اگر بخواهیم، می‌توانیم! بررسـی مختصر راه‌های رسـیدن به موفقیـت

گزارشگر:مهسا طایع - ۲۷ حمل ۱۳۹۸

بخش دوازدهم/

mandegarفرانکل از مشاهدات واقعی زنده‌گی انسان‌های بینوایی الهام گرفت که همه‌روزه در مقابل مرگ قرار داشتند. این تجربه‌ها، او را قادر ساخت از دایرۀ نظریۀ فروید خارج شود. فروید معتقد بود که طرز رفتار انسان‌ها در زمان عادی و سلامتی فرق می‌کند، ولی اگر آن‌ها از برای مدتی محروم شوند، رفتار آن‌ها به تدریج با هم تشابه پیدا کرده و به هم نزدیک می‌شود.
فرانکل با این نظر موافق نیست. او می‌گوید که ما در اردوگاه شاهد عکس این موضوع بودیم. می‌دیدیم هنگام روبه‌رو شدن با موفقیت‌های غیرقابل تحمل، بعضی دچار فساد می‌گردند؛ در صورتی که عدۀ دیگر کماکان بزرگی و منش خود را حفظ می‌کنند. فرانکل می‌افزاید که افراد هنگامی که در معرض شکنجه‌های سخت و گرسنه‌گی قرار می‌گرفتند، اگر منظور و هدفی در زنده‌گی داشتند، به زنده‌گی ادامه می‌دادند، ولی آنانی که هدفی نداشتند به زودی از بین می‌رفتند.
نزدیک به یک بیستم افرادی که در اردوگاه «آشوتیس» زنده‌گی می‌کردند، بدون استثنا کسانی بودند که در زنده‌گی، خود را مسوول کاری می‌دانستند یا علاقۀ شدیدی به دیدار دل‌داده‌گان خود داشتند.
در اردوگاه‌های مرگ، زندانی‌ها و هم‌بند‌های فرانکل به او می‌گفتند که دیگر هیچ انتظاری از زنده‌گی ندارند. او پاسخ می‌داد، بر عکس، زنده‌گی از آن‌ها انتظارهایی دارد. زنده‌گی از هر فردی می‌خواهد که در آن سهمی داشته باشد. حال این افراد هستند که سهم و وظیفۀ خود را تشخیص دهند.
دنیس ویتلی «Waitley Denis»، یکی از مشاوران برجستۀ مدیریت و رهبری که شهرت جهانی دارد، این نکته را به شکل جالب و موزونی بیان می‌کند: آنجا که زنده‌گی هست، امید هم هست. آن‌جایی که امید هست، تصور خیال هم هست. آنجا که تصورهای روشن تکرار می‌شوند، هدف‌ها تشکیل می‌گردند. هدف‌ها عبارتند از:
طرح‌های زنده‌گیِ که افراد موفق در آن‌ها تأمل کرده جزییات طرح و جزء تعهد باطنی آنان قرار گیرد، موفقیت آن‌ها قطعی است. فرانکل با معرفتی که زاییده، تجربه‌های دست‌اول بود از اردوگاه مرگ بازگشت. به نظر او، زندان‌بانان و مسولان سفاک اردوگاه‌های کار اجباری، در جریان رفتار وحشیانه و خشونت‌بار خود با زندانیان، این حقیقت را با بهای سنگین به ثبت رساندند که انسان موجودی آزاد است که همیشه حق انتخاب دارد.
انسان واکنش خود را در برابر رنج‌ها و سختی‌ها ناخواسته و پیش‌آمده و شرایط محیطی، خود انتخاب می‌کند و هیچ‌کس را جز «خود» او یارای آن نیست که این حق را از او باز ستاند.
زنده‌گی پُر مشقت زندان، فرانکل را بر این باور داشت: آنچه انسان‌ها را از پا در می‌آورد، رنج‌ها و سرنوشت نامطلوب‌شان نیست، بلکه بی‌معنا شدن زنده‌گی است که مصیبت‌بار است و معنای «تنها در لذت و شادمانی نیست، بلکه در رنج و مرگ هم می‌توان معنایی یافت». او در بارۀ اسیران هم‌بند خود در اردوگاه‌ها می‌نویسد: بیچاره آن‌کس که می‌پنداشت زنده‌گی دیگر برایش معنایی ندارد، نه هدفی داشت و نه انگیزه و مقصودی، چیزی او را به زنده‌گی گره نمی‌زد و چون به این‌جا می‌رسید، دیگر کارش تمام بود. خوب، دوستان عزیز و قدرتمند من، در پایان این ماجرا چه نتیجه‌یی در ذهن شما جای می‌گیرد. امیدوارم با اهدافی روشن، قاطعانه قدم در راهی بگذارید که ایمان دارم به موفقیت خواهید رسید.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.