احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سامانی - ۱۳ ثور ۱۳۹۸
محمداشرف غنی در بیانیه مراسم تحلیفش، پنج حلقه را به عنوان محورهای عمده و اساسی سیاست خارجی افغانستان معرفی کرد، اما هیچگاهی بحث کارشناسانه و علمی-تحلیلی برای تیوریزهسازی منطق و چرایی اهمیت و ارجحیت حلقههای سیاست خارجی از سوی حکومت و دستگاه دیپلوماسی صورت نگرفت. پنجسال پس از آن تیوریپردازیها و ایجاد ادارات سلیقهیی در کنار دستگاه دیپلوماسی و پیمودن راههای متفاوت و گمراهکننده در جهت اهداف سیاست خارجی، تحلیل و بررسی عملکردهای چند سال گذشته دال بر عدم اعتقاد و باورمندی رییس حکومت وحدت ملی به صلابت اداره و کارایی نهادها و تضعیف بیرویه نهادهای اداری و سیاسی در کشور میباشد.
تنش فزاینده در روابط افغانستان و پاکستان، مداخلات گستردۀ کشورهای همسایه و منطقه در قضیه صلح و جنگ افغانستان و شکلگیری بعضی از تحولات منطقهیی و جهانی که نیازمند اتخاذ موقف روشن، مبتنی بر منافع ملی افغانستان بود، پای مجلس نمایندهگان را بیشتر به مباحث سیاست خارجی کشاند و این نهاد، بارها خواستار ایجاد یک چارچوب اصولی و مدون سیاست خارجی برای لابیگری موثر و نقشآفرینی مثبت و معنادار در تحولات منطقهیی و بینالمللی شد که ریشهیابی این بحثها و چگونهگی ایجاد قطبنمای سیاست خارجی، مستلزم پرداختن به اساسات و کارویژههای آن میباشد.
توانمندی دستگاه دیپلوماسی برای شکلدهی به یک طرح واقعبینانۀ سیاست خارجی، ظرفیت قوه مقننه برای بررسی کارشناسانۀ طرح سیاست خارجی و سرانجام محیط، زمینهها و مجریان سیاست خارجی از مهمترین مسایل در اما و اگرهای تدوین خط مشی سیاست خارجی کشور است.
در شرایط کنونی با توجه به فقدان استقلال لازم سیاسی برای اتخاذ تصامیم مهم ملی، پیچیدهگی روندها و پالیسیهای منطقهیی و بینالمللی، وابستهگی امنیتی و اقتصادی به جهان غرب بهویژه امریکا، نبود قدرت موثر ملی به مثابۀ پشتوانهها و ابزارهای عملیسازی سیاست خارجی، افغانستان نمیتواند یک دیدگاه و چشمانداز کلان و استراتژیک را برای تأثیرگذاری در تحولات منطقهیی و جهانی در سیاست خارجیاش مطرح نماید و آنچه انجام میدهد، اکت و ژستهای سیاست خارجی و گیرماندن در دنیای روزمرهگی است.
از طرف دیگر، آشفتهگی و نابهسامانی در سیاست داخلی که سیاست خارجی ادامۀ آن است، ایجاد و لغو ادارات سلیقهیی و موازی در کنار وزارت خارجه برای پیشبرد اهداف دیپلوماسی و سیاست خارجی، تقرریهای غیرمسلکی و سلیقهیی در ردههای مختلف دستگاه دیپلوماسی و نمایندهگیهای سیاسی، تعیین سفرایی به شدت کمسواد و بیتجربه، فاقد ظرفیت تحلیل و لابیگری، ناهماهنگی میان مرکز و نمایندهگیهای سیاسی، انحصار برخی از صلاحیتهای ویژۀ وزارت امور خارجه توسط ارگ و شورای امنیت، اختلافات میان رهبران حکومت وحدت ملی مزید بر علت گردیده، اعتبار دستگاه سیاست خارجی و کارایی آن را به شدت ضعیف ساخته و موجب بروز گفتارها و رفتارهای غیر دیپلوماتیک و صدمه به حیثیت و پرستیژ بینالمللی افغانستان گردیده است. رسواییهای موجود و بحرانآفرینیهای گسترده در حوزۀ سیاست داخلی و عدم شکلگیری اجماع روی مسایل مهم کشوری، چشمانداز تعقیب اهداف سیاست خارجی کشور را لطمه وارد کرده و نگاه سیاسی، مقطعی و سلیقهیی به حکومتداری فرصت این را نمیدهد تا در مقیاس منطقهیی و جهانی از اوضاع افغانستان و دستآوردها حرف زد و لابیگری موفق برای اقناع منطقه و جهان نمود. همین حالا کُل دستگاه سیاست خارجی افغانستان در داخل و خارج به جز ملاقاتهای تشریفاتی و کنفرانسهای فاقد محتوا هیچ دستآورد قابل توجه ندارد، زیرا سفرا و نمایندهگان سیاسی فاقد ظرفیت اقناع و لابیگری اند و از سوی دیگر، جهان نظارهگر مسیر نادرست سیاستها و برنامههای انحصارگرایانه و عوامفریبانۀ ریاست حکومت وحدت ملی میباشد و لاف و گزاف دستآورد و موثریت کاری خندیدن چیزی بیشتر از خندیدن به ریش خود نیست. حکومت وحدت ملی یکی از دستآوردهای عمدۀ خود را تعقیب پالیسیهای مشخص اقتصادی در سطح منطقه برای توسعه اقتصادی افغانستان عنوان میکند در حالی که در شرایط کنونی و در نبود ظرفیتهای لازم همکاریهای منطقهیی و پشتوانههای لازم برای تقویت همکاریهای منطقهیی، تعاملات منطقهیی چندان موثر نبوده و افغانستان به جز کشمش و نخود هیچ محصول و تولید برای صادرات و استفادۀ مفید از مسیرهای نامعلوم ترانزیتی و تجارتی ندارد. اشرف غنی در کنفرانسهای منطقهیی فقط و فقط تیوریپردازی و تخیل بافی میکند، اما در عمل پای برنامهها و پالیسیهای داخلی و منطقهییاش که مبتنی بر واقعیتها و روندهای ملی و منطقهیی و ظرفیتهای افغانستان باشد، میلنگد.
شکلگیری زمینهها، فضای مساعد دیپلوماتیک و مجریان سیاست خارج در مرکز و نمایندهگیهای سیاسی یکی از مولفههای موثر تطبیق اهداف سیاست خارجی و تأمین منافع ملی کشور میباشد.
شاید انگشتشمار وکلایی را سراغ داشت که نور چشمان یا بستهگان شان را که هیچگونه اشراف و معلومات در مسایل مربوط به دیپلوماسی و روابط بینالملل ندارند، به حیث دیپلومات نگماشته باشند و این نمایندهها از یکسو بدون در نظر داشت مقررات و معیارهای مقرری خارجی که کار سه سال در مرکز میباشد، بستهگان شان را به حیث دیپلومات در نمایندهگیهای مهم سیاسی مانند نمایندهگی افغانستان در سازمان ملل متحد، نمایندهگی افغانستان در ژنیو، سفارت افغانستان در واشنگتن و سفارت افغانستان در برخی کشورهای مهم و تأثیرگذار اروپایی گماشتهاند، گفته میشود که بعضی از بستها نیز به فرمایش وکلا ریزرو میشوند تا بستهگانشان به امتیازات و آسایش دست یابند.
از سوی دیگر، غوغای نبود خطوط سیاست خارجی را سر میدهند که تناقض آشکار بیش از این نمیتواند باشد.
این کار نمایندهگان بدون شک تیشهیی بزرگ به ریشه دستگاه دیپلوماسی زده و کارکرد و موثریت این نهاد را برای پیشبرد تعاملات فعال و پویا با کشورهای منطقه و جهان به شدت ضعیف ساخته است.
سیاست خارجی در هوا تطبیق نشده و نیازمند دیپلوماتهای مجرب، مسلکی و آگاه به انکشافات منطقهیی و بینالمللی است.
دیپلوماتهایی که بتوانند در مذاکرات و سایر محافل دیپلوماتیک درخشش و برجستهگی داشته و نمایندهگی فعال از منافع ملی کشور نمایند، با توجه به حضور افراد کمسواد و زورمند در مرکز و نمایندهگیهای سیاسی، بحث بر سر تدوین خطوط کُلی سیاست خارجی و دستآوردهای آن، قطعاً بیش از رهاسازی تیر در تاریکی نیست.
قدر مسلم این که با درنظرداشت ضعفها و مشکلات شمرده شد، ادارۀ سیاست خارجی نمیتواند فراتر از روزمرهگیهای روابط خارجی به مسایل کلان مانند تدوین دکترین سیاست خارجی بپردازد و آشفته بازار سیاست داخلی و فقدان دورنمای روشن حکومتداری سالم که بتواند اهرمهای قدرت ملی را ایجاد نماید، سیاست خارجی افغانستان و راهبردهای استراتژیک، چسپاندن کلوخ خشک در دیوار است که هیچگاهی نتیجهبخش نخواهد بود.
Comments are closed.