احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران - ۲۱ جوزا ۱۳۹۸
زلمی خلیلزاد فرستاده ویژۀ وزارت خارجۀ امریکا در امور صلحِ افغانستان در حالی میخواهد هفتمین دور مذاکراتِ خود با هیأت طالبان را آغاز کند که موضوع صلح واقعاً به کلافِ سردرگم و پیچیده مبدل شده است. آقای خلیلزاد همواره پیش از رفتن به دوحه با برخی طرفهای اصلیِ مسایل افغانستان و از جمله سران حکومت وحدت ملی و سیاسیونِ کشور گفتوگو و دیدار میکند و ظاهراً میخواهد دیدگاههای آنها را در مورد گفتوگوهای صلح بداند و یا هم برخی از نظراتِ خود را با آنها شریک سازد. هرچند گمان نمیرود که آقای خلیلزاد در این گفتوگوها جزییاتِ زیاد و مهمی را مطرح کنـد، ولی حداقل برای روپوشِ مسایل و اینکه نشان دهد به طرفهای مختلفِ قضیه حرمت روا داشته، چنین کاری را انجام میدهد.
این بار گفته میشود که علاوه بر امریکا، کشور آلمان نیز میخواهد در گفتوگوهای صلح به عنوان تسهیلکننده نقش برجستهتری داشته باشد. دخیل ساختنِ آلمان در مسالۀ صلح افغانستان از سوی امریکا نشان میدهد که بُنبست گفتوگوها هنوز پابرجاست و تلاشهای آقای خلیلزاد نتیجهبخش نبودهاند. آلمانها از دیرزمانی با طالبان رابطه دارند و حتا بیشتر از امریکاییها در گفتوگو با این گروه موفق عمل کردهاند، اما بعید به نظر میرسد که این نقش را همچنان بتوانند در وضعیت فعلی نیز بازی کنند.
مسالۀ صلح افغانستان همانگونه که در آغاز این نوشته گفته شد، به کلافِ سردرگم شباهت یافته است؛ کلافی که واقعاً هیچ نشانی از آغاز و انجامِ آن به چشم نمیآید و چنان کشورهای مختلف درگیر آن شدهاند که خود طالبان را نیز دچار توهمِ مدهشی کرده است. از یک طرف نمایندهگان امریکا و برخی کشورهای غربی در حال گفتوگو با هیأت این گروه اند و از طرف دیگر کشورهایی مثل روسیه و چین نیز هرازگاهی با دعوت از تیم مذاکرهکنندۀ طالبان و برخی سیاسیونِ کشور میخواهند به دور از چنین گفتوگوهایی باقی نمانند.
وقتی اینهمه توجه به یک گروه جنگطلب که هدفهای سیاسیِ خطرناکی را دنبال میکند، در سطح جهانی به وجود آمده باشد، بدون شک آن گروه دیگر بهآسانی حاضر به پذیرفتن طرحهای پیشنهادی و رسیدن به توافقِ فوری نمیشود. طالبان حالا که خود را با پانزده سالِ پیش مقایسه میکنند، فقط میتوانند از اینهمه تغییر جایگاه و دیدگاه نسبت به خود و کارنامۀشان احساس مباهات کنند. این احساس مباهات متأسفانه به بهای گزافی که مردم افغانستان پرداختهاند بهدست آمده است. در جنگ طالبان اگر نیروهای مستقر در افغانستان گاهی متحمل زیانهای جانی و اکثراً مالی شدهاند، برایشان آنقدرها سنگین و طاقتفرسا نبوده است. به هر حال، این جنگ را پس از حوادث یازده سپتمبر ۲۰۰۱ ایالات متحدۀ امریکا و برخی متحدان غربی آن آغاز کردند و طبیعی است که مصارف جانی و مالی آن را برآورد کرده بودند. اما مردم افغانستان در این میان هم قربانی سیاستبازیهای داخلی زمامدارانِ بیکفایت شدند و هم در بازیهای منطقهیی و جهانی مورد کممهری واقع شدند. درحالیکه اصلیترین قربانی تروریزم، مردم افغانستان بودهاند و تا همین لحظه نیز بار جنگ و دشواریهای آن را بر شانه میکشند.
مردم افغانستان به این اُمید متقبلِ اینهمه قربانی شدند که در کشورشان پس از سالها جنگ و رژیمهای خودکامه، سرانجام صلح و نظامی عدالتگستر و ارزشمدار استقرار پیـدا کند. ولی از کمطالعگیِ مردم و کشورِ ما نه تنها که جنگ و مصایبِ آن پس از هجده سال پایان نگرفت که حتا طی این سالها به دلیل منافع قدرتهای بزرگِ دخیل در مسایل افغانستان و منطقه، حتا رژیمی که بتواند واقعاً از آنها نمایندهگی کند نیز روی کار نیامد. طی این سالها دو تن بر سرنوشتِ کشور حاکم شدند که هر دو نه باورمند به ارزشهای مردمسالارانه بودند و نه میخواستند و نه هم میتوانستند که عـدالت و برابری را در کشور حاکم سازند. حالا پس از هجده سال قربانی دادن، مردم افغانستان چه بهدست آوردهاند؟ کشوری همچنان ویران و دچار جنگ و زمامدارانی طماع، بیکفایت و بهشدت قدرتطلب.
پس از هجده سال جنگ با تروریزم و بنیادگرایی، این نگرانی وجود دارد که به شکلی یک بارِ دیگر این تفکر بر افغانستان حاکم شود. آیا در چنین وضعیتی باید به گفتوگوهای صلح خوشبین بود و برای آن دعـای خیر کرد؟
نگرانی مردم افغانستان از چنین گفتوگوهایی این است که پس از اینهمه قربانی و تحمل مرارتهای جنگ، دوباره به همان گذشتۀ تاریک و خشونتبار برگردند. حاکمانِ افغانستان متأسفانه از محور مسایل قومی و منفعتیِ خود بیرون نمیشوند. برای ارگ آنچه که به عنوان نگرانی مطرح است، جایگاه خودش در این گفتوگوهاست. اگر آقای غنی حس کند که حتا با از دست رفتنِ دستاوردهای هجدهساله ادامۀ قدرتِ او ضمانت میشود، حاضر است با هر گروه تروریستی و جنایتکاری به توافق برسد.
رهایی زندانیان طالبان که حالا گفته میشود در آن دیدگاه امریکا نیز دخیل بوده، چیزی جز همین طرحِ ناکام بوده نمیتواند. در حالی که طالبان بر جنگِ خود تأکید میورزند و آن را یگانه وسیلۀ رسیدن به هدفهایشان میدانند، ارگ به صورتِ ناشیانه جنگجویانِ بیشتری را در اختیار این گروه قرار میدهد تا بتوانند با کارایی بیشتری در صحنۀ نظامی حضور داشته باشند. آیا این هموارکردنِ جادۀ صلح و رسیدن به توافق برای تأمین امنیت است یا یک توافق پنهانِ انتخاباتی با طالبان؟
Comments are closed.