احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مهران موحد - ۰۲ ثور ۱۳۹۸
چند سال است که در باب تنقیح و اصلاح مضمون «ثقافت اسلامی» که در دانشگاهها تدریس میشود در میان صاحبنظران بحث و جدلهایی احیاناً عنیف به راه افتاده است. نزاع بر سر «ثقافت اسلامی» از وقتی به نزاعی تنشآلود و پرهیجان تبدیل شد که بیشتر از دو سال پیش، آقای عبدالحفیظ منصور که در آن زمان عضو مجلس نمایندهگان بود، در این زمینه در پارلمان حرفهایی را مطرح کرد که به تصور برخی از ناظران، غرضآلود و دشمنانه بود و بیش از این که شیوۀ اصلاحگرانه داشته باشد در صدد لوث کردن مسأله و هیاهوسازی بود.
عبدالحفیظ منصور در پارلمان در این باره چنین گفته بود: «اکثریت مساجد ما فکر افراطی پخش میکنند. ثقافت اسلامی همین اکنون در دانشگاههای افغانستان تروریست تربیت میکند.»
در این اواخر و پس از اینکه انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، پژوهشی را به عنوان «ریشهیابی رادیکالیسم دینی در نظام آموزش عالی» به دست نشر سپرد، بار دیگر عبدالحفیظ منصور به میدان آمد و همان سخنان حدود دو سال پیشاش را با اندکی پیرایش و ویرایش تکرار کرد. همزمانی پژوهش انستیتوت یادشده با سخنان منصور در دفاع از این پژوهش بار دیگر بحثهایی را دامن زد و تقابلهایی را ایجاد کرد.
منصور در محفل رونمایی از پژوهش اخیر انستیتوت مطالعات استراتژیک، چنین گفته است: «مساجد و دانشگاههای ما هر روز سیلی از جوانان ما را افراطی تربیه میکنند، با پول امریکایی که هر روز لعنتش میکنند. دولت ما در کنج و کنار افغانستان به دنبال تروریست است، در حالی که مراکز تروریستی را خودش تمویل و تجهیز میکند. ما روزانه چند تا تروریست را میکشیم، چندین تروریست دیگر را اینجا تربیه میکنیم، با بودجه خود ما، در فضای خود ما، و در اثر قربانیهایی که سربازان ما میدهند.»
تحریر محل نزاع
برای گفتوگوی سازنده و منتقدانه، نخستین شرط این است که محل گفتوگو بیابهام و روشن باشد و طرح مسأله به خوبی صورت گرفته باشد. در نزاعی که میان عبدالحفیظ منصور و مخالفانش درگرفته، اصل مشکل از این ناشی میشود که محل نزاع به خوبی تقریر و تحریر نشده است.
به نظر من، نزاع درگرفته را در دو نقطه میتوان پیگیری کرد:
۱-مضمون «ثقافت اسلامی» دچار نارساییهای گونهگون است و باید به تهذیب و تنقیح آن پرداخت.
۲- «ثقافت اسلامی» در همین شکل و محتوای کنونیاش تروریستپرور است.
ضرورت تنقیح «ثقافت اسلامی»
در این که «ثقافت اسلامی» همانند هر مضمون درسی دیگری در دانشگاههای افغانستان، نیاز به بازنگری علمی و محتوایی دارد اختلاف نظر چندانی وجود ندارد. از حدود دو سال پیش که بحث «ثقافت اسلامی» جنجالی شد و محل نزاع و درگیری پرحرارت قرار گرفت، من اکثر نوشتههایی را که در این زمینه نشر شده و قابل اعتنا بوده مرور کردهام. کمتر کسی از میان مدافعان «ثقافت اسلامی» به وحی منزل بودن و غیر قابل بازنگری بودن این مضمون حکم کردهاند.
آیا «ثقافت اسلامی» تروریستپرور است؟
برداشت من این است که اصل نزاع و اختلاف بر سر این ادعاست که «ثقافت اسلامی تروریستپرور است.» ابهامی هم که در محل نزاع ایجاد شده برخاسته از این است که آقای منصور نخواسته یا نتوانسته مواضعش را به خوبی تقریر کند. مثلاً او چه در پارلمان و چه به تازهگی در انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، ادعاهای کلانی را مطرح کرده ولی نه تنها برای این ادعاها دلایل متقاعدکنندهیی ارایه نکرده بلکه با منحرف کردن بحث و گفتن و نوشتن از نارساییهای محتوایی «ثقافت اسلامی» به جای اثبات تروریستپرور بودن مضمون یادشده، گرفتار مغالطۀ «عوض کردن موضوع بحث» شده و گفتوگو را به بیراهه کشانده است.
چنانکه پیش از این هم نوشتهام، افراطگرایی پدیدهیی پیچیده و چندوجهی است. در به وجود آمدن پدیدۀ افراطگرایی دینی به همان پیمانهیی که ممکن است عوامل دینی نقش داشته باشد، نقش و تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و استخباراتی نیز انکارناپذیر است و حتا چه بسا این قبیل عوامل، بیشتر از عوامل معرفتی و دینی در پرورش و باروری درخت رادیکالیسم تأثیر و نقش داشته باشد.
طالبان و گروههای دیگر تروریستی برای توجیه کارهای خود به تبلیغات دینی متوسل میشوند و از آموزههای اسلامی استفادۀ ابزاری میکنند. با این حال، این نکته نیز محرز است که گروههای افراطییی همچون طالبان اهداف استراتژیک و سیاسی دارند و از شعارهای دینی فقط بهخاطر تحکیم مشروعیت و تقویت جایگاه خود در میان مردم بهره میبرند. این نکته به هیچ صورت قابل انکار نیست که جنگ افغانستان از نظر داخلی جنبههای قومی و سیاسی دارد و در سطح خارجی، ریشه در عوامل استخباراتی و سیاسی و اقتصادی دارد.
این نکته را نیز نباید مغفول نهاد که انسانها در جامعههای ما معمولاً آموزههای دینی را از خانواده و مدرسه و محیط و دوستان و رسانهها و شبکههای اجتماعی کسب میکنند و پیش از این که به سمستر پنجم دانشگاه برسند باورهای خود را شکل دادهاند و تصمیمهای خود را گرفتهاند.
یکی از مغالطاتی که عبدالحفیظ منصور در جریان طرح ادعاهایش به آن دچار شده «مغالطۀ توسل به مرجع» است. منصور از باب «الغریق یتشبث بکل حشیش» پژوهش اخیر انستیتوت مطالعات استراتژیک را به عنوان حجت برای مدعای خود استفاده میکند و همچون ورق زر آن را با خود به هرجا میبرد، در حالی که پژوهش یادشده گرفتار نقایص عدیده است و ارزش استناد را ندارد. (در نوشتهیی به عنوان «شمشیر آخته منتقدان بر گردن نازک «ثقافت اسلامی» به این مسأله به صورت جداگانه پرداختهام).
حتا اگر فرض کنیم پژوهش مزبور پژوهشی علمی و دقیق است، اما این پژوهش به تازهگی صورت گرفته و در زمانی که برای نخستینبار منصور تروریستپرور بودن ثقافت اسلامی را مطرح کرد نتایج این پژوهش برملا نشده بود. پرسش این است که منصور در آن زمان بر اساس کدام آمار و ارقام به این نتیجه رسیده بود که ثقافت اسلامی تروریستپرور است؟
به نظر میرسد که جناب عبدالحفیظ منصور بنا به خویی که در طبیعتش از دوران روزنامهنویسی نشسته به دنبال جلب مخاطبان بیشتر است و چندان اعتنایی به دقیق بودن ادعاهایش نمیکند. و گرنه مقابله با رادیکالیسم با تقلیلگرایی و مغالطهسازی و رگ گردن پنداندن حاصل نمیشود.
لزوم پرهیز از سادهسازی مشکلات
لازمۀ این حرف که «ثقافت اسلامی تروریست تربیه میکند» این است که گویا «ثقافت اسلامی» شبیه معجون سحرآمیزی است که به مجرد خوردن آن، آدمها به تروریستان دوآتشه تبدیل میشوند.
این که تصور کنیم معضل رادیکالیسم و افراطگرایی را در افغانستان میتوان با تعدیل یا حذف مضمون «ثقافت اسلامی» از دانشگاهها حل کرد و یا دستکم تعدیل یا حذف مضمون یادشده را مهمترین گام در راه مبارزه با افراطگرایی بدانیم بیانکنندۀ این واقعیت است که به تعبیر یکی از نویسندهگان، «دنکیشوت خون ما واقعاً بالاست.»
افراطگرایی یکی از معضلات بزرگ جامعۀ ماست. از اینرو، برخورد با آن، دقت و تأمل بیشتری را ایجاب میکند تا مبادا عدم شناخت درست این پدیده به تحلیل ما از وضعیت آسیب بزند و ما را از ارایه راهحلهای درست و معقول مانع شود.
به جهت اینکه ذهن انسانها از مسایل پیچیده گریزان است و در برابر مشکلات کلان دچار سردرگُمی میشود آسانترین شیوه این است که برای هر مشکلی راهحلهای ساده عرضه بداریم. ولی با سادهسازی مسایل پیچیده گره مشکلات گشوده نمیشود، فقط مزیت این کار این است که ما را دچار توهم حل مسأله میکند.
Comments are closed.