گزارشگر:شکرالله شهریار - ۲۲ ثور ۱۳۹۸
پاسخ به این پرسش که «علم چیست» در ابتدا ساده به نظر میرسد؛ اما در روزگار نوین که جهان هر لحظه دچار تغییر و تحول است. این دگرگونی و دگردیسی همگام پدیدهیی بهنام علم است. تعریف دقیق و درست که جامع همه باشد، از کرامات است؛ چرا که از این کلمه تعبیرهای بسیار متفاوتی شده است. ولی با آنهم، پس از بحث در بارۀ چیستی علم، اعم از تعریفهای واژهگانی و …، به صورت بسیار فشرده و موجز به چیستی علم که سنگ بنای این نبشتۀ پراکنده موجود است؛ پرداخته میشود. بنابراین، پرسش اصلی این مقاله که پژوهش حاضر بر آن استوار است همان چیستی علم است؟ که نگارنده را از روزگار قدم نهادن در دو نهاد مکتب و دانشگاه که از زمرۀ نهادهای علمی و پرسشگر است مدام به پرسش چیستی علم مصروف و مشغول نگهداشته است. این مشغلۀ ذهنی به ذم خود ذهن هر انسانی که در قید زمان و مکان است، به ابهامات و پچیدهگی این پرسش که واقعیت و حقیقت علم چیست؟ چه چیز علمیست و چی چیز از دایره علم خارج است؟ مرزهای علم کجاست؟ چرا دیدگاهها و نظریات علمی که روزی لباس حقانیت بر تن مینمود و دستگاههای قدرت و ثروت مُهر تایید بر صحت آن میگذاشت؛ روزی دیگر از طرف جمع دیگر مورد حمله و هجوم قرار میگرفت؟ و سرانجام، چرا امروزه علم این همه چراها و شک و تردیدها را بهوجود آورده و بشر را با تمام دستآوردها؛ اعم از مثبت و منفی محصور و معجون نموده است؟ و…؟ آگاهانه و ناآگانه جلب توجه کرده است.
آیا پاسخ به پرسش علم چیست از بدیهات است؟ در ماه اپریل ۱۹۶۶، ریچارد فاینمن، استاد بینظیر فزیک، طی خطابهیی که در انجمن معلمان علوم ایراد کرد، به آنان آموخت تا دانشآموزان خود را چنان تعلیم دهند که چون عالمی بیندیشند، با حیرت و تعجب به آفرینش گیتی بنگرند و ذهن شکاک و آماده پذیرش اندیشههای نو داشته باشند»۱
در شرایط موجود و با در نظر گرفتن این واقعیت که از شرح و تفسیر فلسفی گریزانیم، پاسخ علم چیست را به گونۀ بسیار بسیط و ساده خواهیم داد. واژۀ علم (knowledge) که در زبان فارسی اسم مصدر از فعل دانستن است مترادف با تحصیل شناخت و آگاهی است. هر چند که در مواردی آن را در رابطه با علم که به عنوان مترادف با علم نیز تعریف کرده اند.۲ واژه لاتینیِ(scinti)برگرفته از (scire) به معنای (آموختن و دانستن) در وسیعترین مفهوم به معنای آموزش یا دانش است. اما واژۀ انگلیسی science به عنوان اصطلاحی کوتاه شده برای علوم طبیعی به کار میرود. ۲ در لغات نامۀ دهخدا از واژۀ علم به معانی چون: دانستن، دریافتن، ادراک کردن، استوار کردن، معرفت دقیق با دلیل به کیفیات معینه و یا حضور معلوم در نزد عالم را علم تعبیر شده است.۳
اما امروزه در زبان پارسی و عربی کلمۀ «علم» به دو معنای متفاوت و جدا به کار برده میشود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مغالطات بس بزرگ انجامیده است.
معنای اصلی و نخست علم که از روزگار کهن مورد توجه عالمان و دانشمندان بوده و به ما به میراث رسیده است، دانستن در برابر ندانستن است. در این تعریف به همه دانستنیها و آگاهیهای بشر بریده و صرف نظر از نوع و جنس آن علم میگویند. تا زمان عصر روشنگرى در اروپا، واژۀ علم به معناى هر دانش منظم به کار مىرفت و علم معناى بسیار وسیعى داشت و گاهى معادل با «فلسفه» استفاده مىشد. مطابق این معنا و مفهوم تمام علوم امروز، شامل اخلاق، فلسفه، فقه، هنر، ادبیات، مذهب، زمینشناسی، جامعهشناسی، ستارهشناسی همه علم اند. در این معنا علم در برابر جهل و نادانی قرار میگیرد. و هر کس یک یا چند رشتۀ از آنها را بداند عالم دانسته میشود.۴
مولانا جلالالدین بلخی نیز کلمۀ علم را به معنای وسیع آن که شامل تمام علوم؛ اعم از تجربی و غیر تجربی میشود در اشعارش چنین به کار برده است.
خُرده کاریهای علم هندسه / یا نجوم و علم و طب و فلسفه
که تلعق با همین دنیی ستش / ره به هفتم آسمان برنیستش
این همه علم بنای آخُر است / که عمادِ بودِ گاو و اشتر است
بهر اِستبقای حیوان چند روز / نام آن کردند این گیجان رُموز
علم راه حقّ و علم منزلش/ صاحب دل داند آن را با دلش۵
بنابراین، تمام مدح و تحسینی که در معارف بشری و اسلامی در بارۀ علم و عالم رسیده است، همه ناظر به علم در برابر جهل است که در نقطه مقابل آگاهی قرار میگیرد، نه علم تجربی یعنی آزمونپذیر در برابر علم غیر تجربی که در قرن نوزدهم سر از تن بیرون میکند.
کلمۀ علم در معنای دوم آن به دانستنیهای گفته میشود که تجربۀ مستقیم حسی در داوری یا گردآوری شان دخیل است. در این معنا معرفت علمی؛ معرفتی است اثبات شده است. نظریههای علمی به شیوۀ دقیق از یافتههای تجربی که با مشاهده و آزمایش به دست آمدهاند، اخذ میشوند. علم تجربی بر آنچه میتوان دید و شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است. عقاید و سلیقههای شخصی و تخیلات ظنی هیچ جایی در علم به مفهوم دوم ندارد. این نوع فکر از علم، ابتدا در قرن هفدهم توسط دانشمندان پیشگام بزرگی چون: گالیله و نیوتن به میان آمد. عدۀ زیادی از روشنگران همان عصر تحت تأثیر موفقیتهای آزمایشگرانی چون: گالیله، تجربه را هر چه بیشتر به منزلۀ معرفت محسوب نمودند. از آن زمان است که تجربهگرایی علم به دستآوردهای بزرگ بشری نایل شد و این نظریه به شدد تقویت شد.۶
اچ. دی. آنتونی دانشمند شهیریست که ارزیابی جدیدی از دستآوردهای گالیله به دست میدهد: «آنچه بیش از مشاهدات و آزمایشهای گالیله موجب شکستن سنت شد، رویکرد وی به آنها بود. نزد وی آنچه که به برخی اندیشههای از پیش متصور مرتبط میشد… واقعیات مشاهدتی ممکن است با طرح پذیرفته شدهیی از جهان تناسب داشته و یا نداشته باشد، اما نکتۀ مهم در نظر گالیله این بود که واقعیات مشاهدتی پذیرفته شوند، و نظریۀ متناسب به آن باشد»۷
نمیتوان به صورت مشخص تنها از گالیله و یا کسانی دیگر نام برد که اولین گام علم جدید را گذاشتند، بل پیش از اینها بستر و زمینه برای وجود علم جدید در میان متفکران بهویژه فزیکدانان و فیلسوفان وجود داشت. از باب ورود به مدخل مبادی علم جدید در دورۀ از تحول علمی سریع نهفته است که در فاصله سالهای ۱۵۰۰م. و۱۷۵۰م. روی داد و اکنون ما آن را انقلاب علمی مینامیم. نخستین گام اساسی در پیدایش جهانبینی علمی جدید که بعدتر گالیله به شدد از آن متأثر شد و پایه علم جدید که بر اساس شک و ترید استواراست اساس گذاشت، انقلاب کپرنیکی بود. در سال ۱۵۴۲م. ستارهشناس لهستانی، نیکلاس کپرنیک (۱۴۷۳ -۱۵۴۳م. ) کتابی منتشر کرد که به نظریه بطلمیوس که یک هزار و هشت صد سال پیش زمین را مرکز نظام شمس خوانده بود و معتقد بود که سیارات و خورشید به دور آن میگردند، حمله کرد. کپرنیک بدیلی را پیشنهاد کرد: خورشید مرکز ثابت گیتی بوده و سیارات از جمله زمین، در مداری به دور خورشید قرار داشتند. نظریه کپرنیک در ابتدا با مقاومت زیادی روبهرو گردید، بهویژه از جانب کلیسای کاتولیک که آن را ناقض کتاب مقدس میدانست و در سال ۱۶۱۶م. کتابهایی را که از حرکت زمین طرفداری میکردند، ممنوع ساخت. اما ظرف صد سال کپرنیکانیسم تمام تابوهای که بهنام علم و با استفاده از آگاهی و معرف علمی علم پنداشته میشد به چالش کشاند و بذر علم جدید را کشت که تمامی مکاتب فکری و علمی دیگر بهویژه تجربهگراها از آن سود بردند.۸
اما بعد از انقلاب علمی که تمام شونات زندهگی انسان غربی را شامل میشود، بهصورت مشخص از قرن نوزدهم به بعد کاملاً علم تجربی جایگزین علم و روشهای علم گذشته که در برابر جهل قرار داشت و تمامی آگاهی را از نوع علم میدانستند شیوع پیدا کرد. پوزیتیویسم در دامن چنین قرنی و در قلب چنین فضایی پرورش یافت. اندیشه و فکر بنیادین این مکتب میگفت: بشر جز به دانش تجربی راهی به دانش دیگری ندارد و سعادت بشر را در گرو همین مکتب میدانست. برتراند راسل که خود یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان معاصر است به سخنگوی این مکتب تبدیل شده بود، میگفت: «اگر به چیزی آگاهی تجربی نتوان داشت، از آن هیچ آگاهی نمیتوان داشت». اینان هر چه را در قلمرو و کفۀ علم تجربی نمیگنجید در زمرۀ مبهمات و مجهولات در آوردند. بنا از این به بعد سخن مکتب پوزیتویسم به سخن حق تبدیل شده بود، علمی بودن و غیر علمی بودن از حنجره این مکتب پذیرفتنی بود. بعدها مارکسیستها بیشتر از اندیشه و باورهای مکتب پوزیتیویستی متأثر شدند و دشمنان فکریشان را با توسل به این فکر، نادرست و غلط می خواندند.۹
تفکر علم گرایی و باورهای علمی و چیستی علم در اینجا تمام نمیشود بلکه چیستی علم در بستر انقلاب علمی که در جهان غرب اتفاق افتاد مکتبهای عدیدۀ را بهوجود آورد ولی روح کلی چیستی علم و فهم از علم همین دو شاخه را تشکیل میدهد که انسان از چیستی علم در بستر تاریخ میداند. تاریخ فهم علم همزاد انسان در جهان هستی است، ولی نه عین فهم که بشر امروز و یا دیروز دارد؛ بل این فهم در اثر تحولات و تطورات زندهگی بشر متغییر و متحول بوده و رو به انشکاف گام نهاده است.
از توضیحات طولانی و بیجا که از حوصله این مقال فشرده بیرون است، بگذریم؛ علم به مفهوم امروزین آن به آن دسته از اموری که تحقق پذیر، مشهود و محسوس که وجود آنها منوط به فرض و خیال نبوده و مباحث آن محل اختلاف، شبهه، تشکیک و ابهام و اجمال نباشد، گفته می شود.
سرچشمهها:
۱٫ محسنی، منوچهر، مبانی جامعهشناسی علم، انتشارات طهوری، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۶ه.
۲٫ دمپییر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، انتشارات سمت، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ه.
۳٫ دهخدا، لغتنامۀ دهخدا، زیر نظر دکتر معین، تهران، ۱۳۴۲ه.
۴٫ سروش، عبدالکریم، علم چیست و فلسفه چیست؟، انتشارات صراط، تهران، چاپ هفدهم، ۱۳۸۸ه.
۵٫ بلخی، مولانا محمد جلال الدین، مثنوی، دفتر چهارم، ابیات ۱۵۱۵- ۱۵۱۹
۶٫ چالمز، آلن اف، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، انتشارات سمت، چاپ سیزدهم، ۱۳۹۲ه.
۷٫ H.D.Anthouy, science and its. Background (London: Macmillan, 1948)
۸٫ سمیر، اکاشا، درآمد بر فلسفه علم، ترجمه ابوالفضل حصیری قزوینی، انتشارات امیر اکبر، ۱۳۸۸ه.
۹٫ سروش، عبدالکریم، علم چیست و فلسفه چیست؟، انتشارات صراط، تهران، چاپ هفدهم، ۱۳۸۸ه.
Comments are closed.