گزارشگر:هانيهالسادات رجبي، دانشجوي دكتري فلسفة دين - ۱۷ ثور ۱۳۹۸
بخش نخست/
چکیـده
بشر از آغازین روزهای خلقت تا کنون هماره در کشمکش میان «خیر» و «شر» قرار داشته است. این تقابل ازلی و ابدی دو نیروی «خیر» و «شر» در جهان و پیامدهای آن همواره نظر متفکران و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. هسته مرکزی این پژوهش، تحلیل «مفهوم شر» در حوزه دینپژوهی و فلسفه دین با نگاهی متفاوت است. پس از ظهور ادیان الهی، متفکران و متکلمانِ دینی و حتا غیردینی پیوسته در تلاش بودهاند تا برای این معضل راهحلهایی بیابند و به پرسشهایی همچون «شر چیست؟»، «چه عواملی موجب بارور شدن و گسترش شر میشوند؟» پاسخی درخور دهند. هدف نهایی این مقاله، مواجه و بررسی مفهوم شر انسانی از دیدگاه هانا آرنت و تأثیرات او در این زمینه از مارتین بوبر است. ابتـدا ابعاد مفهوم خیر و شر از دیدگاه هانا آرنت مطرح شده و سپس منشای شر انسانی و رابطه آن با توتالیتاریسم شرح داده میشود. در ادامه، شر انسانی و رابطه آن با تفکر بررسی شده و در نهایت راهحلهای پیشنهادی هانا آرنت (با تأثیر از مارتین بوبر) برای حل مسألۀ شر مطرح میگردد.
به نظر میرسد با بررسی دیدگاه آرنت به مفهوم شر و ارتباط آن با تفکر و طرح شر انسانی و راهحلهای آن میتوان به یک نوع راهحل و دیدگاه اخلاقگرایانه نسبت به مسأله شر رسید. او معتقد بود مردم در روزگار مُدرن معنای زندهگی را از دست دادهاند و به بنبست پوچی یا معنای کاذب زندهگی رسیدهاند یا به بیان بهتر، ازخودبیگانه شدهاند. تجربۀ دو جنگ جهانی با گستره دهشتبار ویرانیها، اردوگاههای مرگ، اردوگاههای کار اجباری در دوران استالین و مهمتر از همه محاکمۀ آیشمن در پایان جنگ، شواهدی بر این مدعای آرنت بودند. تمامی اینها موجب نمود نوع خاصی از شر در روزگار مدرن شدهاند که آرنت به دلیل بنیان خالی از تعقل و تفکر آن را «ابتذال به شر» میخواند. وی با مشاهدات خود از محاکمۀ آیشمن و طرح مسألۀ ابتذال به شر، به مفهوم شر انسانی و رابطه آن با قدرت تفکر و تعقل در انسان پرداخته است و به نوعی شرِ انسانی را حاصل فقدان قدرتِ تعقل در انسان میداند. آرنت در طراحی جمعی در بررسی شر به سه محور مهم اشاره میکند که عبارتاند از «ویژهگیهای نظام توتالیتر»، «نازیسم» و «استالینیسم». او معتقد بود که حکومتهای توتالیتر با از خود بیگانه کردن تودههای مردم، همسانسازی و وابستهگی آنها به نوعی ایدیولوژی، دست به بهرهکشی و سرکوب آنها میزند. از نظر او، نظامهای توتالیتر از افراد انسانی ماشینی درهمکوبنده و خالی از تعقل میسازد و به نوعی شر مطلق در سلطه مطلقِ انسان بر انسان نمود مییابد.
آرنت برای مواجهه با چنین چالشی با تأثیر از تفکرات مارتین بوبر، اندیشه «دو تن در یک تن» یعنی رودرویی انسان با خویشتن خود یا «وجـدان» را مطرح میسازد. کلید جلوگیری از بروز شر در دیدگاه وی، درگیر شدن پیوستۀ عمل انسانی و وجدان است به گونهیی که بر اثر این درگیری جلوهیی از خودشناسی پدیدار میشود تا مانع از بروز شر گردد. بر همین اساس و با توجه به زمینه ایجاد شر (فقدان تعقل) نتیجه میگیرد که بزرگترین شرها از کسانی سر نمیزند که به ناچار باید با وجدان خویش روبهرو شوند بلکه بزرگترین اشرار آنانی هستند که اساساً به یاد نمیآورند، زیرا هرگز به اعمال خود فکر نمیکنند.
کلیدواژه: توتالیتاریسم، دو تن در یک تن، زندهگی وقف عمل، زندهگی مصروف تفکر، شر اخلاقی، وجـدان
مقـدمه
واژۀ شر به معنای بدی، زشتی و پلشتی در مقابل با خیر به معنای نیکی و خوبی به کار برده میشود. مفهوم خیر و شر از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه در قرون مختلف بوده است. سقراط معتقد بود خیر نوعی فضیلت است و شر انحراف از این فضیلت محسوب میشود. افلاطون خیرِ محض را وجود میدانست و عقیده داشت شر در ترکیب ماده و صورت پدید میآید. ارسطو در تعریف خیر میگوید که خیر آن است که هر چیزی به سوی آن گرایش دارد. (ارسطاطالیس ۱۳۸۱، ۱)
در میان متفکران قرون وسطی، اگوستین خیر و شر را بر مبنای عقاید دینی و مسیحی تبیین کرد و عقیده داشت که عالم سراسر خیر است و شر را امری عدمی تلقی میکند. اسپینوزا رویکردی نسبی به مفهوم خیر و شر داشت و میگوید خیر و شر امری نسبی نسبت به سلیقهها و اعراض شخصی انسانها است و به نسبت این جهـان و موجودات فانی و زودگذر خیر و شری وجود ندارد. کانت معتقد بود که مبدای تاریخ طبیعت خیر است چرا که طبیعت آفریدۀ خداوند است و از طرفی مبدای تاریخ انسان شر است، چرا که تاریخ انسان حاصل خود انسان نیست. در میان فلاسفۀ دوران جدید نیز به مفاهیم و راهحلهای مختلفی در مورد مسأله شر برخورد میکنیم که از آن میان میتوان به اندیشههای جی. ال. مکی، پلاتینگا و آلسـتون اشاره کرد.
خیر و شر را میتوان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد:
خیر و شر اخلاقی: که در آنها عامل انسانی دخالت دارد. به عبارت دیگر فاعل آن انسان است و در غیر این صورت این فعل انجامپذیر نخواهد بود.
خیر و شر طبیعی: که در آنها عامل انسانی هیچگونه دخالتی در بروز و رخداد آنها ندارد و عوامل غیرانسانی امکان بروز آنها را فراهم میکنند.
حال پرسشهایی اساسی مطرح میشود که چیستی و چرایی شر انسانی چیست؟ آیا ممکن است مسأله خیر و شر اخلاقی با قوه تفکر در وجود انسانها مرتبط باشد؟ چگونه اندیشهیی توانایی جلوگیری از بروز آن را دارد؟
Comments are closed.