گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۲۴ حمل ۱۳۹۸
۱-دقیق نمیدانم که «تخصص داشتن در یک علم» چیست؟ معیارهای دقیقی که میان یک متخصص و غیرمتخصص مرز روشن و قاطعی بکشد کدامها اند؟ متخصص بودن دارای چه مولفههای است؟ آیا کسی که چند روز مدرسه رفته و چند کتابدینی خوانده است، متخصص دین است؟ آیا کسی که چند کتاب عربی را ترجمۀ تحتالفظی کند، متخصص است؟ آیا کسی که در یک رشته سند کارشناسی دارد، متخصص همان رشته است؟ آیا سند کارشناسی ارشد را میتوان به عنوان معیار متخصص بودن قلمداد کرد؟ سند دکترا چطور؟ چند سند دکترا چطور؟ یک لیسانس یا ماستر و یا دکتر، چند سال در یک بحش تحقیق نماید تا عنوان متخصص زیبندۀ او باشد؟ چهل یا چهلویک سال؟ یک عالم، چند اثر نفیس و گرانسنگ در یک بخش نگاشته باشد تا برایش متخصص گفت؟ آیا بیست اثر کفایت میکند یا نزده اثر باید نگاشته باشد؟ چند سال تدریس در یک دانشگاه معتبر دولتی، شرط متخصص بودن است؟ چند نفر کسی را متخصص بگویند تا آن شخص متخصص عنوان گردد؟ دوستانی هم که به بهانۀ تخصص و تبحر، دهن هر منتقد و معترضی را می بندند، نمیگویند که تخصص چیست و معیارهای آن کدام است؟
۲-چه کسی ادعا کرده است که در یک بخش تخصص دارد و میتواند حرف آخر را بزند؟ آیا تخصص داشتن به معنای آخرین حرف حق را دزن است؟ اگر چنین انسانهای خودشیفتهیی هم پیدا شوند، آیا کسی در قرن بیستویک حرف آنها را جدی خواهد گرفت و قبول خواهد کرد؟ چرا کسانی را که ما میگوییم متخصص اند، خودشان این ادعای دهنپُرکن تخصص را ندارند؟ چرا خود علما و دانشمندان یک بخش، متواضعتر از مقلدان کور اند؟ چرا مقلدان کاسهیی داغتر از آش میشوند؟.
۳-آیا این متخصصین خطا نمیکنند؟ آیا این متخصصین اشتباه نمیکنند؟ اینقدر خطا و اشتباهی که در تمام عرصههای علوم بشری رخ داده است و صورت پذیرفته است و سالها و قرنها مردم با همان خطا و اشتباههای علمی سر و زندهگی کردهاند، محصول فضولی مردمان غیرمتخصص بوده است یا نتیجۀ کار خود همین متخصصین و متبحرین؟ آیا این همه خطا و اشتباه علمی از سوی همین متخصصین، شاخ این متخصصین را نشکسته است؟ اگر یک دانشمند و متخصص، نظریهیی بدهد و صدسال بعد معلوم شود که این نظریه پر بیراه بوده است، چه کسی مسوول این خطا و اشتباه است؟
۴-کدام متخصص خودش به اشتباه خودش پی برده است؟ کدام متخصص خودش خودش را نقد بیرحمانه کرده است؟ کدام متخصص خودش خودش را زیر ذرهبین نقد قرار داده است و سره از ناسره عقایدش را از هم جدا کرده است؟ شاید چند نفر متخصص این کار را کرده باشند، اما اینها یک استثنا اند نه قاعده. این نقد دیگران است که متخصصین را متوجه اشتباهاتشان می کند و خطاهایشان را آفتابی میسازد و مجبورشان میکند که چشمان خود را پاک کنند و به گونۀ دیگری به مسایل نگاه کنند.
۵-غالباً اعتراضها و نقدها و سرکشیها و پرخاشگریها از سوی مخالفان سرازیر میشوند و خواب را از چشمان متخصصین میرباید و آنان را به فکر وا میدارد و به تصحیح اشتباهاتشان مجبور میسازد. محض نمونه به همین مضمون ثقافت اسلامی نگاه کنید و ببینید که کدام استاد ثقافت اسلامی این مضمون را نقد کرده و پیشنهاد بازنگری را در آن داده است؟ اینها بدون ستایش از یکدیگر و بدون تقدس بخشی به این مضمون مگر کاری دیگری میکنند؟ اگر امروزه برخی از استادان این مضمون هم متوجه این امر شده اند، به برکت نقد مخالفان و منتقدان بوده است نه خلاقیت فکری صداقت علمی خودشان.
۶-شاید بگویند که آدمهای که در یک علم تخصص ندارند، جز جهالت چیز دیگری به خورد مردم نخواهند داد. اما آیا متخصصین گرفتار بدفهمی و کژاندیشی نمیشوند؟ آیا متخصصین غلط نمیکنند؟ آیا متخصصین گرفتار غرور علمی نمیشوند؟ آیا تمام متخصصان صداقت و جدیت لازم را دارند؟ آیا تمام متخصصان میتوانند بیطرفی خود را حفظ کنند و گرفتار حُبوبُغض نشوند؟ ما نباید فراموش کنیم که متخصصان هم از طریق موضوع تحقیق و پژوهش خود، هویتی و اعتباری و مقامی کسب میکنند و به همین دلیل به سادهگی حاضر نمیشوند که خود را نقد کنند و این هویت و اعتبار و مقام و منزلت را زیر سوال ببرند. متخصصان هم خودشیفته میشوند و عشقشان نسبت به موضوع تخصصشان کورشان میسازد و دچار توهم حق بودن و حق گفتن میشوند؟ متخصصین هم منافعی دارند و تطمیع میشوند و میترسند و جرأت مواجه با واقعیتهای جدید و حقایق نوین را نمیداشته باشد.
۷-باری با این تخصصگرها هم آوا میشویم که «هیچکسی بدون تخصص و تبحر در یک علم، نمیتواند در خصوص آن علم حرفی بزند و نظری بدهد و نقدی وارد نماید و باید کورکورانه سخنان متخصصان محترم را بشنود». اما این «اصل تخصص» را باید برای همه خواست و تحمیل نمود نه فقط برای دیگران. آیا خود این دوستان در تمام علوم دینی تخصص دارند؟ آیا این همه کسانی که چهار روز مدرسه خوانده و سندی گرفته اند، در اسلامشناسی تخصص دارند که شب و روز فتوی کفر این و آن را صادر مینمایند؟ تمام کسانی که در گوشهیی نشسته اند و هی غرب و شرق را نقد میکنند و گمراه میخوانند و یک فرهنگ را منحط میخوانند و یک تمدن را مخرب عنوان میکنند و یک جامعه را جاهلی قلمداد مینمایند و… در کدام بخش این موارد تخصص دارند؟ کدام مسلمان سنی مذهب در بارۀ مذهب شیعه تخصص دارد که شیعهها را نقد میکند؟ کدام روحانی ما در بارۀ سیاست و اقتصاد و نظام بانکداری و هنر و علم و فلسفه و حقوق بشر و… تخصص دارد که هنر را هرزهنگاری میداند و علم را افسونگری و فلسفه را یاوهگویی و…؟ کدام روحانی ما در بارۀ مسیحیشناسی و یهودیشناسی و غربشناسی و شرقشناسی تخصص دارد که این ها را رد میکند و میکوبد؟
۸-جالبتر از هم این است که این دوستان، فقط برای مخالفان و منتقدان باورهای گوشزد میکنند که اصل «تخصصگرایی» را رعایت نمایند و ناآگانه با باورها و معتقدات آنها مخالفت نکنند و این باورها و معتقدات را نقد ننمایند. این دوستان هیچگاهی برای طرفداران و حامیان باورهای خود، گوشزد نمیکنند که بدون تخصص، در بارۀ باورهایشان چیزی نگویند و بدون دانش و تخصص از آن دفاع نکنند. نمیدانم که دفاع جاهلانه نسبت به نقد جاهلانه چه برتری معرفتی و اخلاقی دارد. این دوستان محترم که از دیگران میخواهند بدون شناخت علوم اسلامی در بارۀ ثقافت اسلامی چیزی نگویند، برای خودشان هم تذکاری بدهند که در بارۀ خیلی از چیزهایی که نمیدانند دهن خود را بندند و چیزی نگویند و برای تمام مسلمانان نیز گوشزد کنند که در بارۀ کفر و شرک و سرمایهداری و سکولاریسم و دموکراسی و بسیاری از موضوعات دیگر که در آن موارد تخصص و تبحر ندارند، سکوت نمایند. بیمنطقی محض است که از کسی بخواهیم ابن تیمیه را نخوانده و ندانسته نقد نکنند ولی خودمان کانت و نیچه و مارکس را نخوانده و ندانسته لعن کنیم و نفرین کنیم.
۹-زمانی که مفهوم تخصص این همه مبهم است، زمانی که متخصصان خطاپذیر اند، زمانی که متخصصان این همه اشتباه میکنند، زمانی که متخصصان در نقد خودشان نمیکوشند، زمانی که متخصصان در امر تصحیح افکار خود تأخیر مینمایند، زمانی که متخصصان به سختی آماده تغییر میشوند، زمانی که اعتراض و انتقاد از بیرون میآید، زمانی که متخصصان گرفتار حب و بُغضهای شخصی میشوند و میترسند و تعصب به خرچ میدهند و کور میشوند، چرا ما همه چیز را به متخصصان وا میگذاریم و متخصصان را همه کاره میدانیم؟ حقیقت در هر عرصۀ بزرگتر از آن است که در دستان چند متخصص رها گردد و آنان هرکاری که با حقیقت کردند چشم بسته مقبول دیگران افتد.
۱۰-این سخن درست است که آدم نباید ناآگانه و ناشیانه در هر موضوعی نظر بدهد و نظر خود را هم نهایی بداند، اما این سخن به هیچ عنوان درست نیست که کسی که تخصص ندارد نباید اندیشه کند و اندیشۀ خود را بیان کند. یک آدم شاید در یک علم تخصصی نداشته باشد، اما شاید بتواند، به اشتباه و خطایی در یک نظریۀ علمی پی ببرد. نباید عقل و خرد آدمیان را نادیده گرفت و به بهانۀ تخصص زبان آدمیان را برید و دهن شان را بست. بنده بارها با کسانی مواجه شدهام که هیچ درسدینی نخوانده اند، اما قوۀ درک و دریافشان و قوۀ نقدشان فوقالعاده بوده است. چنین آدمهای به بهترین وجه میتوانند به ضعفها و سستیهای یک دیدگاه پی ببرند و چه بسا این بینشها و نقدها و نظرهای آنان درست باشد و بتواند متخصصان را برای دریافت جوانب حقیقت کمک کند.
Comments are closed.