جشـن استقلال با پولِ یتیـمان و بیوه‌زنان

گزارشگر:محمد دین پریان - ۱۵ سرطان ۱۳۹۸

چند سال است که «فصل ناتمام امان‌الله خان» به صورتِ جنون‌آمیز وردِ زبان اشرف‌غنی و نزدیکانش شده و گویا از این شاهِ پیشینِ کشور می‌خواهند به هدف‌های خاصِ سیاسی بهره‌برداری کنند. تاریخ در برهه‌یی که امان‌الله خان بر اریکۀ قدرت تکیه زد و بعد باعث جنجال‌های داخلی و فرارِ او از کشور شد، بسیار درهم و برهم و مناقشه‌آمیز است. هرچند که تاریخ کشور هیچ‌وقت از دستکاری‌هایِ قدرتمندان به دور نبوده و همیشه تلاش شده که آنچه را که آن‌ها می‌خواهند، به عنوان تاریخِ درست به خورد مردم داده شود؛ ولی در مورد این برهۀ تاریخی که امان‌الله خان موفق شد استقلال سیاسیِ کشور را از بریتانیای کبیر بگیرد و بعد خود دچار مشکلات داخلی شود و سرانجام کشور را ترک کند، حرف‌های ضد و نقیضِ فراوانی وجود دارد. این‌که چگونه علیه امان‌الله خان عده‌یی به نامِ دین شوریدند و باعث شدند که حبیب‌الله کلکانی برای یک دورۀ کوتاه بر تخت فرمانروایی جلوس کند، همه سیاه‌چاله‌هایِ تاریخ اند.
تاریخ کشور ما بیشتر از آن‌که بر پایۀ واقعیت و سند استوار باشد، بر پایۀ عواطف و خواست‌های قومی استوار بوده است. فلان کس به دلیلِ این‌که خواسته روایتی به نفع خود، خانواده و قومِ خود از تاریخ بسازد، کُل تاریخ را دستخوشِ تحریف قرار داده و چیزی ارایه کرده که بیشتر به یک صحنه‌سازی شبیه است.
در این‌که امان‌الله خان شاه ترقی‌خواه بود و تلاش‌هایی را آغاز کرد تا افغانستان را از وضعیتِ عقب‌مانده‌گی مادی و معنوی بیرون کند، حرف و اعتراضی وجود ندارد. از ۲۸ اسد همه‌ساله در افغانستان با نام گرفتنِ امان‌الله خان بزرگداشت شده است. تنها زمانی‌که ۲۸ اسد‌ گرامی‌داشت نشد، زمانِ طالبان بود. طالبان هیچ‌یک از شاهان و حاکمانِ افغانستان را مشروع و مسلمان نمی‌دانستند و به همین دلیل تاریخ افغانستان را نیز تاریخی مشحون از مسایل کفری و شرک‌آمیز می‌خواندند. شاید به همین دلیل در زمان طالبان، درس تاریخ افغانستان در مکاتب تدریس نمی‌شد و به جای آن تاریخ اسلام درس داده می‌شد. در دیگر دوره‌ها نیز وقتی تاریخ کشور درس داده می‌شد، همان چیزهایی در درسِ تاریخ وجود داشت که حاکمان آن را با مزاج‌شان برابر می‌دانستند. تدریس تاریخ با چنین رویکردی به معنای حذف تاریخ است.
تاریخ جعلی به جای آن‌که به فهمِ انسان‎های یک سرزمین کمک رساند، آن‌ها را دچار سوءظن و تشویش نسبت به یکدیگر می‌سازد. صحبت‌های آقای غنی نیز در مورد شاه امان‌الله نه به‎‌خاطر شخصیت و کارنامۀ اوست و نه تداوم فصل به‌اصطلاح ناتمامِ آن شاه مخلوع؛ بل بیشتر برای ایجاد تقابل و رو در رویی‌های قومی و تباری صورت می‌گیرد. آقای غنی از شاه امان‌الله خان چتری ساخته که در زیر آن خود را پنهان کند و واقعیت‌های امروزِ افغانستان را نبیند. «فصل ناتمام» به چه معناست؟ آیا افغانستان در پایان سدۀ نوزده و اوایل سدۀ بیست به سر می‌برد؟ آیا مناسبات منطقه‌یی و جهانی، متناسب با آن روزگار است؟ چه چیزی از فصل ناتمامِ شاه امان‌الله خان باقی مانده که آقای غنی خود را متعهد به انجام آن می‌داند؟ تنها چیزی که از شاه امان‌الله از آن زمان باقی مانده، پارچه‌های یک ریل است که در همان نزدیکی دارالامان هنوز هم به صورتِ مخروبه خاک می‌خورد. آیا آقای غنی می‌خواهد از آن ریل استفاده کنـد و در افغانستان خط آهن بیاورد؟
چسپیدن به گذشته‌گان، عوام‌فریبی‌یی بیش نیست. همان چیزی که به شکل دیگر طالبان خواهانِ برگشت به آن هستند. با این تفاوت که طالبان به ۱۴۰۰ سالِ پیش می‌‌خواهند برگردند و آقای غنی به صد سال پیش. دیگر هیچ فرقی میان طالبان و آقای غنی وجود ندارد. هر دوی این پروژه‌ها از نظر تاریخی قابل اجرا نیستند. حالا شرایط زمان با ۱۴۰۰ سال پیش تفاوت‌هایِ ماهوی یافته و حتا دین را باید با دیدگاه‌های امروزی فهمید. پروژۀ امان‌الله خان هم در همان زمان به ناکامی کشانده شد و نمی‌توان دوباره افغانستان را به همان سال‌ها برگشتاند و آن پروژه را احیا کرد.
فهم امروزی از جهان، فراتر از آن چیزهایی است که شاه امان‌الله می‌دید و می‌فهمید. او در زمان خود، انسانی مترقی و پیشرو بود ولی در زمانِ ما به افراد و اشخاصِ دیگری نیاز است تا پروژه‌های متناسب با قرن بیست‌ویک و مناسبات جهانی ارایه کنند. همان‌گونه که برگشت به گذشته به صورتِ طالبانی امکان‌پذیر نیست و طالبان خود در افغانستان به شکست مواجه شدند، پروژه فصل ناتمامِ آقای غنی نیز عملی شدنی نیست و از همین حالا شکست خورده است؛ زیرا ما فراتر از امان‌الله خان می‌اندیشیم.
از جانب دیگر، گرامی‌داشت از ۲۸ اسد، که البته کارِ نو و ابتکاری نیست و از زمان‌های گذشته این روز گرامی‌داشت می‌شود، با چنین هزینه‌های گزاف و کمرشکن چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ آقای غنی نزدیک به چهارصد میلیون افغانی را برای برپا کردن جشن استقلالِ کشوری هزینه کرده که نیم جمعیتِ آن زیر خط فقر زنده‌گی می‌کنند. آیا مصرف بی‌جایِ یک افغانی از بیت‌المال به معنای جفا و زیرپا کردنِ آرمان‌های شاه امان‌الله نیست؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.