- ۱۶ ثور ۱۳۹۸
در جرگۀ فرمایشیِ حکومت زیر نام «لویهجرگۀ مشورتی صلح» قرار بر این شد که آقای غنی فرمانِ رهایی ۱۷۵ تن از زندانیانِ طالب را به حرمت ماه مبارک رمضان و به عنوان حُسن نیت نسبت به مذاکرات صلح با طالبان صادر سازد.
اگر از این تبصره که آیا اساساً رییس حکومت وحدت ملی، صلاحیتِ عفو و بخششِ کسانی که به جرم قتل و اعمالِ خرابکارانه علیه امنیتِ داخلی و خارجیِ کشور گرفتار شدهاند را دارد یا خیر بگذریم؛ نکتۀ قابل توجه و پرداخت، «نمایش حسن نیتِ آقای غنی» در شرایط جنگی و اسفباریست که روزانه صدها تابوت به عنوان تحفۀ طالبان از میدانهای نبردِ نقاط مختلف کشور روانۀ خانههای هموطنانمان میشود. در همین چند روزِ پس از پایان جرگۀ صلح و حاتمبخشی رییس حکومت در حق طالبان، آتش نبرد در ولایتهای جنوبی و شمالی و شرقی و غربی همچنان مشتعل است و طالبان با شدت بخشیدن به حملات بر مراکز نظامی و امنیتیِ دولت و ریختنِ خونِ سربازان و فرزندانِ صدیقِ میهن، پاسخشان را به حُسن نیتِ آقای غنی دادهاند؛ چنانکه دو روز پیش در حملۀ سنگینِ طالبان به نزدیکی مقر فرماندهی پولیس ولایت بغلان، شمار قابل توجهی از نظامیان و غیرنظامیان ـ شامل زنان و کودکان ـ شهید و زخمی شدند و دو شب پیش نیز ۲۵ نیروی امنیتی در ولایت فراه به شهادت رسیدند.
اما رازِ این معاملۀ یکطرفه و صلحِ بیپایۀ غنی با طالبان چیست و به عبارتی چرا رییس حکومت در یک معاملۀ یکطرفه حاضر است به زندانیانِ طالبان آزادی ببخشد و تابوت تحویل بگیرد؟
برای حلِ این معما کافیست به انگیزههای تشکیل جرگۀ مشورتیِ صلح توسط آقای غنی، بهرغمِ تحریمِ آن توسط سایر جریانهای سیاسی، پرداخت.
تمامِ تمرکزِ آقای غنی و تیم ویژهاش در یکی ـ دو سال اخیر، ادامۀ قدرت برای پنج سالِ دیگر بوده و در این راستا برای آنها صلح صرفاً یک ابزار و بهانه تلقی شده است. رییس حکومت در ماههای اخیر شدیداً در این هراس بهسر برده که مبادا پروسۀ صلح که از دایرۀ قدرتِ او خارج شده، به پایانِ دورۀ زمامداریِ وی منتهی شود. این هراس، او را به برگزاری چنان جرگۀ فرمایشییی پیرامونِ صلح سوق داد که مورد تردید و تحریمِ همۀ جریانهای سیاسی ـ مردمی و مورد خشم و انزجارِ طرفِ اصلیِ آن یعنی گروه ستیزهجویِ طالب قرار گرفت. اما برای آقای غنی مهم این بود که اولاً به طالبان و رقبای سیاسی تفهیم کند که او یگانهکسیست که در داخل کشور توانایی تأیید یا سبوتاژِ برنامۀ صلح با طالبان را دارد و ثانیاً از سکوی جرگۀ صلح و آرایش سیاسیِ مرتبط به آن میتواند به سمتِ مهندسی انتخابات و پیروزی کراهتبار در آن خیز بردارد.
در این محاسبه، اگر طالبان سیادت و صلاحیتِ آقای غنی را در مذاکراتِ صلح به رسمیت شناختند، او حاضر به بخشیدنِ خونِ تمام انسانهاییست که در راه دفاع از نظام سیاسی و تمامیت ارضیِ افغانستان توسط طالبان به شهادت رسیدند و اگر طالبان او را نپذیرفتند، او با سبوتاژ کردنِ فیصلههای صلحِ طالبان و سایرِ طرفها ذیل عنوان «مغایرت با مواد قطعنامۀ لویهجرگۀ مشورتی صلح»، به مهندسی انتخاباتِ آینده به کمکِ افراد و اشخاصی از سیوچهار ولایت کشور همت میگمارد که پس از شرکت در جرگۀ صلح، در یک رابطۀ «متداوم»، به متحدان و دوستانِ ارگ تبدیل شدهاند و میتوانند «پیامآوران»ِ غنی در محلات و مناطقشان باشند.
برای رییس حکومت؛ جنگ، صلح و انتخابات در خدمتِ یک هدف قرار دارد؛ بقـای او و تیمش در قدرت. از همینرو از هرکدام از این گزینهها که بتواند بقـای وی را بهتر و بیشتر تضمین کند، با حاتمبخشی استقبال خواهد کرد. اگر گزینۀ جنگ مقرون به هدف بود، حاضر است تابوتهای بیشتری را از میدانهای جنگ تحویل بگیرد. اگر گزینۀ صلح با طالبان بهصرفه بود، بازهم حاضر است خونهای بیشتری را بر طالبان ببخشاید و اگر گزینۀ انتخابات و مهندسی آن بهصلاح بود، حاضر است صرفِ بسیاری از هزینههای عمومی و ضروری را متوقف کند و دوصد میلیون دالر را از جیبِ ملت به کوری چشمِ جامعۀ جهانی به پایِ انتخابات بریزد.
Comments are closed.