احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۳ سرطان ۱۳۹۸
حدود یکماه از آغاز به کارِ دور تازۀ مجلس نمایندهگان میگذرد ولی جنجالها بر سرِ کرسی ریاستِ این مجلس همچنان پابرجاست. گویا دو طرفِ دعوا هنوز قانع نشدهاند که مجلس افزون بر تعیین رییس، وظایفِ مهمترِ دیگری نیز دارد که باید در اولویت قرار داشته باشد، بهویژه در شرایط حساسِ کنونی که حلِ مسایلِ مختلف نیاز به همکاری قوای ثلاثه دارد.
متأسفانه اگر بگوییم که هر سه قوۀ دولت از کار افتادهاند، حرفی به گزاف گفته نشده است. قوۀ قضاییه از آغاز حکومت وحدت ملی نه توانست که استقلالِ نسبیِ خود را حفظ کند و نه هم کارکرد آنچنانی از خود نشان داد که بتوان از آن به عنوان قوۀ مستقل و جداکنندۀ حق از باطل سخن گفت. قوۀ قضاییه در پنج سالِ گذشته فقط به اوامرِ رییس حکومت توجه نشان داد و همواره در خط ارگ باقی ماند. قوۀ اجراییه که مسوولیت ارایۀ خدمات را به عهده دارد نیز به قوۀ بدون مسوولیت و کارایی تبدیل شد. از یکطرف محدود کردنِ صلاحیتهای وزیران از سوی اشرفغنی و از سوی دیگر ایجاد نهـادهای موازی در داخل ارگ، قوۀ مجریه را عملاً به ورطۀ سقوط و ورشکستهگی سوق داده است. در این میان قوۀ مقننه که به صورتِ نسبی تا زمان انتخابات موفق شده بود نعشِ بیجانِ خود را روی شانههای خود نگه دارد و گهگاهی در مسایل مهمِ کشور موضعگیری داشته باشد، پس از انتخابات جنجالی و مفتضحانه و شروعِ مجلسِ جدید چنان درگیر مسایل داخلیِ خود شد که فکر نمیشود بهآسانی بتواند از زیر بارِ اینهمه مشکلات به سلامت بیرون شود.
دوستی به شوخی میگفت که هیچ نظام سیاسی در افغانستان نتوانست از بوتۀ آزمایش سربلند بیرون شود. به گفتۀ این دوست، در جهان سه نظام مدعی حکومت بودند که هر سه در افغانستان مورد آزمون قرار گرفتند و هیچ کدام نمـرۀ کامیابی به دست نیاوردند. به گفتۀ این دوست، نظام متمایل به شوروی سابق که عمدتاً به نظامِ سوسیالستی نامبردار بود، بهوسیلۀ هوادارانِ آن پس از کودتای ثور ۱۳۵۷ به قاتل و ویرانگرِ کشور مبدل شد. حکومتهایی که پس از آن زیر نام اسـلام سیاسی قد علم کردند نیز تجربۀ تلخی بهجا گذاشتند، به ویژه در زمانِ طالبان که با توسل به شریعت و دینمداری، این واژهها را از معنای اصلیِ آنها تهی کردند و سرانجام مدعیانِ دموکراسی نیز چنان کاریکاتوری از این نظام در افغانستان ساختند که حالا مردم به همان نوع حکومتهای اسـتبدادیِ گذشته آفرین میگویند. چرا چنین شد، چرا نظام دموکراسی که در اکثریتِ کشورها به دلیل کارایی آن در برآورده کردن مطالبات مردم موفق عمل کرده است، در افغانستان به چنین سرنوشتِ شومی گرفتار شد؟ آیا پس از این، نظامی باقی مانده است که به امید آن مردم از این نظام هم چشم بپوشند؟
به نظر میرسد افغانستان به دلیل داشتن رهبرانی بیکفایت واقعاً به بنبستِ تاریخی رسیده باشد. نظام فعلی از سوی کسانی به چنین حال و روزِ سیاهی دچار شد که به وسیلۀ جامعه جهانی و کشورهای دخیل در مسالۀ افغانستان به این کشور برای مدیریت و رهبریِ آن آورده شدند. این افراد وقتی در افغانستان به قدرت و امکانات دست یافتند، به جای تعمیقِ روابط دموکراتیک، در دامِ همان مناسباتِ قومی و پیشامدرنِ گذشته اسیر شدند و بر دموکراسی و ارزشهای آن، تقلب و فساد و پُر کردن جیبهایِ خود را ترجیح دادند. حالا همین افراد در پی ریشهکن کردنِ مناسبات دموکراتیک در افغانستان با تعطیل کردنِ نهادها و ساختارهایی اند که باید ممثل اراده و خواست مردم باشد.
آنچه که در مجلس نمایندهگان اتفاق میافتد، ضمن اینکه بسیار خجالتآور است، ولی از بیرون از این نهاد رهبری و هدایت میشود. تنها یک تعداد نمایندهگان مجلس نیستند که منافعِ خود را از درون تنشهای موجود به دست میآورند بل بیشتر از آنها اشرفغنی و اطرافیانِ او از وضعیتِ موجود سود میبرند.
در داستانهای پولیسی وقتی قتل و جنایتی اتفـاق میافتد، پولیس برای یافتن عاملانِ اصلیِ آن جنایت در جستوجوی کسانی بیرون میشود که بیشترین فایده را از آن جنایت میتوانستهاند ببرند. حالا هم در بحث مجلس باید دید که چه کسانی بیشترین فایده را از این وضعیت میبرند. آیا کسانی که حالا با جمعآوری امضا خواهان برگزاری انتخاباتِ تازه در داخل مجلس اند، منافع خود را در این امر میبینند و یا کسانی در بیرون از مجلس و به ویژه در ارگ؟ تعدادی همین لحظه در پی برگزاری انتخاباتِ جدید در مجلس اند که هیچ منفعتی در این رابطه ندارند و حتا میتوانند با کمال ناصر اصولی و نوع برخورد او با مسایل کاملاً مخالف باشند، اما دیده میشود که در موضعِ او قرار گرفتهاند. آیا این افراد به صورتِ آگاهانه در چنین موضعی قرار گرفتهاند؟
بدون شک پاسخ منفی است و دستهای دیگری در پشت پرده، عروسکگردانِ این خیمهشببازی است؛ کسانی که نمیخواهند در آستانۀ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و گفتوگوهای صلح، قوای سهگانه به گونۀ مسوولانه به وظایفِ خود عمل کنند.
آقای غنی از همان نخست در پی تخریب و جنجالی کردنِ وضعیت مجلس بود. اوست که میتواند بیشترین فایده را از وضعیتِ متشنج ببرد و به همین دلیل میبینیم که با وجود آنکه موضوع ریاست مجلس عملاً یک موضوعِ حلشده است، ولی همچنان ناحل باقی مانده است. این موضوع همینطور باقی خواهد ماند تا زمانیکه آقای غنی به خواستهای خود در داخل مجلس دست پیـدا کند!
Comments are closed.