گزارشگر:سید لطیف سجادی - ۱۲ حمل ۱۳۹۸
همزمان با تشدید گفتوگوهای صلح، تیم ارگ با دستپاچهگی وارد اقداماتِ انعطافپذیرانهیی شده که قبلاً در آن موارد نرمش و ملاطفت از خود نشان نمیداد. اشرفغنی رییس ارگ، روز شنبه در حالی وارد گفتوگو با رهبرانِ جهادی گردید که قبلاً حاضر به پذیرشِ گفتوگو با آنان نبود. ارگ با آقایان حامد کرزی، سیاف، خلیلی و بعضی از شرکای قدرتِ خود در مورد چشمانداز آیندۀ صلح و به گفتۀ خودشان در جهت اتخاذ تصمیمِ واحد و مشترک در مورد نحوۀ مذاکراتِ قطر که بهزودی برگزار میگردد، تبادل نظر کرده است. این درحالیست که قبلاً غنی به گمان اینکه میتواند قناعتِ امریکا را جلب کند و پیشبرد مذاکراتِ صلح را به نام خود رقم بزند و مفتخر به کسب لقب «غنی بابا» در افغانستان گردد، غرق در تخیلاتِ واهی بود.
قبل از برگزاری نشست مسکو حامد کرزی خواهانِ ملاقات با غنی شده بود تا در مورد فرستادن نمایندهگانِ حکومت در نشست مسکو قناعتِ وی را حاصل کند، اما غنی از پذیرشِ کرزی امتناع ورزید و با او ملاقات نکرد. خیالاتِ غنی در آن هنگام بر این نکته متمرکز بود که میتواند امریکا و جامعۀ جهانی را همانند مردم افغانسـتان دور بزند و خود را به عنوان یگانه چهرۀ موثر و کارساز قلمداد کند. اما همه چیز برخلافِ میلِ او به تحقق پیوست.
کنفرانس خبری جان بس سفیر امریکا در کابل، با زبان نرم و دیپلماتیک به غنی فهماند که تو نمیتوانی از مردم افغانستان نمایندهگی کنی و مسالۀ صلح مربوط به تمامِ افغانستانیها میشود که باید بهصورتِ همهشمول و در عرضِ هم به پیش برده شود و حضور تو در ارگ ریاستجمهوری نشان از نمایندهگی جامعۀ افغانستان نیست. مسلماً امریکا میداند که غنی با پشتیبانی امریکا و تقلبهای وسیع انتخاباتی، به ارگ راه یافته و اینگونه راه یافتن به ارگ نشان از جمهوریتِ مطلق نیست که وی خودش را رییسِ آن قلمداد کند. در بحبوحۀ کنفرانس خبری جان بس، خانم موگرینی نیز از آدرس اتحادیۀ اروپا به کابل آمد و تلویحاً به غنی فهماند که از لجاجت دست بردارد و خود را نمایندۀ عموم مردم افغانستان قلمداد نکند؛ بلکه او با صراحت گفت که پیشبرد این مذاکرات باید با حضور اقشار مختلفِ مردم افغانستان صورت بپذیرد. در غیر آن، نمیتوان این مذاکرات را به عنوان «صلح بینالافغانی» به رسمیت شناخت.
یکی از ابتکارت و شهکارهای غنی در مورد مذاکرات صلح، فرستادن مأمورین سومرتبۀ حکومت در قطر بود که نمایندهگانِ وی به آنجا رفتند و طالبان به دیدنِ آنان حاضر نشدند و همهگی به صورتِ مضحک و خندهدار به کابل برگشتند. اشرفغنی به عنوان سومین متفکرِ جهـان که تا هنوز معلوم نشده اولین و دومینش کیست، در حالی خواستار ملاقاتِ رو در رو با چهرههای یاد شده گردیده که متوجه شده است تخیلاتِ وی بسیار از واقعیت فاصله دارند. او فهمید که نه لفاظیهایش در کنفرانس وین مورد قبولِ جهان واقع شده و نه لجاجت-هایش مبنی بر محوریت پروسۀ صلح ثمربخش است؛ بلکه جدیتِ پیشبرد این مذاکرات در غیابِ او و احساس نمودن جایگاه خالیِ خودش در گفتوگوها، این متفکر را واداشت تا مقداری به هوش بیـاید و بیشتر از این خود را رسوای افغانستان و جهانیان نسازد.
بارها نمایندهگان احزاب سیاسی که متشکل از هفت حزب افغانی میباشند نیز خواستار اشتراکِ تیم غنی به عنوان یک گروه سیاسی در این مذاکرات شده بودند؛ اما او از دعوتِ آنان امتناع ورزیده بود. نمایندهگان احزاب مذاکرهکننده صراحتاً به غنی گفته بودند که اگر شما در مذاکرات اشتراک کنید یا نکنید، این مذاکرات جریان دارد و به عنوان نقشۀ راه، جهت ایجاد ثبات و آرامی برای آیندۀ افغانستان به انجام خواهد رسید. لذا غنی با درکِ واقعیتهای موجود که اکنون جامعۀ جهانی و مردم افغانستان به او اهمیتی نمیدهند، خود را به پروسۀ صلح و تلفیق با هیأت مذاکرهکنندۀ افغانی نزدیک ساخته و تلاش دارد که اینبار به حاشیه رانده نشود.
وی بهرغمِ سر دادنِ شعار عمل به قانون اساسی، کسیاست که خودش بیش از دیگران این قانون اساسیِ ناقص را نقض میکند. قانون اساسی زمانی مورد توجه غنی قرار میگیرد که موقعیتِ نیمبندش به تزلزل مواجه میگردد. نمونۀ مثالِ نقض قانون اساسی را میتوان از زبان سخنگویان غنی شنید، درحالیکه مطابق این قانون حدود دو ماه به پایان دورۀ ریاست غنی باقی مانده است؛ سخنگویان غنی پایان آن را مراسم تحلیف برندۀ دور بعدی عنوان میکنند. قانون اساسی برعلاوۀ اختیاراتِ وسیعی که به رییسجمهور داده و او را به سانِ یک دیکتاتور بالای جامعه تحمیل نموده و دچار نقصهای فراوان میباشد، کافیست که بازهم سخنگویان غنی، طولانی شدنِ عمر حکومتش را با الهام از این قانون توجیه میکنند.
گذشته از موارد یاد شده، اکنون که بازار صلح گرم است و جدیت آن، کماکان پُررنگتر از روزهای قبل میگردد، غنی متقاضی شده است تا خریدار این متاع گردد. او قبلاً با سوءاستفاده از عنوان حکومت، از پیوستن به مذاکرات صلح ابا میورزید و حکومت را به عنوان ابزار فشار و تهدید بر نتیجۀ این مذاکرات برجسته میساخت؛ زیرا بارها گفته بود که امضای نهاییِ توافقِ صلح باید از مجرای حکومتش بگذرد. اما این مسأله را گویا فراموش کرده بود: حکومتی که رهبران برجستۀ مردم افغانستان را در کنار خود نداشته باشد و متشکل از چند فردی باشد که خانههایشان در خارج از افغانستان موقعیت دارد، نمیتواند با لجاجت فیصلهها و امضاهایِ خود را جنبۀ حقوقی و عملی بخشد و از آن به عنوان ابزار خواستههای شخصی علیه مردم استفاده کند. لذا از هرسو که محاسبه شود، تخیلات غنی نتیجۀ معکوس داده و او اکنون در صدد است که به عنوان یک گروه سیاسی در کنار سایرِ گروههای سیاسی افغانستان در مذاکراتِ آیندۀ صـلح اشتراک کند.
Comments are closed.