گزارشگر:هانيهالسادات رجبي، دانشجوي دكتري فلسفة دين - ۲۴ ثور ۱۳۹۸
بخش پنجم و پایانی/
آرنت طرحی مقدماتی برای نگارش حیات ذهن ارایه داده است: «تفکر دو تن در یک تن در گفتوگوی صامت، اختلاف موجود در درون هویت ما را آنگونهیی که در آگاهی است به فعلیت میرساند و بدین ترتیب محصول فرعیاش را که وجدان است، به بار میآورد. پس داوری یعنی محصول تأثیر آزادیبخش تفکر، تفکر را محقق و آن را در جهان نمودها و ظواهر آشکار و جلوهگر میسازد. یعنی در جایی که من هرگز تنها نیستم و همیشه گرفتارتر از آنم که بتوانم فکر کنم، متجلی شدنِ نسیم تفکر به هیچروی شناخت و دانش نیست بلکه توانایی تمیز درست از غلط، زشت از زیباست و این در واقع میتواند جلوی فاجعه را دستکم برای خود من، در لحظات نادری که وضعیت دشوار و بغرنجی پیش میآید، بگیرد». (بردشا ۱۳۸۰، ۱۴۲)
حال این پرسش پیش میآید که چگونه میتوان به اندیشۀ درونی اعتماد کرد؟ یا به عبارت دیگر، ابزار شناخت اندیشه صحیح چیست؟ پاسخ آرنت (با تأکید بر اختیاری بودن اندیشه) این است که آدمیان باید دستبهکار اندیشیدن درست شوند تا به فعالیتی خلاف سرنوشت دست زنند. وی مدعی است اندیشهیی مهم و اصیل است که تنها به عنوان اندیشه در نظر گرفته شود و نه فقط اندیشۀ رخدادها و تجربههای غیرمعمول یا پرسشهای دیرینه فلسفه اولی: «هر اندیشهیی که به کار شناخت نمیآید و انگیزه عملی ندارد، آنچه اندیشه را خادم شناخت یعنی ابزار سادهیی برای هدفهای بعدی میکند، چنانکه هایدگر میگوید بیرون از نظام است.» (آرنت ۱۳۷۹، ۲۷)
پرسش دیگری که ممکن است به ذهن خطور کند ایناست که اندیشه و وجدان چگونه در بروز شر به یاری انسان میآیند؟ آرنت پاسخ میدهد که اندیشه به عنوان استعدادی همهگانی در تمامی آدمیان وجود دارد. از طرف دیگر، تمامی انسانها در عین حال امکان ناتوانی اندیشیدن را دارا هستند و همین امکان است که سبب پیشگیری از برقراری هرگونه گفتمانی میان انسان و خویشتنِ خویش میشود. در اینجا آرنت میپرسد که چه عوامل و پیشزمینهیی لازم است تا چنین اتفاقی حادث شود و در نتیجه آن انسانها دچار شرور اخلاقی میشوند؟ او پاسخ میدهد که اندیشه به خودی خود نمیتواند به داوری امور و اعمالی که انسان در پی انجام آن است بپردازد، بلکه وجدان که به صورت امر فرعی در کنار اندیشه قرار داد، واجد عنصری است که ضامن استعداد داوری کردن اعمال و افعال انسانی است. آرنت این عنصر را همسان با کار «قابله»یی که سقراط بدان اشاره کرده بود، میدانست و از آن به عنوان سیاسیترین توانایی ذهنی انسان یاد میکند.
بر همین اساس آرنت نتیجه میگیرد: «استعداد داوری کردن در موارد خاص (که کانت کشف کرده) یعنی توانایی برای گفتن این بد است، این زیبا است و… با توانایی اندیشیدن یکی نیست. اندیشه با ناپیداها، با پندار چیزهای غایب سروکار دارد. داوری همیشه به چیزهای خاص و چیزهای نزدیک مربوط میشود. استعداد داوری و توانایی اندیشیدن مانند خودآگاهی و وجدان به یکدیگر پیوستهاند. اگر اندیشه یعنی دو ـ در ـ یکِ گفتوشنود صامت، دوگانهگی درون هویت انسان را، که با خودآگاهی سروکار دارد و لذا وجدان را به فرآورده تبعی خود تبدیل مینماید متقابلاً داوری یعنی فرآوردۀ تبعی تأثیر رهاییبخش اندیشه نیز به اندیشه تحقق میبخشد و آن را در جهان ظواهر، که انسان هرگز در آن تنها نیست و بیش از آن مشغول است که بتواند بیندیشد، آشکار مینماید. تجلی یاد اندیشه شناخت نیست بلکه توانایی تمیز نیک از بد و زیبا از زشت است. و این توانایی میتواند دستکم برای من در لحظههایی کمیاب که همه چیز آشکار است، وسیلهیی برای پیشبینی فاجعهها باشد.» (آرنت ۱۳۷۹، ۵۷ – ۵۸)
اکنون شاید بتوان انتقادها و پرسشهای متعددی را در باب دیدگاه آرنت مطرح کرد. با توجه به اینکه آرنت معتقد بود که حتا در نظامهای توتالیتر نیز انسان دارای اختیار اخلاقی است، نقش اختیار اخلاقی در مقابل وجدان چیست؟ از سوی دیگر هنجارمندی و ارزشمندی تفکر در هر جامعه نسبت به جامعه دیگر متفاوت است، لذا با قطعیت نمیتوان تفکر را تنها راه جلوگیری و برونرفت از شر دانست و بهطور حتم عوامل مختلفی نیز که در طول زمانهای متفاوت سایر اندیشمندان بدان پرداختهاند، در پدیدآمدن شر انسانی (اخلاقی) دخیل هستند. البته نباید در بررسی این دیدگاه شرایط سیاسی و اجتماعی زمان آرنت را نادیده انگاشت.
نتیجهگیری اساسی که از دیدگاه آرنت به مفهوم شر انسانی میتوان گرفت این است که وی، با توجه به دیدگاه سیاسی ـ فلسفی خود نسبت به این مفهوم، به نوعی شر حاصل از عمل انسانی را با تفکر مرتبط میداند و معتقد است اگر در طول زمانهای متفاوت انسانها به درک صحیحی از این مفهوم رسیده بودند، به احتمال فراوان شاهد جنایات و وقایع هولناک بشری نبودیم و اکنون نیز در جهانی بهتر میزیستیم. آرنت با مطالعه در حال و روزِ آیشمن و حتا ابراز مخالفت با روند محاکمه او معتقد بود که آنچه باید مورد محاکمه و بازخواست قرار گیرد تنها یک فرد (که حاصل بیگانهگی درونی نظامی توتالیتر است) نمیباشد و نباید نظامهای توتالیتر و جنایات آنها را عنصری منفرد و مرتبط به فرد بدانیم. چنین نظامی حاصل دیدگاهی ایدیولوژیک است که نهتنها فردیت را از میان برده بلکه نوعی فلج وجدانی را موجب شده است. با توجه به این دیدگاه وی در جستوجوی تعریفی از تفکر بود که به دنبال آن درک یا وجدانی اخلاقی برای عمل به همراه آید و در عین حال ممیز درست از غلط باشد.
فهرست منابع
• ارسطاطالیس. ۱۳۸۱٫ اخلاق نیکوماخوس. ترجمه ابوالقاسم پورحسینی. تهران: دانشگاه تهران.
• آرنت، هانا. ۱۳۵۹٫ خشونت. ترجمه عزتالله فولادوند. تهران: خوارزمی.
• آرنت، هانا. ۱۳۷۹٫ اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی. ترجمه عباس باقری. تهران: نی.
• بردشا، لی. ۱۳۸۰٫ فلسفه سیاسی هانا آرنت. ترجمه خشایار دیهیمی. تهران: طرح نو.
• جمادی، سیاوش. ۱۳۹۱٫ هستیشناسی از پایین و ریشهشناسی شر. شرق ۱۶۵۰: ۴٫
• حجازی، ناهید. ۱۳۷۸٫ بررسی آرای برخی فلاسفه غرب درباره شر. فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا ۹(۲۹): ۱ – ۱۲٫
• دقیقیان، شیریندخت. ۱۳۸۹٫ رستگاری شر در فلسفه مارتین بوبر. تهران: ایران امروز. www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/21525 (دسترسی در ۰۹/۰۱/۱۳۹۲)
• شرفی، محمود و محسن ایمانی. ۱۳۸۹٫ بررسی و نقد اخلاق در اندیشه مارتین بوبر. اندیشههای نوین تربیتی. ۶(۲): ۹ – ۵۲٫
• شفیعی، محمد. ۱۳۸۷٫ تفاوت فاهمه و عقل نزد کانت. حکمت و فلسفه. ۱۵: ۱۳۷ – ۱۴۴٫
• فولادوند، عزتالله. ۱۳۸۵٫ مفهوم شر در فلسفه هانا آرنت. بخارا. ۵۸: ۲۷ – ۴۶٫
• واتسن، دیوید. ۱۳۸۵٫ هانا آرنت. ترجمه فاطمه ولیانی. تهران: هرمس.
Comments are closed.