احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سید لطیف سجادی - ۲۳ حمل ۱۳۹۸
بد بینیها در قبال پروسۀ صلح در حال افزایش است، در ابتدا تلاشهای خلیلزاد مبنی بر تحقق صلح، طوری وانمود میشد که انگار بحث صلح فقط میان دو طرف امریکا و طالبان بر سر صلح فی ما بین جریان دارد، نمایندۀ ویژه امریکا در امور صلح نیز بارها این موضوع را از صفحه توئیترش اعلام کرده بود که در ارتباط با مسایل داخلی افغانستان با طالبان بحثی صورت نگرفته و آنچه تا کنون در میان آنان مورد بحث قرار گرفته است، زمان خروج نیروهای امریکایی و تعهد طالبان در قبال قطع ارتباط با شبکۀ القاعده و تروریسم بینالمللی است که در دور پنجم مذاکرات بیست روزهاش از نتایج آن، ابراز خُشنودی کرد و گفت که در این زمینه به توافقاتی دست یافته اند؛ اما اکنون شاهد هستیم که ادبیات جدیدی در قبال صلح و طالبان، وارد قاموس سیاسی رسانههای افغانستان شده است؛ در بعضی رسانهها میبینیم که امریکاییها از طالبان تعهد گرفته اند که در امر مبارزه با القاعده و سایر گروههای افراطی با امریکاییها همکار باشند، دگرگونی ادبیات سیاسی صلح، از قطع ارتباط با القاعده، تا مبارزه با تروریسم و القاعده تأمل برانگیز است که چرا همکاران بینالمللی و در رأس آن امریکا، در فاصلۀ کوتاه چنین رویکردی اتخاذ کردند، افغانستان به عنوان کشوری که حدود هفده سال پیش، با همکاری جبهه مقاومت، نیروهای بینالمللی با حملات هوایی بالای مواضع طالبان حمله کردند و نیروهای مقاومت از زمین در برابر این گروه ایستاد و در نتیجه باعث گردید که آنان شکست بخورد و افغانستان از کام این هیولای خون آشام رها شود، در نتیجه حکومت و انتقالی به وجود آمد و ما مردم افغانستان با تمام فراز و نشیبهای سیاسی، هجده سال را با خون خود از حاکمیت دموکراسی و مردمسالاری حمایت کردیم تا کنون که دستآوردهایی نیز داریم.
طالبان به عنوان یک گروه وابسته به کشور پاکستان، هیچگاه در افغانستان از مقبولیت مردمی برخوردار نبوده و نخواهد بود، اینکه دوباره به این گروه حیات تازه بخشیده شد و در راستای قباحتزدایی آنان در جامعۀ افغانستانی و بینالمللی تلاشهایی صورت گرفت توسط حامد کرزی بود، او بارها در سخنان خود این گروه را برادران ناراضی خطاب کرد و آنقدر بر این مسأله تأکید ورزید تا به عنوان یک باور درونی و با استفاده از صلاحیت وظیفهیی، در تجهیز و تمویل آنان نیز مخفیانه دست به کار شد، هر چند رسانهها از چنین رویکرد قباحتزدایی، بارها انتقاد کردند ولی گوش کرزی در برابر انتقادهای مردم کر بود، در واقع سنگ تهداب احیای مجدد طالبان در داخل افغانستان توسط کرزی گذاشته شد و میتوان او را لقب پدر معنوی طالبان داد، بعد از کرزی، اشرف غنی نیز بارها گروه طالبان را به عنوان مخالفین سیاسی مورد خطاب قرار داد و اگر از وی انتقاد صورت میگرفت به همان پیمانه به گفتههای خودش پا بند بود و تأکید میورزید که برای اثبات ادعاهایش اقدام به توجیهات جنونآمیز مینمود، غنی تا زمان برگزاری پروسۀ صلح که توسط خلیلزاد جدیتر از پیش مورد پیگیری قرار گرفت از طالبان همهجانبه حمایت میکرد و هر گونه جنایت آنان را توجیه میکرد؛ اما وقتی که این گروه در گفتوگوهای صلح با افراد غنی، وارد مذاکرات صلح نشد وی یکباره تغییر رویکرد داد و مواضع تندتری در قبال طالبان گرفت، اکنون که صلح افغانستان وارد فاز جدید عملی شده است، هراس از دست رفتن قدرت، تمام وجود غنی را فراگفته است او اکنون گروه طالبان را مخالف سیاسی نمیخواند؛ بلکه آنان را به عنوان ابزار دست پاکستان میداند، وقتی که پای منفعت خصوصی به میان میآید چه چهرههایی است که از زیر نقاب بیرون میشود و صورت واقعی خود را به مردم نشان میدهد، اکنون غنی مجنون وار در صدد حفظ قدرت است و تلاش دارد تا خود را با عنوان قهرمان صلح در نزد مردم افغانستان معرفی کند؛ اما اکنون دیر شده است و نمیتوان شیشۀ شکسته را پیوند زد، امریکاییها میدانند که غنی پایگاه مردمی ندارد و در مدت چارسال حکومتداریاش مردم را تا سر انزجار از سیاست و حکومت خسته ساخته است.
امریکا اینبار نباید کاری کند که اشتباه فاحشتر، از به قدرت رساندن غنی را این دفعه در همکاری با طالبان مرتکب شوند، واژههایی در قبال طالبان جدیداً مورد استفاده قرار میگیرد که یک انسان افغانستانی را نگرانتر از پیش میسازد، (دولت در تبعید) جدیدترین مفهومی است که به صورت غیر مستقیم به خورد رسانههای افغانستان داده میشود، زمینهسازی برای این قباحتزداییها از گروه طالبان، صداقت جامعه بینالمللی و امریکاییها را در قبال صلح زیر سوال میبرد، جملۀ خبری جدید دیگری نیز وارد ادبیات رسانهیی صلح شده است که بیانگر انعطاف جامعه بینالمللی در قبال طالبان است، در این جمله، این نکته را برجسته میسازد که افراد و اشخاص عضو هیأت رهبری صلح باید به تایید طالبان باشد، واقعاً جای سوال است که از یک گروهک تروریستی که هنوز پایگاه واضح و مشخصی در افغانستان ندارند و در میان درهها همانند دزدان راهزن به قطاعالطریقی مصروف اند، اینقدر وجهه ملی و بینالمللی بخشیدن توهین به شعور مردم افغانستان است، درست است که غنی مورد قبول مردم افغانستان نیست و با همکاران بینالمللی نیز تعامل و رویه درستی ندارد؛ اما اینطور هم نیست که غیر از غنی شخص بدیل در افغانستان یافت نشود تا دور بعدی حکومت را اداره کند، ما چهرهها و خبرههایی داریم که عمرشان در مبارزات سیاسی در حال گذر است و در مدیریت کشور نیز توان بالایی دارند؛ اما اینطور هم نیست که جریانهای سیاسی داخلی و خارجی دست به دست هم دهند و درصدد قباحت از گروه جنایت کار طالبان باشند و مردم افغانستان هم در برابر چنین اعمالی سکوت کنند، نیروهای سیاسی داخلی و خارجی باید بداند که محور قرار دادن طالبان در حکومت بعدی، سنگینتر و پُرهزینهتر از به قدرت رساندن غنی به پای شان ختم خواهد شد، اینکه از گروه طالبان میخواهند تا در امر مبارزه و افراطیون با امریکا همکار باشند، آیا به این هم فکر کرده اند که القاعده و سایر جریانهای افراطی، بیشتر از بستر طالبان در جامعه افغانستان رخنه کرده است و هرازگاهی ممکن است که این گروه به عنوان ابزار دست پاکستان، بر علاوه اینکه منافع ملی افغانستان را به مخاطره بیاندازد، منافع جامعه جهانی و امریکا را نیز با تهدید مواجه خواهند کرد، غنی که به عنوان یک فرد در رأس قدرت قرار دارد به راحتی در قبال منافع خصوصی خود با امریکاییها موضع میگیرد، طالبان که به عنوان یک گروهک اگر وارد جریان سیاسی شوند چه تضمینی وجود دارد که مجدداً منافع امریکاییها را تهدید نکند؛ با در نظرداشت تمام موارد یاد شده، مردم افغانستان حکومت طالبانی نمیخواهند و همچنان برای احقاق حق شان مبارزه خواهند کرد.
Comments are closed.