبان و ادبیات فارسی را در ایران میداند و به این نظر است، هرچه روابط فرهنگی بین افغانستان و ایران وجود داشته باشد این گفتمان توسعه و تقویت بیشتر پیدا میکند.
جداسازی زبان فارسی دری به فارسی و دری نیز بنابه این هدف صورت میگیرد که حکومت بتواند مرز ایجاد کند و بگوید این واژه فارسی و ایرانی است؛ این واژه دری و افغانی است. طوریکه معمولاً از طرف حکومت به چنین قضاوتهایی رو بهرو بودهایم. وزیر اطلاعات و فرهنگ دورۀ کرزی، نگارستان را از نگارستان ملی برداشت و به جای آن گفت گالری ملی بگویید. تأکیدش این بود که نگارستان فارسی ایرانی و کفری است؛ گالری افغانی و مسلمانی است.
در صورتی که جناب اشرف غنی بتواند فارسی و دری را به عنوان دو زبان ازهم جدا کند؛ آنگاه میتواند در واژهگزینی دخالت کند و بگوید که این واژه فارسی است. بنابراین، استفاده از واژههای فارسی تجاوز فرهنگ بیگانه است. طوریکه معمولاً این برخورد صورت میگیرد اینکه دانشگاه و… واژههای فارسی استند. در همین روزها لوحهای «خیابان» را از خیابانهای هرات برداشتند که این واژه فارسی است و به جای آن واژۀ «سرک» را که دری است، بگذارید؛ درحالیکه «سرک» هندی است.
با فرهنگهای مردمی و با گفتمانهای غالب فرهنگی در منطقه تنها طالب و داعش مخالف نیستند؛ بلکه هر گروهی که قصد هژمونیهای قومی، مذهبی و ایدیولوژیک را در منطقه دارد، مخالف است. اگر طالب و داعش میگوید جشن نوروز و… اسلامی نیست، مخالف جشن نوروز و فرهنگهای مردمی است؛ حکومت شوروی چرا مخالف برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان و آسیای میانه بود؛ درحالیکه شوری مخالف اسلام بود. این جشن که اسلامی و مذهبی نیست چرا شوری مخالف آن بود. مخالفت شوری، داعش، طالب و هر حکومت و قدرتی با جشن نوروز برای از بین بردن گفتمان فرهنگ غالب مردمی در کشور است، زیرا تا مردم کشور گفتمانهای فرهنگی غالب داشتهباشند؛ کسانی که قصد هژمونیسازی با هر پیشفرضی داشته باشند، نمیتوانند هژمونی فرهنگی مورد نظرش را تطبیق کنند.
اشرف غنی در معرفی وحید عمر بازهم سال نو را به مردم افغانستان تبریک گفت نوروز را نه. دربارۀ زبان دری در افغانستان صحبت کرد و گفت زبان دری متعلق به افغانستان است و زبان ایرانیها پهلوی بود و… منظور رییسجمهور بحث جداسازی فارسی و دری به دو زبان بود. اما در این سخنرانی دربارۀ دری و پهلوی به کلی اشتباه سخن گفت که اساس علمی نداشت. در معرفی یک مشاور که آن مشاور در روابط فرهنگی مشاور نیست چه لازم که از تاریخ زبانها صحبت کرد؛ مهمتر از همه اگر قرار است که رییسجمهور دربارۀ موضوعی صحبت کند، اخلاقاً باید درست و دقیق صحبت کند. یک رییسجمهور، یک پادشاه، یک مسوول اخلاقا نباید نادرست صحبت کند.
اشرف غنی در این سخنرانی تأکید کرد که از صد سالهگی استقلال افغانستان جشن گرفته شود، بناهای روزگار امانالله خان ساخته شود، از زبان دری نیز پاسداشت شود تا بتوانیم هویت ملی و فرهنگ ملی را تعریف کنیم و مشخص بسازیم. ساختن بناهای دوران امانالله خان، برگزاری جشن استقلال، پاسداشت از زبان دری باهم چه ارتباطی دارند؟ فکر میکنم به نوعی جناب رییسجمهور میخواهد این نشانهها را بههم ربط بدهد و پروژۀ فرهنگی ناتمام دروۀ امانی را که توسط محمود طرزی تدوین شد، تمام کند.
محمود طرزی از زبانی بهنام زبان «افغانی» صحبت میکرد. در حالی که زبانی به این نام مسما نیست. منظور محمود طرزی از زبان افغانی زبان پشتو است. اما محمود طرزی میخواست هویت افغانی را از نظر سیاسی بر همۀ اقوام افغانستان تعمیم بدهد. بنابراین، این هویت باید زبانی بهنام خود نیز داشته باشد که زبان افغانی باشد.
جناب اشرف غنی برای ساختن هویت سیاسی افغانی و تعمیم زبان افغانی نیاز به محدودیت حدود زبان فارسی دارد. این محدودیت ممکن نیست در صورتی که زبان فارسی و دری به دو زبان جدا نشود. موقعی که زبان دری از فارسی جدا شد؛ بسا موارد فرهنگی نیز از این زبان برداشته میشود و بعد گفته میشود این موارد فرهنگی و شخصیتهای فرهنگی و… متعلق به زبان و ادبیات فارسی است که به ادبیات دری تعلق نمیگیرد. شما چرا موارد فرهنگی و… بیگانه را وارد زبان دری میسازید.
نگرانی اشرف غنی برای ساختن هویت ملی، فرهنگ ملی و… قابل درک و قابل اعتنا است؛ باید یک دولت و ملت، هویت سیاسی و فرهنگی خود را داشتهباشد اما مهم این استکه این هویت ملی و فرهنگی چگونه و بر اساس کدام مولفهها شکل بگیرد؟ برای شکلگیری هویت ملی و فرهنگ ملی باید جامعهشناختی فرهنگی، اجتماعی و قومی افغانستان درنظر گرفته شود؛ به این اساس هویت ملی و فرهنگ ملی شکل بگیرد.
جشن نوروز که یکی از جشنهای ملی و مردمی کشور است، مورد بیمهری قرار میگیرد؛ رییسجمهور چگونه و با چه عناصر، فرهنگ ملی را میسازد؟ معمولاً اشرف غنی از تاریخ پنج هزار ساله سخن میگوید؛ بهتر است از ایشان بپرسیم عناصر و نشانههای تاریخ پنج هزار ساله این کشور چیست؟ جشن نوروز که یکی از عناصر فرهنگی پنج هزار سالۀ مردم این سرزمین است، حکومت از آن یاد نمیکند؛ رییسجمهور میخواهد بهنوعی وانمود کند که جشن نوروز به ما تعلق ندارد، متعلق به فرهنگ ایرانی، تاجیکستانی و… است. از تبریک گفتنش مشخص بود که چه منظور دارد.
زبان فارسی و عناصر فرهنگی و معرفتی زبان فارسی از مهمترین عناصر فرهنگی مردم افغانستان است؛ موقعیکه بخواهیم زبان و ادبیات فارسی و عناصر فرهنگی و معرفتی این زبان را بیگانه قلمداد کنیم و زبانی تازه بهنام زبان دری تأسیس کنیم تا با این نامگذاری بار ادبی و فرهنگی زبان فارسی را از دوش این زبان برداریم. با دری خواندن زبان فارسی میخواهیم زبان فارسی را از عناصر فرهنگی یک هزارساله تهی کنیم و نام آن را دری بگذاریم.
این گونه برخوردهای فرهنگی فکر نکنم به جایی برسد؛ اگر میرسید در این صد سال میرسید. بنابراین، بهتر است با تشخیص عناصر فرهنگی مردم افغانستان، هویت ملی و هویت فرهنگی شکل بگیرد؛ هر گونه برخورد سیاسی و ایدیولوژیک که به اساس هژمونیسازی فرهنگ قومی برای ساختن هویت ملی و فرهنگ ملی صورت بگیرد، نتیجهیی مطلوب نخواهد داشت.
بهتر این است که هویت ملی و فرهنگ ملی بنابه واقعیتهای متکثر فرهنگی افغانستان شکل بگیرد. زبان، ادبیات و فرهنگ پشتو در هویت و فرهنگ ملی جایگاهِ خود را داشته باشد؛ زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ تاجیک و هزاره جایگاهِ خود را داشتهباشد؛ زبان و فرهنگ ازوبیک جایگاه خود را داشتهباشد؛ همینطور زبان و فرهنگ هر قوم در افغانستان در شکلگیری هویت ملی و فرهنگ ملی جایگاهِ خود را داشته باشند.
معنا ندارد که زبان فارسی را به دو زبان یعنی به فارسی و دری جدا کنیم، جشن نوروز و سایر مناسبت فرهنگی را کنار بگذاریم تا به اساس یک هژمونی فرهنگ قومی، هویت ملی و فرهنگ ملی را بسازیم. اینگونه برخورد نتیجه نداده و نتیجه نخواهد داد. هویت ملی و فرهنگ ملی به مرمت، ترمیم و وحدت نیاز دارد نه به کنارگذاشتن و حذفکردن.
هویت ملی و فرهنگ ملی را باید به اساس نظریۀ فرهنگشناسی و جامعهشناسی مدرن ملی بسازیم که استوار بر نظریۀ «وحدت در کثرت» است. در روزگار معاصر باید دولت-ملت ساخت نه ملت-دولت. دولت-ملتها دارای اقوام و فرهنگهای متفاوت است اما ملت-دولتها به اساس فرهنگ یک ملیت و قوم ساخته میشود، زیرا فرهنگ یک قوم و ملیت مقدم بر دولتسازی است؛ درحالیکه در نظریۀ سیاسی دولت-ملت پیشفرض براین استکه دولت دارای اقوام، گروهها و صنفهای متفاوت اجتماعی و فرهنگی است، باید با در نظرگیری همۀ این تفاوتها در دولت، ملت سیاسی، هویت ملی و فرهنگ ملی را ساخت.
پیشنهاد این استکه جناب اشرف غنی نباید در ساختن هویت ملی و فرهنگ ملی بازهم مانند نظامهای قبلی رفتار کند و تجربههای ناگام را تکرار کند. بهتر این است در ساختن هویت ملی و فرهنگ ملی هرگونه حسرت و نوستالژیای قومی و… کنار گذاشته شود و بنابه دریافتهای جامعهشناسی، مردمشناسی و فرهنگشناسی معاصر به ساختن هویت ملی و فرهنگ ملی پرداخته شود تا وحدت ملی مردم افغانستان تأمین شود.
Comments are closed.