احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رحمـان افشاری - ۱۰ جوزا ۱۳۹۸
بخش نخست/
اشـاره
دربارهیِ نشانهیِ اضافه مقالههایِ بسیار نوشته شده، اما در ضرورتِ حضورِ همیشهگیِ آن در خط کم گفته شده است. این مقاله میکوشد این ضرورت را نشان دهد.
تعـریف
نشانهیِ اضافه، که به آن کسرهیِ اضافه نیز میگویند، مصوت یا واکهیِ /e/ است که دو کلمه را به هم پیوند میدهد و آنها را به یک گروهِ واحد یا جزیی از یک گروهِ واحد تبدیل میکند. این نشانه برای پیوند دادنِ مقولههایِ دستوریِ زیر به کار میرود:
۱٫ اسم و صفت: درختانِ سبز
۲٫ اسم و اسم: جلدِ کتاب
۳٫ صفت و صفت: آبیِ روشن
۴٫ قید و قید: فوریِ فوری
۵٫ حرفِ اضافه و اسم یا گروهِ اسمیِ پسازآن: برایِ سرگرمی، بهخاطرِ کمبودِ آب، بر رویِ میز.
اگر واژهیی به واکه ختم شود، وقتی میخواهیم نشانهیِ اضافه را به آن بیفزاییم، اول صدایِ y (= ی) را به آن اضافه میکنیم، بعد نشانهیِ اضافه را میآوریم: بویِ خاک، لولهیِ بخاری، آبیِ روشن. (طباطبایی، ۵۱۸ به بعد.) [i]
البته میتوان به این فهرست مواردی دیگر نیز افزود، مانندِ:
– اسم و ضمیر: کتابِ من، حقِ خود، توصیهیِ شما.
– ضمیر و صفت: منِ ازهمهجابیخبر، منِ پیرِ ازکارافتاده.
عدد اکنون جزو صفت به شمار میرود: کلاسِ سوم، سدهیِ بیستم، سالِ ۱۳۹۶.
نقدِ دستورِ فرهنگستان در موردِ نشانهیِ اضافه
مرسوم است که این نشانهیِ مهم در خط یا به تعبیرِ داریوشِ آشوری «زباننگاره» را ننویسند، جز در مواردی که ننوشتنِ آن ایجادِ ابهام کند. فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی در کتابِ دستورِ خطِ فارسی در فصلِ «کسرهٔ اضافه» دراینباره چنین میگوید:
«نشانهٔ کسرهٔ اضافه در خط آورده نمیشود، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد میکند: اسبِ سواری/ اسبْسواری
ـ کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو، در حالتِ مضاف، گاهی با صامت میانجی «ی» میآید، مانند «پرتوی آفتاب» و گاهی بدون آن، مانند «پرتوِ آفتاب». آوردن یا نیاوردن صامت میانجی «ی» تابع تلفّظ خواهد بود.
ـ برای کلماتِ مختوم به های غیرملفوظ، در حالتِ مضاف، از علامتِ «ء»[ii] استفاده میشود: خانهٔ من، نامهٔ او
ـ «ی»، در کلمههای عربی مختوم به «یٰ» (که «آ» تلفّظ میشود)، در اضافه به کلمهٔ بعد از خود، به «الف» تبدیل میشود: عیسای مسیح، موسای کلیم، هوای نَفْس، کُبْرای قیاس» (فرهنگستان، ۲۸)
این کتاب البته توضیح نمیدهد که چرا «کسرهٔ اضافه» را نباید همیشه آورد. دربارهیِ این دستورِ فرهنگستان ذکرِ چند نکته ضروری است:
وا کتاب میگوید: «نشانهٔ کسرهٔ اضافه در خط آورده نمیشود، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد میکند: اسبِ سواری/ اسبْسواری». اما فرهنگستان در همین فصلِ کوتاه به قاعدهیِ خود عمل نکرده است و «کسرهٔ اضافه» را در گروههایی آورده است که نیاوردنِ آن در هیچیک از آنها ابهامی ایجاد نمیکند، مانندِ «حالتِ مضاف». اگر در کتاب بگردیم، شواهدِ فراوان میتوان یافت که فرهنگستان از این قاعدهیِ خود تخطی کرده است: «خصوصیاتِ خطّ فارسی» (ص ۹)، «تلفّظِ حروف»، «زبانِ معیارِ رایج در تهران»، «نواحی مختلفِ ایران» (ص ۱۱)، «سیاقِ عبارت» (ص ۱۳)، «مصوّتِ مرکب» (ص ۱۴)، «در پاسخ به پرسشِ منفی» (ص ۲۱). آیا جز این است که فرهنگستان این نشانهیِ اضافه را ازآنرو آورده تا خواننده جمله را بهتر بخواند؟ و اگر چنین است، در این صورت آیا آن قاعده اعتبارِ خود را از دست نمیدهد و نمیباید قاعدهیی دیگر برای نشانهیِ اضافه نوشت؟
۲٫ وقتی فرهنگستان مینویسد «برای کلماتِ مختوم به های غیرملفوظ، در حالتِ مضاف، از علامتِ «ء» استفاده میشود: خانهٔ من، نامهٔ او»، این احتمال وجود دارد که خواننده سهواً علامتِ «ء» را نیز نشانهیِ اضافه تصور کند و بپرسد: چرا فرهنگستان در این فصل و نیز در کلِ کتاب بدونِ استثنا این نشانه را در مواردی که هیچ ابهامی وجود ندارد، آورده است؟ مانندِ: خانهٔ من، نامهٔ او، حفظ چهرهٔ خطّ فارسی، نشانهٔ جمع، نشانهٔ همزه، مجموعهٔ اصول، کلّیهٔ اسناد رسمی، در حوزهٔ نگارش و… ازاینرو لازم بود در کتاب توضیحِ بیشتری دراینباره داده میشد.
س کتاب «دستورِ خط فارسی» درموردِ کلماتِ مختوم به واکهیِ /i/ مانند «مهربانی»، «جوانی» و «کوری» سکوت کرده است و نمیگوید که آیا باید پس از این کلمات صامتِ میانجیِ «ی» را آورد یا نیاورد؛ یعنی باید نوشت «مهربانیِ مادر» یا «مهربانییِ مادر»؟
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که قاعدهیِ «کسرهٔ اضافه» در این کتاب ابهام دارد و کامل نیست.
نظرِ احمدِ بهمنیار
احمدِ بهمنیار (۱۲۶۲- ۱۳۳۴) در «قاعدهیِ اول» از خطابهیِ ورودیِ خود به فرهنگستان در بهمنماهِ ۱۳۲۱ پیشنهاد کرد که بهجایِ علامتِ «ء»، که در واقع کوتاهشدهیِ «ی» است و در کلماتِ مختوم به هایِ غیرِملفوظ رویِ «ه» گذاشته میشود، همان «ی» را بنویسیم، یعنی بهجایِ «پروانهٔ زیبا» بنویسیم «پروانهی زیبا».[iii] این پیشنهادِ او را بعدها بسیاری از نویسندهگان و ناشران به کار بستند. اما همانطور که پیشتر گفته شد، میباید به کلماتِ مختوم به مصوت پیش از نشانهیِ اضافه صدای /y/ را در گفتار و صامتِ میانجیِ «ی» را در نوشتار افزود. این موضوع را بیشتر بشکافیم:
کلماتِ مختوم به مصوتهایِ /â/ (مانندِ خدا)، /o/ (مانندِ رادیو) و /u/ (مانندِ آهو) پیش از نشانهیِ اضافه یک صامتِ میانجیِ «ی» میگیرند: خدای فیلسوفان، رادیوی ماشین، آهوی صحرا.
ما در این حالت فقط صامتِ میانجیِ «ی» را میگذاریم، اما مثلِ همیشه نشانهیِ اضافه را حذف میکنیم. اگر بخواهیم آن را بیاوریم، باید بنویسیم: خدایِ فیلسوفان، رادیویِ ماشین، آهویِ صحرا.
همین وضع درموردِ کلماتِ مختوم به هایِ غیرِملفوظ (مانندِ خانه) نیز صدق میکند، یعنی فقط آن صامتِ میانجیِ «ی» را، که رفتهرفته با دخالتِ خوشنویسان به «ء» بر رویِ «ه» تبدیل شده است، میآوریم، اما خودِ نشانهیِ اضافه یعنی «کسرهیِ اضافه» را نمیآوریم.
بنابراین علامتِ «ء» نشانهیِ اضافه نیست، بلکه فقط صامتِ میانجیِ «ی» است. بهعبارتِ دیگر اگر قرار است «خانهٔ من» را با «ی» و نشانهیِ اضافه بنویسیم، باید آن را بهصورتِ «خانهیِ من» (با یایِ مکسور) نوشت. ازاینرو خطاست اگر گمان کنیم که در «خانهٔ من» و «پای برهنه» نشانهیِ اضافه را آوردهایم، زیرا نشانهیِ اضافه در خطِ فارسی فقطوفقط علامتِ «ـِ» (کسره) است و «ی» در کلماتِ مختوم به مصوت تنها نقشِ میانجیِ صامت را دارد، تا بتوان آوا و نویسهیِ کسره را به آن کلمات افزود.
نقدِ دلایلِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه
آنچه گفتیم، بیشتر مقدمهیی بود برایِ ورود به بحث و پرسشِ اصلی و نه بحثی زبانشناختی و جامع دربارهیِ «کسرهٔ اضافه». پرسش این است: چرا نباید نشانهیِ اضافه را در خط آورد؟
شاید بتوان مهمترین دلایلِ نیاوردنِ همیشهگیِ نشانهیِ اضافه را بهصورت زیر دستهبندی کرد:[iv]
یس هر ایرانیِ توانا به خواندن و نوشتن به کمکِ شمِّ زبانیِ خود بودونبودِ این نشانه را مانندِ اِعرابِ کلمات در نوشته تشخیص میدهد و درنتیجه نیازی به آوردنِ آن نیست.
۲٫ نوشتنِ همیشهگیِ نشانهیِ اضافه چهرهیِ خطِ فارسی را زشت میکند و کثرتِ آن ازنظرِ بصری خوشایند نیست.
۳٫ الزام به آوردنِ همیشهگیِ آن کارِ نوشتن را دشوار میکند و باری اضافی بر دوشِ نویسنده و ناشر است.
این دلایل را بررسی کنیم:
• ایران از اقوامِ گوناگون تشکیل شده است که زبانِ فارسی، زبانِ مادریِ همهیِ آنان نیست. بسیاری از افرادِ این اقوام زبانِ فارسی را تنها در مدرسه میآموزند. ازاینرو نمیتوان نشانهیِ اضافه را حذف کرد و تشخیصِ آن را به شمِّ زبانیِ خواننده واگذاشت.
• هر نوشته باید بتواند مستقل از شمِّ زبانی و سطحِ سوادِ خوانندهگانش درست و بیغلط خوانده شود.
ر اگرچه باید به زیباییِ چهرهیِ خطِ فارسی اهمیت داد، اما این امر نباید مانع و مخلِ درست خواندن و درست فهمیدن شود. ننوشتنِ این نشانهیِ مهم، به شرحی که بعداً خواهد آمد، خواندنِ متنهایِ فارسی را دشوار، سرعتِ خواندن را کند و فهمیدنِ درستِ منظورِ نویسنده را گاه با ابهام روبهرو میکند. در نقدِ سخنِ کسانی که میگویند کثرتِ نشانهیِ اضافه چهرهیِ خط را زشت و کارِ نوشتن را سخت میکند، کافی است آنان را به واژهیِ der در زبانِ آلمانی ارجاع داد که پربسامدترین واژه در این زبان است. تکرارِ این واژه چنان است که زبانشناسانِ آلمانی برایِ تعیینِ رتبهبندیِ بسامدِ واژههایِ آلمانی همین واژه را مبنا قرار دادهاند و بسامدِ سایرِ واژهها را با آن سنجیدهاند. بهعنوانِمثال بسامدِ Zimmer (اتاق) در رتبهیِ ۱۰جای دارد، یعنی واژهیِ der، مطابقِ این تحقیقِ میدانی که در دانشگاهِ لایپزیکِ آلمان انجام گرفته است، ۲ به توان ۱۰، یعنی ۱۰۲۴ بار بیش از Zimmer در زبانِ آلمانی تداول دارد. بنابراین میتوان حدس زد که این واژه تا چه حد در نوشتههایِ آلمانی تکرار میشود؛ اما هیچ آلمانیزبانی به این فکر نمیافتد که آن را با توسل به دلایلِ سهگانهیِ شمِّ زبانی، زیباییشناسیِ خط و سهولتِ نوشتن نیاورد، زیرا این کار مفاهمهیِ اهلِ زبان را غیرممکن میکند، حالآنکه آوردنِ آن به نوشتار و بهتبعِ آن به ذهن دقت و روشنی میبخشد.
آوردنِ نشانهیِ اضافه اگرچه از سرعتِ نوشتن میکاهد، اما سودش بسیار است. برایِ سهولتِ نوشتنِ آن میتوان نرمافزارهایی برای صفحهکلید طراحی کرد که با فشردنِ کلیدِ مبدل و کلیدِ هر حرف همزمان آن حرف و نشانهیِ اضافه را تایپ کند.
ن یکی دیگر از دلایلِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه چنین است: همانطور که ما کلمات را اِعرابگذاری نمیکنیم و میتوانیم آنها را بدونِ نشانههایِ زیر و زبَر و پیش بخوانیم؛ به آوردنِ «کسرهیِ اضافه» نیز نیازی نیست. به اشاره بگوییم که خطِ فارسی خطِ الفباییِ ناقص است، زیرا به عنوانِ مثال خودِ کلمهیِ «اتاق» به کمکِ حروفِ متشکلهاش به ما نمیگوید که باید آن را چگونه بخوانیم، بلکه ما تلفظِ درستِ کلمهیِ «اتاق» را به ذهن میسپاریم و هر جا این «تصویر» را، چه با اِعراب و چه بی اِعراب، در خط دیدیم، درست تلفظ میکنیم؛[v] اما بحثِ «کسرهیِ اضافه» فراتر از اِعراب یا حرکاتِ حروف است، زیرا ما حتی با دانستنِ تلفظِ درستِ «اتاق» نیز نمیتوانیم آن را در جمله درست بخوانیم و تلفظِ آن هر بار بسته به کلماتِ پس از آن و ساختِ جمله تغییر میکند. بنابراین این معضل ربطی به اِعراب ندارد و اِعراب نگذاشتنِ کلمات نیاوردنِ نشانهیِ اضافه را توجیه نمیکند. به بیانِ دیگر عمدهیِ مشکلاتِ ما در بدخوانی و بدفهمی ناشی از تلفظِ کلمات نیست، بلکه نتیجهیِ درست تشخیص ندادنِ پیوندِ میانِ کلمات و نحوِ جمله است. نیاوردنِ نشانهیِ اضافه نقشی اساسی در این امر دارد.
Comments are closed.